شعری برای اربعین
شعری برای اربعین
خانم شبنم فرضی زاده که نشریه فارس او را از شاعران کشورمان معرفی کرده است، به مناسبت اربعین حسینی، شعری سروده است. نشریه فارس آن شعر را چاپ کرده است. از آنجایی که برخی از خوانندگان ستون طنز، با شعر آشنا نیستند، بنده یک بیت از شعر این بانوی بزرگوار را برای خوانندگان خودم تفسیر میکنم. بقیه آن را تشریف ببرید در سایت خبرگزاری فارس بخوانید.
بیت:
شکست قامت خورشید، آسمان خم شد، رمق نماند برایش… و ماهتاب افتاد
تفسیر: شاعر در اینجا برای خورشید یک قامت متصور شده است. لطفاً نپرسید که چطور خورشید گرد، قامت دارد. شاعر دست و بالش باز است. میتواند خورشیدش قد بلند و چهارشانه باشد که موقع راه رفتن سرش گیر کند به ابرها. خوب چنین خورشیدی، قامتش زود میشکند. اتفاق افتاده که طرف عطسه زده و خورشید قامتش شکسته. یعنی واقعاً قامت خورشید برای شکستن عجله دارد.
در این مورد جدید، قامت خورشید که میشکند، شاعر خبر میدهد از خم شدن آسمان. خود شما میدانید که آسمان قبل از میلاد شیطان هم بوده است و خم به ابرو نیاورده است. اما از زمانهای بسیار بسیار قدیم وقتی قامت خورشید میشکسته است، خود به خود آسمان خم میشده است. بعد شاعر میفرماید: “رمق نماند برایش.” که برخی از خوانندگان فکر میکنند که چون خورشید قامتش شکسته، برایش رمق نمانده. اما برخی دیگر فکر میکنند که چون آسمان خم شده است رمقی برایش نمانده، که در اینجا باید بگویم چون شعر به مناسبت اربعین حسینی سروده شده است، هر دو تفسیر درست است و ما نباید با هم دعوا و مرافعه راه بیندازیم. اربعین حسینی برای سیدالشهداست و ما باید آخرین سوگواریهای خودمان را بکنیم که تا سال دیگر هم یا قسمت. سپس در این بیت ما با سه نقطه مواجه میشویم که چون معلوم نیست آنها را شاعر گذاشته است یا خبرگزاری فارس من قادر نیستم دقیق آن را برای شما تفسیر کنم. چون اگر شاعر گذاشته باشد یک معنی میدهد و اگر خبرگزاری فارس گذاشته باشد معنی دیگری میدهد. در آخر بیت شاعر میفرماید: “و ماهتاب افتاد”. خیلیها اینجا به این اشتباه میافتند که فکر میکنند مهتاب شده است. در صورتیکه آقا جان، پدر من! وقتی خورشید قامتش بشکند. آسمان خم بشود. رمق هم حالا برای این یکی یا آن یکی نماند، چطور مهتاب میشود؟ پس همانطور که شاعر نوشته است در ماه تاب افتاده. یعنی ماه را یک سکه حساب بکنید این سکه کج شده. امیدوارم دوزاری شما کج نباشد و متوجه منظور شاعر شده باشید.
تازه های دنیای کتاب
رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در بغداد کتاب “امام خامنهای و جوانان” را در عراق منتشر کرد.
این کتاب که به زبان عربی است و در ۳۴۰ صفحه به رشته تحریر درآمده است، شامل فرمایشات مقام معظم رهبری در جمع اقشار مختلف جوانان از استانهای مختلف کشور ما میباشد. البته رایزن فرهنگی کمی بی سلیقگی و مقداری خسیسی به خرج داده است. با توجه به حجم فرمایشات حضرت رهبر که هر وقت به میکرفون میچسبند، تا از حال نروند به فرمایشات خود ادامه میدهند، سیصد و چهل صفحه، ظلمی است مضاعف. هم به حضرت رهبر و هم به جوانان عراق. مثلاً اگر سر راست این کتاب پانصد صفحه میشد چه اشکالی داشت؟ آیا واقعاً رایزن فرهنگی بودجه کم داشته است؟ آیا حضرت رهبر فرمایش کم داشته است؟ و خیلی سئوالات دیگر که برای جلوگیری از سوء استفاده ضد انقلاب و دشمنان نظام از آوردن آنها خود داری میکنم.
در این کتاب ابتدا به “استراتژی ملی برای جوانان” پرداخته شده است. ممکن است شما به کاردار فرهنگی اعتراض بکنید که به خون شهدا بی حرمتی کرده است، مذهب را کنار گذاشته واز خودش ملی بازی در آورده است. در صورتیکه با توجه به این که حضرت رهبر ولی فقیه و روحانی و معمم و آیتالله میباشد، پرداختن از زبان ایشان به استراتژی ملی خودش یک استراتژی مذهبی میباشد که عبا و عمامه از آن گرفته شده است، تا جوانان بیشتری از کشور دوست و برادر جلب کتاب بشوند.
یکی از بخشهای کتاب به “تهدیدات و فرصتها برای جوانان” اختصاص دارد. بسیاری که کتاب را نخواندهاند، فکر میکنند که تهدیدات ممکن است شامل آنچه باشد که بر ستار بهشتی رفت و فرصتها ممکن است اشاره به موقعیت رایزن فرهنگی در عراق باشد. در حالی که این گونه نیست. البته جوانانی که در مسیر انقلاب کلوخ بیندازند، جسم سخت بر سرشان طوری فرود خواهد آمد که دار فانی را وداع بگویند و بسیار طبیعی است که جوانانی که هم مسیر، با رهبر و انقلاب و نظام باشند، مورد لطف الله تبارک و تعالی قرار بگیرند. اما در این کتاب بیشتر سعی شده که از سخنان حضرت رهبر در جمع بسیجیان و بر حذر داشتن آنان از وسوسههای شیطانی این جهانی و فرصتهای حوری آن جهانی استفاده شود. که پایبندی به آن، بالتبع تهدیدات و فرصتهای دنیوی هم به همراه خواهد داشت.
در بخش دیگری از کتاب به “نقش جوانان در پیروزی انقلاب اسلامی ایران” پرداخته شده است. بر خلاف کتابهای دیگری که در خارج چاپ شده و بلافاصله بعد از پرداختن به نقش جوانان در پیروزی انقلاب، به آنچه که بعد از پیروزی نصیبشان شد، اشاره کردهاند و کشتارهای سال شصت و هفت و اعدامها و شکنجهها را بزرگ نمایی میکنند، در این کتاب از این تکرارهای حال به هم زن خبری نیست واز بخشهای زیادی از نطقهای آتشین انشاء گونه حضرت رهبر که در اوایل مسیر رهبری با جوش و خروش برای تشویق جوانان ایراد میفرمودند، بهره گرفته شده است. عجب دورانی بود! این ضد انقلاب، این اصلاح طلبان، این خاتمی، این جنبش سبز، آقا را از دل و دماغ انداختند. شما بچه بودید و یادتان نیست. آقا در آن اوایل بر خلاف حالا موقع نطق می ایستادند و دو ساعت یک ریز حرف میزدند و دست مبارکشان را مثل هیتلر چنان بالا و پایین میبردند که جوانان دیوانه میشدند. حالا نصف آقا نمانده.
کتاب بخشهای دیگری دارد، اما حیف که ستون من امکاناتش مثل کاردار فرهنگی نامحدود نیست.