شعر نسل من
اختصاصی شهرگان:
متن کامل سخنرانی پگاه احمدی در همایش بینالمللی "هنر به مثابه گناه"
اشاره: اصل این سخنرانی به زبان انگلیسی انجام شده و آنچه میخوانید، ترجمهای از متن اصلی است.
امروز ممنوع است
فردا ممنوع است
دست زدن ممنوع است
همیشه ممنوع است
(رزا جمالی)
شعر با توجه به نیازها و واقعیتهای زمانهی خود اتفاق میافتد. شاعران نسل من محکوم بودهاند که به فقدانها، فرصتهای از دست رفته و محرومیت از ابتداییترین حقوق انسانی تجسم ببخشند. و هر گاه بر آن شدهاند که واقعیتی از زندگی را به تصویر بکشند، جز با توحش، بیعدالتی، تحقیر، ارعاب و سانسور با آنان مقابله نشده است.
نسل من نسلی است که تجربهی شکستخوردهی انقلاب اسلامی سال ۵۷ و جنگی فرساینده را پشت سر گذاشته است. نتیجهی انقلاب اسلامی ۵۷، به رغم امیدهای پدرانمان و وعدههای رهبر انقلاب، جامعهای آزاد و دموکراتیک نبود و آزادی احزاب، آزادی بیان، عدالت و رعایت حقوق بشر را به دنبال نداشت. در خلال هشت سال نخستینی که از انقلاب گذشت، زندانیان سیاسی که همانهایی بودند که نقش پر رنگی را در پیروزی انقلاب ایفا کرده بودند، تحت نام "دشمن" به جوخهی اعدام سپرده شدند، آن هم فقط به این دلیل که در احزابی سیاسی عضویت داشتند که خواهان عمل کردن حکومت به وعدههای توخالیاش شده بودند.
جوانان این نسل را هماکنون به عنوان "بچههای انقلاب" میشناسند. اینان نسلی را تشکیل میدهند که از ایدئولوژی تمامیتخواه شکستخوردهای که اسلام را به یک "اَبَر روایت" و مرجع مطلق اخلاقیات در جامعه تبدیل کرده و خواهان اطاعت بی چون و چرای مردم ایران و سرکوب هر صدای مخالفی است، ناخشنود است.
حالا آن "بچههای انقلاب" بزرگ شدهاند تا مرجعیت را زیر سؤال ببرند، آنان صداهایی نیرومند و قابل تشخیصاند که به جستوجوی شیوههای سیاسی و اجتماعی اِبرازِ خود برآمدهاند. نسل نوی شاعران ایرانی نیز به روایت قصهی خویش برخاسته، به منعکس کردنِ صدای نافرمانیاش، و از باورش به ایستادگی دست برنداشته است. اما همین شاعران مجبور شدهاند که از بیم سانسور، پنهانیترین لایههای زبان را برای به تصویر کشیدن واقعیتهایی که سخن گفتن از آنها ممنوع است، به کار ببرند. ما راویان هراس و اندوه هستیم:
سکوتمان را کشتند
تنی را که با دهان به خیابان کشانده بودیم
دستی را
که سلاح سردمان بود
صدایمان را کشتند
نه
ما هیچ چیز را پنهان نکرده بودیم
نه در جیبها
نه در مشت
نه در دهان خالیمان
تنها
چراغی میخواستیم
که تاریکی ِ این بغض را روشن کند
چقدر میتوانیم صبور باشیم؟
تا دستی
که تنور جنگ را گرم میکند
روزی
در دهان صلح نان بگذارد
(شبنم آذر)
این لایههای پنهانیِ زبان، به شیوههای مختلف استعاری روایتگر قصهی تبعیض، سرکوب، محرومیت، هراس، طغیان و ایستادگی است:
کسی از شنبهها یمان عکس نمیگیرد
از نگاههای شرقیمان در غروب اردوگاه
و زنهایی که میدانند وطن
آواز مردهایست که برنمیگردد!
