غزل پست مدرن یا هیاهوی بیاساس
این روزها در گوشه و کنار میشنویم که غزلسرایانی از غزل مدرن و پستمدرن دم میزنند، اینان با برگزاری محافل و سمینارها و جلسات و انتشارات متعددِ مقالات و مصاحبههای ساختگی و دوستانه که به یمن تکنولوژی مدرنِ (اینترنت) و یا در روزنامههای دولتی و غیردولتی.به پریائی جلساتِ درس و کنفرانسهای به اصطلاح ادبی و با استفاده و سوءاستفاده از نامهای آشنای ادبی به صدور و موجه سازی این ادعای بیپایه و اساس که ثمری جر انحراف قشر جوان را ندارد میپردازند. اینان بدون آنکه به این نکتهٔ مهم توجه کرده باشند که غزل صرفاً یک پاره متنی بیش نیست. و غزل یا هر شکل دیگری از به اصطلاح شعر عروضی، به خاطر ساختار خاصش بدون شک در سلطهٔ انواع جبر، یکدستی و تمرکز ساختاری است. که خارج از این سلطه این نوع پاره متنها ( غزل، رباعی، مثنوی، دوبیتی، و… ) نمیتوانند وجود داشته باشند. شعر عروضی یکپارچه، همانقدر قاعدهمند و ساختارگراست که شعر نیمایی و سپید. درحالیکه یک متن پستمدرن مجموعه ایست با کثرت ساختاری که در آن عناصر متفاوت با حفظ استقلال و ویژگیهای خویش در یک هم نشینی مسالمتآمیز در کنار دیگر گونههای نوشتاری ظاهر میشوند. هر گونه بازی با غزل اگر چه میتواند با بکار گیری واژگان نو و مدرن و حتی جایگزینی عدد بجای حروف و واژه در آن؛ غزل را از یکدستی خارج نمود ولی غزل و یا هر شعر کلاسیک با ویژگیهای قراردادیاش وجود دارد. و به اصطلاح شعر کلاسیک به تنهایی بستر مناسبی برای بازیهای زبانی نیست و نمیتواند به تنهایی یک متن پستمدرن را نمایندگی کند. چرا که در متن پستمدرن یکدستی وجود ندارد و تک صدائی معنایی ندارد. متن پستمدرن رنگینکمانی از صداهای متفاوت است.و مانع در آن حضور ندارد. متن پستمدرن بیانکنندهٔ نظریات قطعی مؤلفش نیست و روایت نمیکند و به «دیگریت» توجه دارد . اما غزل صدای سلطه گر گوینده است. روایت گر است. بیانکننده حالاتِ گوینده است. متن پستمدرن ارکستری است از سازهای مختلف و غزل تنها تکنواز است.
در متن پستمدرن ساختار واحد و طبقهبندی شدهای وجود ندارد اما در غزل ساختار و قواعد، ساختمان آن را شکل میدهند. همان سلطه و اجباری که باید غزل از آن پیروی کند تا غزل بشود، او را با تعریف پستمدرن بیگانه میکند و در تضاد قرار میدهد. غزل پاره متنی با قالبی تغییرناپذیر در عروض کلاسیک ماست. اما متن پستمدرن محصول ِ مشارکت در زمان و زبان امروز است. یک غزل یا یک شعر کلاسیک، نیمایی، سپید و.. میتوانند امروز به عنوان یکی از عناصر درون یک متن پستمدرن ادامه حیات بیابند و در کنار دیگر سبکها و عناصرِ نوشتاری، حضور داشته باشند. کاری که فروغ با نبوغ استثنائیاش در کتاب تولدی دیگر کرد.. شعر کلاسیک در هر نوعش به تنهائی نمیتواند پستمدرن باشد. غزل و شعر کلاسیک تمرکزگرا است .متن پستمدرن تمرکز گریز است. غزل و شعر کلاسیک ، قالب و شکلی مطلق دارد و به دنبال روایت گری و معنایی مشخص ، ولی متن پستمدرن به دنبال تکثر معنا است و روایت گریز. غزل جبرگرا است و پستمدرن جبر زدا.غزل استبداد را به همراه دارد متن پستمدرن آزادگی را.اینجا بحث من بر آن نیست که کدام بهتر است و کدام بدتر. بلکه صرفاً اشارهای به بیاساس بودن این مدعای غزل گویان ِ پستمدرن است که در تناقض با تعریف و اساس پستمدرن است. چرا که تا زمانی که پای جبر و سلطه و تمرکز در میان باشد، شعر کلاسیک در حیطهٔ قواعدِ و قوانین کلاسیک و کهن خود باقیمیماند، از آذرینت که چنین شعری (عروضی، نیمایی، سپید) نمیتواند در فضای قرن بیست و یکمی به تنهایی و با حفظ ارزشهای ساختارگرایانه به سوی جذب تازهگیها برود و خود را تازه کند. به قول استاد ناصر نجفی:
[در دوران کنونی مرز میان تصویر یا وانموده و واقعیت در معرضِ انفجار درونی قرار میگیرد. در واقع معناها و پیامها در هم میآمیزند و سیاست و سرگرمی و تبلیغات و جریان اطلاعات، همگی به یک واحد تبدیل میشوند. دیگر بنیاد و ساختار ِمحکمی در زبان و جامعه و فرهنگ باقی نمیماند. گسترهٔ اصلی ی جهان در سیلانِ رویدادها و اتفاقات خلاصه میشود و مرز ِمیان ِ فلسفه و جامعهشناسی و نظریهٔ سیاسی، از میان میرود. آنچه باقی میماند منظومهٔ شناورِ نشانهها و رمزها و انگارهها و وانمودهها است. به نظر من، در این جاست که دیگر نمیشود با نوشتنِ چند «پاره متن» به شکلِ غزل، یا دو بیتی و رباعی و …و یا گونههای نوشتاریی دیگر به شکلِ چیزی بهنامِ غزل کلاسیک یا به اصطلاح پستمدرن و یا تولیدِ پاره متنهایی تک ساختاری و یکه سخنی، با عنوان ِ شعر ِ نیمایی و پسانیماییی موجود وارد ِ عرصههای پهناور و رنگارنگِ هنرِ نوشتاری شد، آن هم نوشتاری که درخور و اندازههای، افقِ انتظارات و عصرِ دانایییِ امروزینِ ما باشد به گمانِ من، روز به روز مشکل تر خواهد شد. دیگر نمیتوان باور کرد که با تکرارِ سرمشقها و قطعیتها و تعریفهای مستبدانهٔ گذشته، بتوانیم در عرصههای مختلفِ نوشتار و مهلکههای زبانیی امروزینِ«جهانِ متن»، حضوری متفاوت و مطرح داشته باشیم)