شعری از شیدا محمدی همراه با صدای شاعر
خاک خفته خواند در گوش ما
یادم تو را فراموش
بی گاهان
بی حواس
پریده بودم از شانهی بهار
دستانِ شادمانهی کودکی مانده بود بر سر شاخهی انار
من در معبر کوچه
هاج و واج
منتظر تو در خودروی اشتیاق
منتظر آن واقعهی هوشیار
منتظر آن لغتی که نمیآمد بر زبان شما
کسی در دلت تالاپ تالاپ
پلاسههای تالاب انزلی را پس میزد از پیشانی بهار
من
پاهایم را میشستم در جوی خیابان
موشها از آدمها تندتر میدویدند
موشها از آدمها بیشتر روزنامه میخواندند
موشها بیشتر از آدمها جشن جاماندهها را برپا میکردند
ما سلانه سلانه
بی اعتنا به شانهها، بی اعتنا به تنهها، بی اعتنا به بوقها، سرسامها
پیاده از پارک وی
راه افتادیم تا سرانهی سراب
تو ایستادی ای بوسه
و « دوستت دارم» سرریز شد از دستانت
که خیابان درازی بود که من هر روز
از کنار رگ ها و مویرگ هایش می گذشتم
و موهای فرفری تو برایم شعر می خواند
ما هنوز به تقویم سیاه هزار وُ سیصد وُ جدایی باور نداشتیم
صدایت سرشار بود از سراسر
از سرازیری
و من سُر خوردم از صورت تو تا پاسگاه پلیس
که گیس های مرا کشان کشان می برد تا صندوق صدقات
تا خیرات خبرهای خیره شده در ویترین کتاب فروشی ها
و نام من
یکی یکی خط خورد از دکه ها، از فصل نامه ها، از اوراق عاشق دیدارها
انگشت کوچک مهربانت را قلاب دهانم کردی
« که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد»
گذاشتم که بگذرند دست های تو از ملال من
گذاشتم تا بگذرند روزان من از برهنگی نگاه تو
دمی درنگ کنند در خنده های من
گذاشتم تا بگذرند امکان مکان ها
مثل روزی از میان هزاران.
سه شنبه سوم مرداد بود
یا شاید سالی شبیه این سال ها
رنگش به یادم نیست
از بادیه بوی باد می آمد
بوی دهان تو
بوی رازیانه، بوی ابیانه
در سایه سار آب و باد و خاک و آتش نشستیم
و جادوی چشمانت در جانم بیخت
از زبانم آرزویی بگریخت
دستانت در سایه عکسی ریخت.
شاید میانهی دشت ارژن بود که آن چوپان با بزهای رنگینش
دست های تو را از عکس بیرون کشید
من با پاهای معمول به سروقت حیرانی رفتم
تو ایستادی به تماشای نیمه های شب
که زفاف ماه با تکه پاره های تنم ناتمام ماند
در سه شنبه ای دیگر
چند سال پس از تصادفت
خبرت را هیچ خاطره ای به من نداد
« مرا به خاک نشاند و
تو را تماشا کرد»
خبری که در تاریکی و هراس
قلبم را نشانه رفت
در سه شنبه کوچه ای بن بست
در سایه سار نخل های لس انجلس
از وحشت درها را قفل کردم از تو به تاریکی
پاهایم وارونه می دودیند طولانی طولانی طولانی
از تو به تاریکی
از تو به تاریکی
از تو به تاریکی
چرا که من هیچ کلید فروخورده ای نداشتم بر این قفل ها
یک «یای» گم شده بودم در این میان
تا مرگ ات مرا بیفکند و برنداشت
بیفکند و برنداشت
بیفکند و برنداشت.
