قضاوت گر بودن یعنی چه؟
یکی از توانایی های طبیعی ذهن ما توانایی قضاوت و داوری است. ما با قضاوت خصیصه ای یا ارزشی یا صفتی را به چیزی نسبت می دهیم و از این طریق نظمی ذهنی در جهان برقرار می کنیم. قضاوت به ما این امکان را می دهد که در مواقع لازم تصمیم بگیریم. با قضاوت راه خود را در جهان پیدا می کنیم ؛ ارتباط خود را با پدیده ها و ابژه های جهان تعریف می کنیم و ارتباط پدیده ها و ابژه های جهان با یکدیگر را نیز برای خود در یک چهارچوب قابل فهم قرار می دهیم. . با قضاوت در واقع در این جهان جهت گیری می کنیم و راه می یابیم.
قضاوت پلی است بین ذهن ما و دنیای بیرون؛ بین دنیای سوبژکتیو ذهن و دنیای بیرون از آن. به همین دلیل است که همیشه درجاتی از «ذهنی بودن» یا سوبژکتیویته با هر قضاوتی همراه است. از سوی دیگر، آن چه مورد قضاوت است همیشه یک چیز غیر قطعی است. ما جمع دو به علاوه دو را قضاوت نمی کنیم. «می دانیم» که چهار است. اما درباره صداقت یک همکار ممکن است قضاوت داشته باشیم چون از آن مطمئن نیستیم. قضاوت آن گاه مطرح می شود که درجاتی از عدم یقین وجود دارد. کار قضاوت در واقع دادن یک یقین نسبی به پدیده های غیر یقینی است. در جهان بی یقین قضاوت اندکی به ما اطمینان می بخشد تا بتوانیم عمل کنیم.
قضاوت های ما در طول روز به اشکال و انواع مختلفی هستند. در بیشتر اوقات، قضاوت بخشی از روند تصمیم گیری است. ما برای انجام ساده ترین کارها هم نیاز به بررسی ، مشاهده ، قضاوت و تصمیم گیری داریم. برای این که تصمیمی بگیریم خواروبار خود را از کدام فروشگاه بگیریم ، از کدام مسیر سر کار برویم ، با چه افرادی وارد شراکت بشویم یا نشویم و شغل خود را عوض بکنیم یا نکنیم نیاز به قضاوت داریم. نوع دیگر قضاوت ، داوری های زیبایی شناسانه ما است. این که لباسی را می پسندیم یا نمی پسندیم ، از آهنگی خوشمان می آید یا نه یا فردی را جذاب می پنداریم همه انواع قضاوت های زیبایی شناسانه ما هستند. این انواع قضاوت هیچکدام مورد بحث امروز ما نیستند. آن چه امروز از آن سخن می گوییم نوع دیگری از قضاوت است به نام قضاوت اخلاقی. قضاوت اخلاقی یعنی آن که چیزی را ، مثلا عملی ، سخنی ، نیتی ، شخصیتی یا فردی را ، با توجه به معیارهایی که مجموعا اخلاق خوانده می شوند ، بسنجیم و حکم یر خوبی یا بدی آن بدهیم.
قضاوت های اخلاقی عموما از جنس باور هستند. گاهی اینها باورهایی هستند که با تفکر و استدلال به دست آمده اند. کانت ، فیلسوف آلمانی معتقد بود که اصولا اعمال اخلاقی زمانی ارزش دارند که بر استدلال بنا شده باشند نه بر هیجان هایی از نوع همدردی و دلسوزی. اما بیشتر مواقع قضاوت های اخلاقی تنها به تفکر و استدلال وابسته نیستند بلکه سرشار از احساس و هیجان هم هستند. تحقیقات زیادی نشان داده اند که بسیاری از قضاوت های اخلاقی بر مبنای عواطف و هیجان ها و احساس ها و دریافت های کلی صورت می گیرند و استدلال تنها بعدا می آید تا آن قضاوت ها را تایید کند. قضاوت های اخلاقی این توانایی را دارند که فرد را از درون ناآرام کنند یا به حرکت وا دارند و درست به همین دلیل آثار اجتماعی فراوانی هم دارند. با قضاوت های اخلاقی است که افراد در یک اجتماع پذیرفته یا طرد می شوند ، مورد مهر یا کین قرار می گیرند ، تحسین یا تقبیح می شوند ، پاداش می گیرند ، تنبیه می بینند و جذب یا طرد می شوند.
هر قضاوت اخلاقی از سوی جمعی ، چه مثبت چه منفی ، برای اعضای آن جمع با نوعی حالت محدود کننده همراه است. در واقع هر داوری اخلاقی به اعضای یک اجتماع می گویند که خوب است چگونه باشند یا نباشند. به همین دلیل است که رشد فرد باوری در جهان پسامدرن سبب شده است که قضاوت اخلاقی مورد شک فراوان قرار بگیرد. برای بسیاری از مردمانی که در جهان امروز زندگی می کنند اصول و معیارهای اخلاق نه از آسمان می آید و نه از پیشینیان به ارث می رسد. چهارچوب های از پیش تعیین شده اخلاق در هم ریخته اند. تقریبا دیگر هیچ حکم اخلاقی نداریم که همیشه و در همه جا و نزد همه مردمان مقبول باشد. حال که عمده اصول اخلاقی نسبی و به بیان دیگر سلیقه ای هستند ، قضاوت اخلاقی معادل تحمیل سلیقه کسی بر دیگری به نظر می رسد. به همین دلیل، در جوامع مدرن مثل جوامع غربی، این دیدگاه پیدا شده که افراد باید هر چه بیشتر و بیشتر غیر قضاوت گر بمانند؛ تا بدان حد که غیر قضاوت گر بودن خود به صورت یک اصل اخلاقی در آمده است. مفهوم غیر قضاوت گر بودن به رسمیت شناختن این حق است که افراد آن گونه که خود صلاح می دانند و دوست می دارند عمل کنند مشروط بر آن که عمل آنها نقض حقوق دیگران نباشد. در مقیاس بزرگ ، این حرف بدان معنی است که قوانین اخلاقی گروهی از مردم نباید آزادی فردی انسان را محدود کند و به بند بکشد. تنها حد آزادی فرد ، در این نوع نگاه ، مقرراتی است که نمایندگان مردم به تصویب می رسانند. در دنیای غرب این نگاه آن چنان گسترده است که قضاوت گر بودن عملا نوعی ناسزا محسوب می شود.
کاملا واضح است که آن چه در این نحوه نگرش ناپسند و نکوهیده است قضاوت منفی درباره دیگران است. هیچگاه دیده نشده که کسی به خاطر قضاوت مثبت درباره دیگری مورد سرزنش قرار بگیرد. پیامی که قضاوت گر نبودن به همراه دارد آن است که آن چه هر کس می پسندد یا به عنوان درست و حقیقت باور دارد تنها یک نحوه نگرش به جهان است. با توجه به این که هیچ اصل اخلاقی قطعی در جهان نداریم هرکس می تواند شیوه و سلیقه منفردی برای چگونگی زیست و رفتار خود داشته باشد.
اما سوال اینجا است که هرچقدر هم این گفته ها خوب و درست به چشم بیایند آیا در عمل و در عالم واقعیت امکان دارد که ما بدون قضاوت اخلاقی زندگی کنیم؟ هرچند امروزه عموما یک اصل اخلاقی قطعی ، به گونه ای که که همیشه مورد پذیرش همه باشد، نداریم ولی به هر حال هر فردی برای خود اصولی دارد و به ارزش هایی پای بند است. این اصول و ارزش ها بخشی از نظام اعتقادی belief system او هستند. هر اعتقاد اخلاقی در ذات خود با قضاوت همراه است. اگر می گوییم دروغ بد است این خود یک قضاوت است.حتی این اصل که قضاوت گر بودن بد است خود چیزی نیست جز یک قضاوت. هرگاه از کسی خوشمان نیاید و سعی کنیم از او دوری بجوییم عملا یک قضاوت کرده ایم. در واقع بدون قضاوت زندگی محال است. پس در این صورت تکلیف اصل قضاوت گر نبودن چه می شود؟ آیا این اصل یک محال اخلاقی است؟
آیا معنی قضاوت گر نبودن این است که وقتی میان انسان ها زندگی می کنیم هیچ خوب و بد مطلقی وجود ندارد و چون خوب و بد نسبی است هر کس می تواند متناسب با معیار های خود زندگی کند؟ خیانت بد است. این یک اصل اخلاقی است و در عین حال یک قضاوت است. آزار دیگران هم بد است. این هم یک قضاوت است. هر چند احکام اخلاقی دیگر ، مثل دوران گذشته آن چنان خدشه ناپذیر نیستند ، هنوز هیچ جامعه ای را نمی توانیم پیدا کنیم که دست کم چند اصل عمومی اخلاقی در آن جاری نباشد. بخش هایی از هر فرهنگی بر مبنای وجدان انسان ها ساخته شده است که عمل آن قضاوت دایم است. بدون قضاوت های وجدان ما چیزی جز مشتی روان آزرده psychopath و اجتماع ستیز antisocial نیستیم. پس چگونه است که قضاوت گر بودن به ناسزایی بدل شده است؟
پاسخ آن است که لازم است توجه کنیم که چه چیزی را مورد قضاوت قرار می دهیم. قرار نیست معیارهای اخلاقی خود را به دور بیفکنیم بلکه قرا راست بدانیم که کجا باید از آنها استفاده کنیم. قضاوت ضروری است اما قضاوت چه چیزی؟ وقت قضاوت زمانی است که درباره کنش ها و اعمال نظر می دهیم. ما ، با هر هنجار اخلاقی، اعمال خوب و اعمال بد داریم. اعمال قابل قضاوت هستند. اما قضاوت درباره عمل نباید به قضاوت درباره کسی که آن عمل را انجام می دهد منجر شود. ما حق داریم بگوییم فردی عمل بدی انجام داده است ولی حق نداریم بگوییم آن فرد بد است. هر کس که کار بدی انجام داد در ذات خود بد و شر نیست. ما هیچ راهی نداریم که کلیت وجود یک فرد را مورد قضاوت اخلاقی قرار دهیم. هر نوع قضاوت کلی درباره هر فرد غیر عادلانه است چرا که ما در جای او نیستیم ، از زمینه و سابقه و تجربه او آگاه نیستیم. ما هیچگاه نمی توانیم بدانیم در ذهن یک فرد چه می گذرد. ما از رنج و درد دیگران هیچ خبری نداریم. به این دلایل قضاوت درباره فرد نادرست است ولی اعمال افراد یقینا قابل قضاوت هستند. تنها چیزی که می توانیم بگوییم آن است که مطابق معیارهای ما آیا عمل معینی درست است یا نادرست.
از اعمال گذشته ،قضاوت درباره اشخاص دیگر تنها و تنها در سطحی بسیار شخصی قابل قبول است. من قضاوت می کنم که کسی را مناسب دوستی ، شراکت یا هر چیز دیگری تشخیص بدهم یا نه. می توانم تصمیم بگیرم که از کسانی دوری بجویم. می توانم برای روابط شخصی با افراد ضوابط و شرایطی بگذارم. من می توانم رفتارهایی را نپسندم. اما باید توجه داشته باشم که این ها تنها پسند های شخصی هستند و هرگز نمی توانند مبنای عملی بر ضد این اشخاص یا رد و طرد و تبعیض علیه آنها باشند.
با این توصیف قضاوت گر نبودن یعنی احترام به انسان ها آن چنان که هستند و پذیرش این که هیچکس آن چنان موضع برتری ندارد که بتواند به دیگران به دیده تحقیر نگاه کند. در این نگاه دنیا از هفت میلیارد انسان برابر تشکیل شده است. این یعنی دیدن خود در میان دیگران و نه برتر از آنها. این نوع قضاوت گر نبودن احترام به انسانیت است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
دکتر صبا هدا پزشک و متخصص پاتولوژی در ایران و هیپنوتراپیست در کانادا است که در نورت ونکوور مشغول فعالیت است. برای آشنایی بیشتر میتوانید به وبسایت او www.hodawellness.com یا وبلاگ www.cherishbeing.com و یا کانال تلگرامی https://t.me/hypnosisandhealth مراجعه بفرمایید.