«لگام»، چرا؟
پس از انتشار فراخوان لغو گامبهگام اعدام (لگام) شماری از مخاطبان پذیرش آن را نمایانگر پذیرش اصولی لغو شماری از شیوههای توحش آمیز اعدام و ضرورت ادامهی انواع دیگر این مجازات غیرانسانی دانستند و دیدگاهشان در بارهی این مسئله را به صادرکنندگان فراخوان منتقل کردند. شماری از دوستان حتی میگفتند که این عنوان سیاست گامبهگام زندهیاد مهندس مهدی بازرگان را به یادشان میاندازد. پیشنهاد ایشان این بود که لازم است با حد اکثر توان و با عزم راسخ بهسوی لغو بیدرنگ هرگونه مجازات اعدام، که فی نفسه توحش آمیز و ضد انسانی است پیش برویم نه این که خواهان «لگام» شویم.
از این رو، نگارنده این متن لازم میداند دیدگاه خود را دربارهی چگونگی و چرایی درخواست «لگام» به دوستان یادآور شود:
پیش از بیان هر سخن لازم میدانم به نوبهی خود به دوستان یادآور شوم که در اندیشهی نفس و ماهیت غیرانسانی هرگونه گرفتن جان انسانها با شما مشترکم و این را نیز میدانم که همهی امضاکنندگان فراخوان هم موضعی همانند من دارند.
اکنون به شرح گستردهتر از دلیل این انتخاب میپردازم:
۱. نخستین دلیل توجه ما به اهمیت حذف بیدرنگ توحش آمیزترین شیوههای اجرای اعدام که در پنج بند فراخوان آوردهایم بوده است؛ و بنابراین منادی لغو تدریجی هرگونه مجازات اعدام، با اولویت وحشیانهترین شیوههای آن شدهایم.
۲. برخورد جدی، پیگیر و هدفمند با مسئلهی آموزش اجتماعی کسانی که به هر دلیل محکوم به اعدامشدهاند با بودجهی کلان دولتی را درخواست کردهایم. این آموزش لازم است روانشناختی و به همت افراد متخصص و آگاه باشد و باید کادر لازم برای اینگونه تخصص فراهم شود. بدینسان میتوان از شماری بسیار از جرم های منجر به اعدام کاست؛ و زمینههای پرورش روانی کسانی را که به هر دلیل از جمله پیشینهی تربیتی و معضلات روانی و دلایلی ازایندست به قتل همنوعان خود رو میآورند فراهم کرد.
۳. علاوه بر این، کمبودهای اقتصادی و مالی هم به گمان من اگر مهمترین عامل دست یازیدن به جرم های منجر به اعدام، از قبیل قتل، قاچاق و فروش مواد مخدر و… نباشد، یکی از مهمترینهاست.
بنابراین، من بر این باورم که دولتی که نتواند برای شهروندان کشورش تأمین مالی، رفاه و بهزیستی فراهم کند و بدینوسیله آنان را از قتل همنوعان، چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ روانی، بازدارد، شایسته نیست که جان شهروندان کشورش را به جرمهایی که به طور عمده به وضع زندگیشان وابسته است بگیرد.
۴. برای مردم ما از دیرباز قاعدهی «دست دربرابردست، چشم دربرابرچشم»قاعدهای پذیرفته و عادی بوده است. آنان بر پایهی آموزش های موروثی خود و بدون توجه به مسئلهی مبرم قتلِ به حساب خودشان «عادلانهی مجرمان، به این دلیل که مرتکب جرمهایی ناپسند، مانند قتل و قاچاق و فروش مواد مخدر و… شدهاند، به گونهای عادی این مجازات را پذیرا شدهاند؛ و گاه دیدهایم که برخی از آنان درصحنههای اعدام درملا عام نیز ظاهرشدهاند.
اما اگر ایشان بپذیرند که، با توجه به ناهمسانی وضع زندگی، شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قاتل و مقتول، صدور حکم اعدام قاتل و یا مرتکب شوندهی جرم های منجر به اعدام دیگر ممکن است «عادلانه» «نبوده» باشد.
مجرمانی یافته میشوند که نه یک بار، بلکه چند بار در زندگی خود مرتکب قتل یا جرم شده، و پس از آن دستگیرشدهاند. شاید چنین کسانی اگر کیفر نبینند، نه تنها در سطح جامعه، بلکه حتی در زندان نیز مرتکب همان جرمها شوند، و زندگی جسمی و یا روانی دیگر همبندانشان را مختل کنند. ازاینرو، به باور من، لغو مجازات چنین افرادی باید با آموزش، بازگشت بهاعتدال روانشناختی، و فراهم کردن امکان کار و زندگی آبرومندانه برای ایشان همراه باشد؛ و اگر هم قرار باشد مجازات دربارهی آنان اعمال شود، اعمال این مجازات، همانگونه که گفتم، عادلانه باشد.
با توجه به مجموع این دلایل و نیز با توجه بهضرورت لغو بیدرنگ احکام اعدام در ملأ عام، اعدام افراد کمتر از هجده ساله، حتی پس از رسیدن آنها به سن تشخیص، هرگونه زندانیان سیاسی، بهعنوان زندانیان راه تفکر و وجدان، و سنگسار، من همراه با دیگران خواهان لغو گامبهگام مجازات اعدام (لگام)، تا پس از فراهم شدن زمینههای لازم شدهام و این اقدام را بر پایهی باور درونی و شخصی خویش انجام دادهام.
به امید این که روزی جرم های منجر به اعدام و اعمال مجازات مجرمان محکوم به اعدام در کشورمان پایان پذیرد.
علیرضا جباری (آذرنگ)
۲۱/۹/۹۲ (۲۰۱۳/۱۲/۱۱)