آرزویم آویختن از کلماتی بود که از تو می گریختند
آرزویم رسیدن به واج هایی بود که در دست مردمان می پوسیدند
آرزویم آمدن آن لغتی بود که در میان دست و پای مردان مسلح
تا خناق
تا خفگی با گازها، سکوت ها، سراب ها
تبرباران شده بود پیش از جمع شدنش در قاب یک روز
و ما را دیگر آیا
امید آمدنی هست؟
سال هزار و سیصد و بی شمار بود
و من
در سرشماری سرانه
به حساب نمی آمدم أصلا
آنها به شمارش اعداد پرداخته بودند
اعداد کم شده از کار
اعداد گم شده در شهر
اعداد اعدام شده اعداد تبعید شده اعداد ریز ریز شده اعداد زندانی شده
و تنها اعداد اضافه شده
آنهایی بودند که در باروت و برج شهر
مناره می ساختند
ما اما در تمامی ضرب و تقسیم ها
غایب بودیم
.مگر در غارت غنایم مان
بر بادیه دویده بودیم
از طناب ها به یکدیگر
از یک به دیگر
از یک به یک شدن
تا گودال شدن
تا گورستان شدن
تا جمعی در خود جمع شدیم
هزار و چهارصد جهل
تا من به من
چند گورستان دیگر؟
Sheida Mohamadi
April, 20, 2023
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
شیدا محمدی، شاعر، نویسنده و روزنامهنگار متولد تهران است. او فارغالتحصیل “زبان و ادبیات فارسی” است. از فعالیتهای مهم دوره روزنامهنگاری او می توان به دبیر صفحه زنان در روزنامه ایران و نیز دبیر تحریریه مجله فرهنگستان هنر و دبیر صفحه خشت و سرشت در مجله وطن اشاره کرد.
«مهتاب دلش را گشود بانو» اولین کتاب شیدا محمدی در سال ۱۳۸۰ توسط نشر تندیس منتشر شد. رمان «افسانه بابا لیلا» نیز توسط نشر تندیس با دو سال تاخیر در وزارت ارشاد در سال ۱۳۸۴ منتشر شد و اولین مجموعه شعر او به نام «عکس فوری عشقبازی» در سال ۱۳۸۶ به صورت افست/ زیرزمینی در ایران به چاپ رسید و آمازون آنرا در سال ۲۰۱۳ در آمریکا منتشر کرد. مجموعه شعرهای «یواشهای قرمز» بهار ۲۰۱۵ در پاریس توسط نشر ناکجا منتشر شد. «تا پلکم مژه میزند طاووس میشوی» در بهار ۲۰۱۶ توسط مرکز ایران شناسی دانشگاه «یو. سی. ارواین» کالیفرنیا منتشر شده است. کتاب آخر او که مجموعه اشعار او به انگلیسی است.
Hug Me Against the Haze گزیده اشعار شیدا محمدی به انگلیسی است که به تازگی در دانشگاه کالیفرنیا، ارواین منتشر شده است. برخی اشعار او تا کنون به زبان انگلیسی، فرانسه، ترکی ،کردی، عربی، آلمانی، سوئدی، اردو و چک ترجمه شده است.
شیدا محمدی شاعر مهمان جردن سنتر- دپارتمان فارسی دانشگاه یو. سی. ارواین کالیفرنیا از سال ۲۰۱۵ می باشد. همچنین او شاعر مهمان دانشگاه مریلند در سال ۲۰۱۰ بود و ادبیات معاصر تدریس کرده است. بریتانیکا در سال ۲۰۱۰ درباره شیدا، آثار و سبک نوشتاریاش نوشت. از آن زمان تا کنون او عضو انجمن قلم آمریکا میباشد.
Sheida Mohamadi, Poet, fiction writer, and Journalist was born in Tehran, Iran. Sheida Mohamadi is the first Poet in Residence at the Jordan Center for Persian Studies at the University of California, Irvine for the 2015-2017 academic year. She was a Poet in Residence at the University of Maryland in 2010. Sheida has been a member of Pen Center USA since 2010. She published four books. Her first book, a work of lyrical prose titled Mahtab Delash ra Goshud, Banu! (The Moonlight Opened its Heart, Lady!), came out in 2001 and her second, a novel titled Afsaneh-ye Baba Leila (The Legend of Baba Leila) was published in 2005. Her third book, Aks-e Fowri-ye Eshqbazi (The Snapshot of Lovemaking) is a collection of poems published in 2007. Yavashhaye Ghermez (Crimson whispers) was published in Paris, 2015. I Blink and You Are a Peacock: (Ta Pelkam Mojeh Mizanad, Tavoos Mishavi) was published in Jordan Center for Persian Studies at the University of Irvine California spring 2016. Hug Me Against the Haze is newly published at University of California, Irvine fall 2017.
Her Poems have been translated into different languages, including English, French, Arabic, Czech, Germany, Turkish, Kurdish and Swedish.
Sheida Mohamadi was recognized as one of the most notable contemporary Persian writers of 2010 by the Encyclopedia Britannica (Encyclopedia Britannica Book of the Year 2010, page 268).
She also edited and wrote for the women’s page (Safheh-ye Zanan) of Iran newspaper in 2002-2003 and at Farhangestan-e Honar Monthly Review in 2003, both in Tehran, Iran.