ما شناسنامههایمان را برداشتهایم
با ترسهایمان که بزرگترند
پرت میشوم
به حاشیهی خبرها
و فکر میکنم شیمیایی شدهاند شعرهایم
و حنجرهای که با آن بغض میکنم
مرا به دریا بیاندازد
(ناهید عرجونی)
نسل من، نسل صدای حملات هواپیماهای عراقی و صدای آژیرهای خطر دوران جنگ است؛ نسل صفهای طولانیِ شیر جیرهبندی شده؛ نسل تنبیه شدن به خاطر پوشیدن شلوار جین و به دوش انداختن کولهپشتی در دانشگاه؛ تنبیه شدن به خاطر پوشیدن ژاکتی رنگین؛ تنبیه شدن به خاطر حضور در یک مهمانی مختلط. شعر نسل من، شعر هراس از پلیس ضد شورش است:
شنبه:
روزنامهها خواهند خواند:
آن روز
نامههایت را
خواهی گذاشت رو به تفنگ
و شلیک؛ یک قدم…
یکشنبه:
هوا گرم است
و خورشید
ما را پس میزند
و ما دورترین رنگ
از رنگین کمان را حفظیم
و شلیک؛ یک قدم…
چهارشنبه:
(روزنامهها خواهند خواند:)
هوا گرم است
و خدا
ما را پس میزند
انگار نامههایت
دوبینی دارند؛
انگار
چهارده رنگ؟!
شنبه:
هوا گرم است
نامهها
ما را پس میزنند
و شلیک؛ یک قدم
رو به جنگ!
(سپیده جدیری)
***
سرباز همسر مرا نکش
او شاعر است
دنیا را از شعر تهی نکن
سرباز کودک مرا نکش
کودکان جنگ را خوش نمیدارند
ما جنگ نمیخواستیم
ما از سکوت پشیمان بودیم
(الهام اسلامی)
به این ترتیب، این نسل شاعران، روایتگر زندان، اعتراض، کشتار سیاسیون و شکنجهی آنان است؛ نسلی که شادی آنها کشته شد، نسلی محکوم به تاریکی و سرودن اشعار تلخ غمافزا، نسلی که در اشعارش از خودکشی، تجاوز، سنگسار، وحشت، اعدام و مرگ سخن میگوید:
در التهاب درهایی که باز میشوند
کتابهایی است که باز میشوند
دستهایی که بسته میشوند
دستهایی که سنگها را میپرانند
و سارهایی که از درختها میپرند
درختهایی که دار میشوند
زبانهایی که لالمانی میگیرند
سرودهای از محمد مختاری (شاعر و نویسندهی مشهوری که سال ۱۹۹۸ در جریان قتلهای زنجیرهای نویسندگان توسط حکومت ایران به قتل رسید.)
به دلیل خشونت و سرکوبی که حکومت اِعمال میکند، شاعران نسل من چندان از روابط عاشقانه سخنی به میان نیاوردهاند، هر چند که اشعاری اروتیک در این میان دیده میشود که البته غیر مستقیم و استعاری است.
به رغم تمام محدودیتها، شعر نسل امروز در تلاش است که از میان تاریکیها و مشقات، راهی به سوی روشنایی بیابد. نیاز حکومت به سانسور بخش قابل توجهای از شعر امروز، خود گواهی بر این مدعاست که این شعر نقشی اثربخش در آگاهی بخشی اجتماعی و بیداری مخاطبانش ایفا کرده است.
امروز، به رغم سانسور شدید، شاهد حضور فعال شاعران و نویسندگان در دنیای مجازی اینترنت هستیم؛ شاعران و نویسندگانی که مجبورند بر موانعی چون فیلترینگ غلبه کنند تا صدایشان به واسطهی شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک، یوتیوب، توییتر و همچنین وبلاگها و سایتها شنیده شود. دنیای مجازی اینترنت به این نسل فرصت شنیده شدن میدهد. اگرچه در ایران حتی انتشار الکترونیک آثار ریسک به شمار میآید و اغلب وبلاگها، صفحات فیسبوک و دیگر موارد، تحت نظارت شدید حکومت قرار دارد، این امر شاعران و نویسندگان را از انتشار شجاعانهی آثارشان به صورت متن یا فایلهای صوتی و تصویری باز نداشته است.
سرانجام باید گفت که شعر این نسل نو، آفرینندهی آزادی و پیامآور رهایی است. من به عنوان شاعری که به این نسل تعلق دارد، به همقطارانم افتخار میکنم و به خاطر این همه صبور، فعال و شجاع بودنشان، دستشان را میفشارم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.