شعر تازهای از رضا روزبهانی
ای زخم باز
عطرِ متعفنِ چسبِ تنت را
کدام یهودا در سرزمین زیتون و چشمهای آبی
منتشر کرد
ای زخم یار
که پای دویدن ندارد با من
میان حملهی بمب و صداهای مهیبی که در سرم غوطه میخورد
ای رَحِمِ شکافته بر بلای فرزندان اسراییل در غزه
دست کدام قابلهی ناقابلی شکمت را چنین سفاکانه درانده
بلکه خون موسای نارست را در گلوی فرعونِ دوباره بچکاند
ای زخم ناسور یارِ گیسوخرمایی
رطب نارس دخترت را کدام هیولایی بر سرخی دریای احمر پاشیده
چهل بار چشم گشودیم و
چمدان رویا روی نوار نقاله سرگردان شد
چهل بار چشم بستیم و
چمدان رویا توی سرمان باز شد و
دریغ از کورسوی آزادی
پاییز ۱۴۰۲ شمسی