Advertisement

Select Page

غزلی از مهناز محمودی

غزلی از مهناز محمودی

 

نوبهار

 

مثل جوجه‌نسیمِ فروردین، لانه‌ای لای خیزران می‌جُست

نی به نی در پیِ پناهی بود، ساقه ساقه به ناگهان می‌رُست

 

از زمستانِ وهن آمده بود، از گذرگاه جنگلی وحشی

در تن بی‌کرانه‌ی دریا، بال‌های سترگ خود را شُست

 

زمهریر مچاله را پس زد، مهربانی تکاند در رگ باغ

صخره‌های یخی‌ سر راهش، می‌شدند از حضور گرمش سست

 

با کلاه شکوفه‌ها آمد، در لباسی حریر و رنگارنگ

در دل ردّپاش می‌رویید، سبزه از آن دقیقه‌های نخست

 

نوبهار آمد از دیاری دور، چشم‌مان شد به نور او روشن

سفره‌های زمین تبرک یافت، آفرین بر خدای کاردُرست

 

۴ فروردین ۱۴۰۳

#مهنازمحمودی

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights