Advertisement

Select Page

فمینیسم: زن‌باوری یا مردستیزی

 

رضا فرمند

زنان، به ویژه دختران جوان، نقشی بزرگ و محوری در خیزش ملی کنونی علیه «حکومت اسلامی» داشته‌اند. این است که در پاره‌ای از رسانه‌های غربی از این خیزش ملی به نام «انقلاب فمینیستی» و در برخی از رسانه‌های فارسی از آن به عنوان «انقلاب زنانه»‌ یاد می‌شود. شورمندانه، بسیاری از ایرانیان از جمله کوشندگان سیاسی  برخلاف مردمان کشورهای غربی که با واژه‌ی فمینیسم زیسته و جنبش‌های فمینیستی را آزموده‌اند، برداشتی عوامانه و منفی از این این واژه دارند.  از آنجائیکه این افراد با پُرسمان زن و با تبعیض‌های جنسیتی‌ای‌‌ که در طول تاریخ بر زنان اعمال شده آشنا نیستند، ابعاد خیزش تاریخی و دوران‌ساز کنونی زنان ایرانی را آنطور که هست در نیافته‌اند و به آن باید و شاید ارج نمی‌نهند. می‌شود گفت که پیشتازی زنان در این خیزش ملی این تحلیل‌گران را سردرگم کرده است.۱
این نوشته کوتاه، نگاهی دارد به شاخه‌‌ی اصلی جنبش بزرگ اجتماعی فمینیسم که همان فمینیسم لیبرال است و اشاره‌ای به فمینیسم رادیکال که سبب کج فهمی فراگیر از این جنبش شده است و همچنین به موج‌هایی که جنبش فمینیسم تا کنون در راستای برابری جنسیتی، پشت سر گذاشته است. هدف این نوشته‌ی کوتاه  بررسی همه جانبه‌ی جنبش‌های اجتماعی فمینیستی نیست.

تفاوت جنس و جنسیت
درادبیات فمینیستی میان جنس و جنسیت
gender تفاوت گذاشته می‌شود. جنس اشاره به بیولوژی زن و مرد دارد: زن اندام‌های زنانه دارد و مرد اندام‌های مردانه؛ جنسیت ولی اشاره به نُرم‌هایی دارد که زن و مرد با آن بزرگ می‌شوند. به عبارت دیگر، در فرهنگ‌های جنسیتی، زن، تربیت زنانه دارد و مرد تربیت مردانه. چرا که این فرهنگ‌ها نقش‌های جنسیتی‌ِ جداگانه‌ای برای زن و مرد در نظر می‌گیرند. زن برای کدبانویی تربیت می‌شود و مرد برای کار در جامعه. در این فرهنگ‌ها چنین جمله‌هایی بسیار شنیده می‌شود: « تو پسری…چنین باید بکنی!» یا «تو دختری….چنان نباید بکنی!»
سیمیون دوبوار در کتاب‌اش «جنس دوم» که یکی از کلاسیک‌های ادبیات فمینیستی است، دراین باره مطلبی نوشته است که ضرب‌المثل شده است.

« انسان، زن به دنیا نمی‌آید؛ بلکه زن می‌شود» ۲

روشن است که اشاره‌اش به تربیت جنسیتی زن است.

جنبش فمینیسم یا جنبش برابری جنسیتی gender equality  چیست؟
برخلاف برداشت عوامانه‌، فمینیسم جنبشی ضد مرد نیست. در باره‌ی ریشه‌ی این کج‌فهمی از فمینیسم در جای دیگر این نوشته سخن خواهم گفت. فمینیسم هم چون بسیاری از جنبش‌های بزرگ اجتماعی، شاخه‌های گوناگونی دارد. بستر و شاخه‌ی اصلی فمینیسم، فمینیسم لیبرال است که جنبشی عدالت جویانه است. وقتی که گفته می‌شود فمینیسم اشاره به همین شاخه‌ی اصلی است. فمینیسم خواهان آن بوده است که زن به عنوان یک انسان، همتراز مرد قلمداد شود؛ چرا که در طول تاریخ مردسالار در همه‌ی عرصه‌ها، دچار تبعیض جنسیتی بوده است. مغز فمینیسم، در تعریف فرهنگ لانگ‌من که معنای کلمه‌ها را ساده و فشرده می‌نویسد، چنین آمده است:

«اعتقاد بر اینکه زن باید از همان حقوق و امکاناتی برخوردار شود که مرد، برخوردار است» ۳

در جستاری به عنوان «فمینیسم و جنبش‌های حقوق زنان» که در سایت «شورای اروپا» آمده است این تعریف بازتر شده است:

«بطور کلی، فمینیسم را می‌توان جنبشی تلقی کرد برای پایان دادن به تبعیض، استعمار و ستم جنسیتی به زن و برای دستیابی به برابری جنسیتی در قانون و در عمل.» ۴

می‌بینیم که فمینبسم خواهان برابری جنسیتی‌ست. می‌شود گفت که فمینیسم، به یک معنا، زن باوری یا، زن‌‌انسان بینی‌ست. فمینیست‌ها تلاش کرده‌اند تا به جامعه‌ی مرد سالار بفهمانند که زن هم انسان است و با پیشداوری‌ها و تبعیض‌ها علیه زن مبارزه کرده‌اند. فرهنگ مردسالار که برخاسته از آموزه‌های دینی و ساختارهای اجتماعی و اقتصادی پیشامدرن است، انباشته از برداشت‌های جنسیتی نسبت به زن است. نمونه‌ی این پیشداوری‌ها را ما از اسلام‌‌گرایان، ‌آیت‌الله‌های ایرانی و تالبان افعانستانی بسیار شنیده‌ایم. کسانی که برپایه‌ی باورهای دینی‌اشان،‌ حساب و کتاب جداگانه‌ای برای زن باز‌کرده اند و زن را انسان کامل و همتراز مرد قلمداد نمی‌کنند. فمینیست کسی‌ست که با چنین پیشداوری‌ها و تبعیض‌ها مبارزه می‌کند. فمینیست حتمن نباید زن باشد، مردانی که هم که چنین باوری دارند و در این راه می‌کوشند می‌توانند خود را فمینیست بخوانند.

فمینیسم رادیکال
خاستگاه برخی از کج‌فهمی‌ها از فمینیسم، به دیدگاه‌های فمینیسم رادیکال برمی‌گردد. در حالیکه فمینیسم لیبرال، تبعیض‌های جنسیتی و پیشداوری‌ها علیه زن را زیر ذره بین می‌برد و می‌کوشد تا از راه‌ فرهنگ سازی و راه‌های قانونی با چنین برداشت‌ها و تبعیض‌هایی مبارزه کند، فمینیسم رادیکال سخن از ستمی‌ می‌گوید که از طرف مرد بر زن، چه در خانواده و چه در جامعه اعمال می‌شود. فمینیسم رادیکال بر آن است که جامعه‌ای که به ما به ارث رسیده، مرد محور است. این جامعه را مردان ساخته‌اند  و چفت و بست‌اش طوری تنظیم شده است که تنها منافع مردان را برآورده می‌کند. فرهنگ مردسالاری در تار و پود این جامعه تنیده شده است. چنین جامعه‌ای را که مردان ساخته‌اند باید از بن و بنیاد برافکند.
از جمله انتقادهایی که بر فمینیسم رادیکال وارد شده این است که این جنبش به تجربه اندک شماری از زنان عمومیت بخشیده و به طول کلی مردان را «ستمگر» و زنان را «ستم‌دیده»‌ قلمداد کرده است. زنان را یک گروه می‌بیند و از خواهری
sisterhood آنان سخن می‌گوید و مردان را گروهی دیگر. فمینیسم رادیکال مسائل را ساده می‌کند، چرا که جامعه‌های انسانی در روندی پیچیده شکل گرفته است. جنبش رادیکال که شاخه‌ای فرعی از این جنبش بزرگ اجتماعی بوده است، فروکش کرده است. ولی هنوز بسیاری از مردم، به ویژه‌ کسانی که در کشورهای مردسالار و غیر دمکرایتک بارآمده‌اند، و باید و شاید درگیر پُرسمان زن نشده‌اند، همین برداشت نادرست از فمینیسم را دارند.

 

بیولوژی اسرار‌آمیز زن
سرشت و جنسیت زن برای انسان‌های قدیم سوال برانگیز بوده است. اینکه چرا زن پریود می‌شود؟ دبن‌های کوچک و بزرگ در این باره افسانه‌های زیادی بافته و باید و نباید‌هایی در دوره‌ی خونریزی برای زن در نظر گرفته‌اند. روی‌هم رفته، چنین زنی ناپاک قلمداد می‌شده‌است و نمی‌بایست به مکان‌‌های مقدس پا می‌گذاشت یا به کتاب مقدس دست می‌زد. زنی که عادت ماهانه داشت باید از دیگران کناره می‌گرفت تا دوره‌ی خونریزی‌اش را پشت سربگذارد. با همین بهانه بود که او را از تصدی شغل‌های کلیدی دور نگاه می‌داشتند. اینکه چنین شغل‌هایی با طبیعت زنانه او سازگار نیست. این گونه سخن‌ها هم اکنون هم از زبان اسلام‌گرایان در باره‌ی زنان در ایران و افغانستان و دیگر کشورهای مسلمان شنیده می‌شود.     


بازتاب زن در کتاب‌های مقدس و آثار کلاسیک‌ ادبی
در طول تاریخ، قلم و قدرت، در دست مردان بوده است، به جز دوره‌ای که دوره‌ی زن سالاری خوانده می‌شود، در این دوره زنان به گردآوری خوراک می‌پرداختند و نقش‌ای محوری در اقتصاد جامعه داشتند،. روی هم رفته، کتاب‌های مقدس و آثار کلاسیک گذشته، در دوره‌هایی آفریده شده‌اند که زنان نمی‌توانسته‌اند در حیات سیاسی و فرهنگی جامعه شرکت فعال داشته باشد. این است که مردان برداشت‌های خود از زن را در جان این ادبیات دمیده‌اند. از این روست که نظریه‌ی فمینیسم با دیدی انتقادی به این آثار نگاه می‌کند. آثاری که در آنها برداشتی یک جانبه و جنسیتی از زن بازتاب یافته است.
در مذهب برای نمونه، که نفوذی عظیم در زندگی و عقیده‌ی انسان‌ها داشته و هنوز هم بر بخشی از کشورها این تاثیر را حفظ کرده‌ است، زن، نقشی کم رنگ، درجه دو و حاشیه‌ای داشته است. می‌دانیم که خطاب خدای دین‌های ابراهیمی، چون یهودیت، مسیحیت و اسلام، مرد است. در این ادیان نه تنها زن، همتراز مرد قلمداده نشده است؛ بلکه از وی چهره‌ای خطرآفرین ترسیم شده است.
زنان در این ادیان، فرودگاه شیطان قلمداد شد‌ه‌اند. کسانی که آمادگیِ پذیرش اندیشه‌های شیطانی را دارند. در افسانه‌ی آفرینش، برای نمونه، حواست که به وسوسه‌ی شیطان از خدا نافرمانی کرده و آدم را به خوردن از میوه‌ی ممنوعه‌ی دانش تشویق می‌کند و سرانجام سبب بیرون راندن خود و آدم از بهشت می‌شود. همین افسانه، به ویژه در قرون وسطی، آبشخور و دستمایه‌ی ادبیاتی‌ شده است که در آنها زن، نقشی جادوگرانه و شیطانی دارد. از این روست که ادبیات دینی به دینداران هشدار می‌دهد که مواظب زن باشند چرا که او می‌تواند سرچشمه خطر باشد. بیشتر جادوگران ادبیات کلاسیک زن بوده‌اند. جادوگران نمایشنامه‌های شکسیپر زن هستند. اگر بپذیریم که در دوران‌های گذشته، به سبب محدودیت دانش بشری، دین، تنها ایدئولوژی و تنها آبشخور فکری انسان بوده است می‌توان به میزان آسیب‌هایی که چنین افسانه‌هایی به هویتِ انسانی زن، وارد کرده است پی ‌بُرد. تئوری فمینیسم بی‌پایگی چنین افسانه‌های ضد زن را آشکار می‌کند و ریشه‌های چنین کج فهمی‌ها را نشان می‌دهد.

زن در ادبیات اسلامی و عرفانی
برخورد ادبیات عرفانی ما به زن، متاثر از قرآن و حدیث و فرهنگ دینی‌ست. عرفان که همه‌ی هدفش این است که دل انسان را از زندگی سرد کرده و حواس او را متوجه آنسوی «هفت آسمان»، عالم غیب کند، از زن بیزاری می‌جوید؛ چرا که زن، در مرکز زندگی‌است و آدمی را به زیستن تشویق می‌کند. این آثار کلاسیک که ما آنها را شاهکار می‌نامیم سخت جنسیت‌زده و زن ستیزانه است. بر پایه‌ی چنین برداشت‌هایی از زن است که دین‌آوران و دین باوران تلاش کرده و می‌کنند تا بدن و حیات جنسی (سکسی) زن را تا می‌توانند کنترل کنند. امری که هم‌ اکنون هم زنان ایرانی آن را با پوست و گوشت خود، روزانه لمس می‌کنند.

نیروی به اصطلاح شیطانی زن چیست و خاستگاه‌اش کجاست؟
«نیروی شیطانی» زن، به ویژه زن جوان، در واقع، باید همان جاذبه‌ی نیرومند جنسی (سکسی) وی باشد؛ جاذبه‌ای که زن توسط آن جفت‌اش را به سوی خود می‌کشاند  تا از او بارور شود. مرد عاشق همینکه چشم می‌گشاید خود را در کانون خانواده‌ای می‌بیند. و این همه از جادوی جاذبه‌ی جنسی زن جوان است که طبیعت برای بقای نوع بشر در آفرینش زن به کار بسته است. روشن است که چنین نیرویی، طبیعی، زیبا و حیات‌بخش است.  
به نظر می‌رسد که دین‌آوران، دین‌باوران از شناخت دُرُست ماهیت نیروی عظیم جنسی زن ناتوان بوده‌اند و از اینکه نمی‌توانستند در برابر چنین نیرویی مقاومت کنند آن را به نیروهای شیطانی نسبت می‌داده‌اند. اینان در برابر چنین نیرویی حتا به خدایشان هم نمی‌توانسته‌اند پناه ببرند. در ادبیات فارسی ما شمس تبریزی را داریم که یک عمر از زن به خاطر باورهای عرفانی‌اش پرهیز می‌کند؛ ‌ولی پس از آنکه مولانا دختر‌خوانده‌ی خود، کیمیا را که زنی زیبا و نوجوان بود به عقد او در می‌آورد چنان عاشق او می‌شود که ساعت‌های زیادی را با او خلوت می‌کند و از حسادت نمی‌گذارد که او حتا از خانه خارج شود. و این خلوت کردن با کیمیا در تضاد آشکار با بینش عرفانی و شیوه‌ی زندگی او بوده است. شمس در توجیه کارش می‌گفت: من خدا را در روی کیمیا می‌بینم. روشن است که آنچه شمس را گرفتار کیمیا کرده بود، زیبایی و جاذبه‌ی زنانه‌ی او بوده است.۵

در دوره‌های پیشامدرن، زور و شمشیر فرمانروایی می‌کرد. زن را بیشتر موارد تصرف می‌کردند. به زبان دیگر، نیروی زیبایی زن را به رسمیت نمی‌شناختند. زندگی مدرن است که زن را صاحب زیبایی‌اش کرده است. از نظر جسمانی، اگر زن، قدرت بدنی مرد را ندارد در عوض جاذبه‌ی زنانه دارد.همانطوریکه یک پرنده را بدون پَر نمی‌توان معنا کرد، زن را هم بدون ویژگی‌های زنانه‌اش نمی‌توان معنا کرد. مردان دین به جای اینکه کشش جنسی زن را به رسمیت بشناسند و به آن به عنوان یک نیروی طبیعی ارج نهند، کوشیده‌اند تا تعریفی زیان‌بخش از آن داده و آنرا کنترل کنند.

زن مدرن امروز
زن مدرن امروز با انقلاب صنعتی، فنی و علمی متولد شده است. زن گذشته، به خاطر سیطره‌ی فرهنگ پدرسالار، امکان رشد و بالندگی را نداشته است و بیشتر عمرش در چارچوب خانه و آشپزخانه سپری می‌شده است. پس از انقلاب صنعتی‌ست که زنان به سبب کمبود نیروی کار، تشویق می‌شوند تا خانه و کاشانه شان را ترک کرده و وارد بازارهای اصلی تولید در جامعه شوند. امروز، رشد شگفت آور تکنولوژی، از اهمیت نیروی فیزیکی در عرصه تولید به شدت کاسته است. این کار، زمینه را برای شرکت تمام وکمال زن در تولید و امکان رقابت او با مرد را در همه‌ی عرصه‌ها فراهم کرده ‌است. به عبارتی دیگر، توانایی از بازوان به واژگان کوچید است. امروز، زن و مرد به یکسان می‌توانند خلبانی کنند و یا یک فضا‌پیمای رُباتیک را در کهکشان هدایت کنند. می‌توان گفت که رشد و شکوفایی تکنولوژی و دانش‌های بشری بهترین یار و یاور زن بوده است
البته فرهنگ پدرسالار، این فرهنگ دیرین، هنوز کم و بیش، در بسیاری از جامعه‌ها، به ویژه‌ جامعه‌های کمتر رشد یافته و دین زده، حاکم است.‌ فمینیسم، که  به عنوان یک نیروی اجتماعی نیرومند در د‌ه‌ی شصت نمایان شد فرهنگ مردسالار را در همه‌ی عرصه‌ها به چالش می‌کشد. تئوری فمینیسم با نمایاندن  برداشت‌های جنسیتی (سکیستی) نسبت به زن در دین، ادبیات، تاریخ، بیولوژی، اسطوره و غیره تلاش می‌کند تا ضمن مباره با این نابرابری‌ها زنان را به خودآگاهی تازه‌ای نسبت به جنسیت‌شان برساند.  

 

موج های فمینیستی

جنبش فمینیسی چندین «موج» را پشت سرگذاشته تا بدینجا رسیده است. موج نخست تلاش برای گرفتن حق رای بود که در قرن نوزدهم و اول قرن بیستم روی داد. با گذشتن از این خان است که زن خود را به عنوان شهروند قانونی ثبت می‌کند

موج دوم فمینیستی که در اواخر قرن ۶۰ در آمریکا شروع شد و به دیگرکشورهای اروپایی رسید به پُرسمان‌های دیگری در راستای برابر جنسیتی می‌پردازد. پُرسمانی‌هایی چون امنیت در محیط کار، موقعیت زن در خانواده. تجاوز در زندگی زناشویی. فراهم آوردن خانه‌های امن زنان و غیره

موج سوم فمینیستی ضمن گسترش دستاوردهای موج دوم، نیازهای ویژه زنان را مورد توجه قرار می‌دهد. داشتن حق سقط جنین، مراقبت‌ها ویژه به هنگام بارداری، آزادی‌های جنسی (سکسی). در این دوره است که کوشش‌هایی برای تابوشکنی اندام زن صورت می‌گیرد. نمایشنامه‌ی «تک‌گویی‌های واژن»، ۱۹۹۶ نوشته‌ی فمینیست، ایو انسلر Eve Ensler در این راستاست. او در این نمایشنامه‌ی چند اپیزودی هر آنچه را که می‌خواهد در باره‌ی زنانگی زن و پُرسمان‌های پیرامون آن مطرح می‌کند: از سکس گرفته تا خشونت جنسی و غیره. روشن است که روشنگری در این امور سبب توانمندسازی زن می‌شود. در فرهنگ‌های بسته، تابوها، گاه، چون پناهگاه متجاوز عمل می‌کند. در این فرهنگ‌ها بسیار پیش می‌آید که قربانی خشونت جنسی از ترس داوری مردم سکوت می‌کند. در حالیکه در فرهنگ‌های باز، متجاوز است که مجازات می‌شود؛ آبروی‌اش می‌رود و قربانی‌ست که مورد مهر و همدردی مردم و جامعه قرار می‌گیرد.

موج چهارم فمینیستی در بستر شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته است و با رفتارهای جنسیتی در همه‌ی عرصه‌ها مبارزه می‌کند: با فرهنگ تجاوز، با آزارهای جنسی در محیط کار و غیره. اینترنت پلاتفرم‌ای فراهم کرده است که فمینیست‌ها به آسانی می‌توانند تجربه‌های جنسیتی خود را با هم در میان بگذارند و در باره‌ی موضوعی ویژه همصدا شوند. در این باره می‌توان به جنبش «من هم» Me too اشاره کرد که در آن بسیاری از زنان جهان علیه سوءاستفاده‌ی سکسی مردان قدرت در روابط کاری برخاستند و بر چنین فرهنگی شوریدند. اینکه چنین موجی به ایران هم رسید و صدای پاره‌ای از زنان هنرمند ایرانی را هم در آورد، نشان رشد آگاهی جنسیتی میان زنان ایرانی‌ست.  

نکته‌ی پایانی
در این نکته تردیدی نیست که زن مدرن امروزی، دستاوردهای بزرگ و دوران سازی را در زمینه‌ی برابری جنسیتی بدست آورده است. زنان، هم اکنون، در بسیاری از کشورهای غربی، بالاترین مقام‌های سیاسی کشور را به عهده دارند. زن غربی چون ماهی در آب، احساس امنیت و راحتی می‌کند. امنیت شغلی دارد، امنیت اجتماعی دارد. آقا بالاسر خانوادگی و اجتماعی ندارد.  خودش برای بدنش و زندگی‌اش می‌گیرد.
درست است که پیشرفت‌های تکنولوژیک زمینه‌ی مادی چنین برابری جسنیتی را فراهم کرده است؛ ولی یک دنیا مانع فرهنگی کنار زده شده است تا این امر محقق شود و این لایروبی فرهنگی توسط جنبش‌های بزرگ فمینیستی انجام شده است.
تئوری فمینیسم، پژوهش‌های زنانه، فرهنگ جسنیت زده را در روابطه اجتماعی، در ادبیات گذشته و امروز زیر ذره‌بین برده و زنان و مردان را به آگاهی تازه‌ای از جنیست رسانده است.

گفتن ندارد که فرهنگ جامعه‌ی ایرانی مردسالارانه و به شدت جنسیت زده است. ادبیات اسلامی و عرفانی تا بخواهی باورهای ضد زن را به عنوان آموزه‌های مقدس به فرهنگ ایرانی تزریق کرده است. این سموم فکری باید از این فرهنگ، پالایش شود تا راه برابری جنسیتی راستین هموار شود. اینجاست که دستاوردهای جنبش‌های فمینیستی چه در ایران و چه در دیگر کشورها می‌تواند چراغ راه شود.
—————————-
یادداشت:
۱.من آگاهانه از این افراد نام نمی‌برم. چون کج‌فهمی در باره مفهموم فمینیسم گسترده است و نام بردن از چند نفر مشکلی را حل نمی‌کند.

  1. « On ne naît pas femme : on le devient », Wikepeida
    ۳. https://www.ldoceonline.com/dictionary/feminism
    4.
    Feminism and Women’s Rights Movements, Gender Matters. Council of Europe

۵. در باره ماجرای عاشقانه‌ی شمس و کیمیا و علاءالدین و همینطور تنش میان شمس و علاءالدین بر سر کیمیا، نگاه کنید به جستار «سرانجام تلخ شمس تبریزی»‌ نوشته‌ی نگارنده. این جستار در کتاب «‌آموزه‌های شمس به مولوی»‌ هم آمده است.

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights