تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

شعری تازه از سعید جهانپولاد

شعری تازه از سعید جهانپولاد

 

 کمی عقب تر از خودم به زبان مادری برگردم
به خارش لثه
به بی دندانی و بی چَنگی
به هیچی و پوچی
به لق‌لقه‌ی زبان ِکوچه وُ بازار
که دائما در حال «تولید محتوی» ست.
 و«به زنی که تا کمر فرو رفته توی سطل زباله‌»
آه…ای «تون بتون شده»یِ اکنون زبانی‌ام
در ویرانه‌‌سرای مادری
حالا که قرارست / بروم
وجاهتِ باران نیآمده‌‌ا‌ی را
اشک‌های مادرانه‌ا‌ی را
(با دستمال‌های سپیدِ افراشته در هوا) 
چالشی کنم
با هشتگ #نه_به_اعدام
حالا که قرارست / مایل شَوم به میلِ ماشینی‌ام
 انشقاقِ زبانی شوم
و ‌جانوری دوزیست،
و به رگ به‌رگ شدن کمرگاه نارون
روغنِ زیتون کمی بمالم 
و بعد به حیرت شب بوها تُف کنم
بِشاشم به هرچه شعار‌ وُ پرچم وُ اخلاق‌
‌و به فلان فلان شده‌ی که
گهواره‌ام را تاب داده از اینطرف

 به آنطرف باغ
بدوبیراه بگویم

«لیچار بارش» کنم
و لمس ِموی دُم اسبی را
از کمی عقب‌تر از«وحدتِ کلمه» که حاجی می‌گفت هی «قباحت دارد‌!» تمرین‌کنم
گفتم : بی خیال‌و بیا!

کمی مایل بخندیم و بعد بزنیم های‌های ‌زیرِ زاری ِدلکش‌ِ آواز
حالا
«عوعوی‌سگ کجا وُ ما کجا وُ کجای کجا؟؟؟»
ماهِ هُول
خزیده پشت ابرها
و طناب چوبه‌ی دار از «بوُق سگ»
تا وقت اذان صبح
همینطوری راست وُ چپ

و چپ‌راست  
تِلوتِلو می‌خوردوُ
جیرجیر ِجیرجیرک‌ها
همینطورحواس گربه ها را 

پرت می‌اندازد
گوشه‌ی حیاطِ زندان
مامان‌جان …! باباجان…!
_ما توی باغ نبودیم از اولش

خدایی اصلا نبودیم توی باغ هیچوقت!

 

۱۴۰۲ دی
#سعید_جهانپولاد
#شعرهای_پسا_زبانی

 

 

 

تبلیغات

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights