مبارزهی مسلحانه صدای نسلی چندگانه
شماره ۲۳ اندیشه پویا (دی و بهمن) ۱۳۹۳ در ۱۴۸ صفحه در ایران منتشر شد.
در این شماره آثاری از صاحبان اندیشه و قلم منتشر شده است که از آن جملهاند:
محسن میلانی / بیژن اشتری / بابک رحیمی / محمدعلی سپانلو / هما کاتوزیان / پیمان وهاب زاده / جلال توکلیان / بهرنگ صدیقی / عباس کاظمی / ابراهیم اصغرزاده / احسان شریعتی / هاشم صباغیان / عبدالله ناصری / کاظم کردوانی / اصغرکورنگی / کاظم موسوی بجنوردی / فیضالله عربسرخی / علی محمد حاضری / علی شکوری راد / حاتم قادری / عباس عبدی / محمد فاضلی / محمد مالجو / حمیدرضا جلاییپور / سوسن شریعتی / تورج اتابکی / مریم زندی / بلقیس سلیمانی / بهروز غریبپور/ روبرت صافاریان / محمدرضا بهشتی / عبدالحسین آذرنگ
آنچه در پی میخوانید بازچاپ پاسخهای دکتر پیمان وهابزاده نویسنده کتاب اودیسهی چریکی به سئوالات ماهنامه اندیشه پویا است. پیمان وهابزاده؛ استاد مطالعات اجتماعی در دانشگاه ویکتوریای کانادا است.
شــما در فصل پایانی کتابتان، اودیســهی چریکی: مدرنیزاسیون، عرفیگرایی، دموکراسی و دوران آزادی ملی فداییان در ایران، ۱۳۴۹-۱۳۵۷ (انتشارات دانشگاه سیراکیوز، ۲۰۱۰)، از الگوی نهضت رهایی ملی به عنوان واکنشی در برابر مدل توسعهی سرکوبگرایانه سخن گفتهاید.
به نظر شما نزدیک شــدن منتقدان و مخالفان حکومت توسعهگرای سرکوبگر از الگوی جنبش رهایی ملی به الگوی جنبشهای اجتماعی جدید آیا نمیتوانست نتایج متفاوتتری بهبار آورد و از این منظر نمیتوان بازخوانی انتقادی از رویکرد مسلحانه در جنبشهای رهایی ملی داشت؟
۱
کتاب اودیســهی چریکی تنها تاریخنگاری چریکهای فدایی خلق نیست؛ هرچند اثری است که در آن کوشیدهام تاریخ درونی و بیرونی دقیقی از فداییان عرضه کنم. از چند خطای فاکتی و رفرانسی موجود در کتاب که بگذریم، دغدغهی من ارائهی اثری بود تحلیلی از جایگاه مبارزهی چریکی و رابطهی آن با دغدغههای جنبشهای آزادیبخش ملی که رئوس ِ مهم آن در نام کامل کتاب آورده شــده اســت: مدرنیزاســیون کشور پسااستعماری، بیرون از مدار اقتصاد وابستهی سرمایهداری جهانی؛ بازخوانی ســنت و پایهریزی نهادهای عرفی که همخوان بــا گرایش اقتصادی و اجتماعی مدرنیته باشند؛ و دموکراتیزه کردن کشور که همانا مبنی بر ایجاد نهادهای مشارکتی مدرن و عرفی باشند. در این مطالعه ــ که یازده سال به درازا کشید ــ از متدولوژی پدیدارشناسی رادیکال، تئوری انتقادی و نیز رویکرد تحلیل گفتمانی میشل فوکو اســتفاده کردم تا نشان دهم که دغدغههای تئوریک جنبشهای آزادیبخش ملی در سه مفهوم بالا، امروز همچنان وجود دارند. رویکرد پدیدارشناسی رادیکال که آن را از فلسفهی راینر شورمان، فیلسوف آلمانیتبار امریکایی استخراج کردهام، امکان میدهد تا به «حقیقت» به شــکلی دورانــی بنگریم. در متد پدیدارشناســی، ما دانستههای خود را به تعلیق میآوریم تا پدیده با ابعاد و ویژگیهای خود بر ما پدیدار شود، و اینچنین با پدیداریاش، زمینه و کانتکست خود را نیز بر ما عرضه دارد. در پدیدارشناسی رادیکال، رویکرد پدیدارشناسی را در درک مفهوم زمان به کار میبریم و اینچنین متوجه میشویم که حقیقتها نه مطلق که دورانی هســتند. برای مثال، در دهههــای ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ جنبشهای آزادیبخش ملی در مستعمرههای پیشین و جنبشهای پسااستعماری و استقلالخواهی و ایدئولوژیهای همخوان با این مبارزات، یعنی کمونیسم و سوسیالیسم، جنبشهای دانشجویی و گروههای چریکی برخاسته از جنبش دانشجویی، سندیکاهای سرخ کارگری، گروههایی مانند «پلنگهای ســیاه» گفتمان چیره در درک ســه مؤلفهی یادشدهی بالا را نمایندگی میکردند و پس، حقیقت تاریخی بودند. همچنان که پس از ۱۹۸۰ تا احتمالاً میانههای دههی ۲۰۰۰، این گفتمان دچار چرخشی جهانی شــد و به جای آن گفتمان «جنبشهای نوین اجتماعی» (new social movements) و گرایشهای مشارکتی و دموکراتیک نشستند که رویکرد عمدهی آنها بیخشونت و نهادسازانه بود. این گرایش چنان روشنتر از آفتاب شده که امروز جایی برای طرح رویکردهای دیگر نمیگذارد. برای اینکه دریابیم چگونه حقیقت دورانی است، لازم است یادآوری کنیم که در دههی پنجاه در ایران اگر کسی حرف از همکاری با دولت و اصلاح حکومت شاه میزد، به سازشکاری و امنیتی بودن و «نوکر امپریالیسم» بودن متهم میشــد. امروز هم اگر کسی تبلیغ کند که برای تغییر وضع موجود باید هستههای چریکی به وجود آورد، به گفتههایش با سوءظن بسیار نگریسته خواهد شد. این چرخشهای گفتمانی و این حقیقتهای دورانی را نمیتوان با رویکردهای علتومعلولی توضیح داد؛ هرچنــد پرداختن به زمینه و کانتکست تاریخی و دورانی آنها همیشه روشنگر خواهد بود. درهمینجا در حدود یک دهه اســت که «جنبشهای نوین اجتماعی» هم در حال دگرگونی گفتمانی است و باید انتظار چرخش گفتمانی تازهای را داشته باشیم. اما مهم آن است که به یاد بیاوریم این دورهها نامتداخل (mutually exclusive) نیستند و میان آنها هم واگرایی وجود دارد و هم تداوم. در دههی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ جنبشهای نوین اجتماعی مانند جنبش زنان، جنبش حقوق مدنی، جنبش دانشــجویی، جنبشهای بومیان، یا جنبشهای جنسی و جنسیتی، وجود داشتند با وجودی که گفتمان چیره همانا گفتمان آزادی ملی بود. همچنان که امروز هم جنبشهای آزادی ملی وجود دارند؛ از تامیل و فارک و چریکهای مائوئیســت که اخیراً در نپال به حکومت رسیدند میتوان گذشت، اما از یاد نبریم افریقای جنوبی پساآپارتاید، ۱۹۹۴، دســتاورد جنبش آزادیبخش «کنگرهی ملی افریقا» بود. این از مقدمهی متدولوژیک! اکنون به پرسش شما بازگردیم.
۲
در فصل پایانی اودیسهی چریکی، این تز را مطرح کردم که جنبش آزادیبخش ملی در ایران، جنبش استقاللخواهی دموکراتیک و مدرن، با تأکید بر دموکراســیخواهی و مشارکت مردم در حق تعیین سرنوشت خویش، سه دورهی متمایز و سه تجربهی ویژه را دربرمیگیرد. نخستین آن دورهی قانون اساسیگرا و نهادی کردن مدرنیتهی سیاسی از راه ایجاد پارلمان و اعمال ارادهی ملت بود و نماد آن انقلاب مشروطیت. دورهی دوم، دورهی جنبش ملی با اعمال ارادهی ملی و دموکراتیزه کردن سیستم سیاسی به رهبری زندهیاد دکتر مصدق و همراهی جبههی ملی بود (با دو سویهی ملی کردن صنعت نفت و اصل «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»). دورهی سوم، دورهی جنبش آزادیبخش ملی و ضداستعماری و ضددیکتاتوری بود که به شکل مبارزهی مسلحانه در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ پدیدار شد. هریک از این سه دوره، افزون بر آماجهای مشخص هر دوره، شکل کنش برتر همان دوره را نیز در خود داشت: مشروطهخواهی و جنگ داخلی، جنبش ملی و مبارزهی پارلمانی و خیابانی، و جنبش آزادیبخش و مبارزهی مسلحانه. این مسیر هفتادساله بالاخره با انقلاب ۵۷ به پایان رســید. اگر در سه دورهی بعدی نامبرده، هریک از این دورهها به مقصود خود رسیده بود، احتمالاً دورهی بعدی شکل نمیگرفت، یا به دیگر سخن، هرچند تاریخ همیشه باز است و پر است از رویدادهای پیشبینینشده، با موفقیت مبارزهی پیشین منطقاً لزومی برای پدیداری دورهی بعدی وجود نمیداشــت و تاریخ ایران به سمت دیگری میرفت: شما این مجله را منتشر نمیکردید و من هم امروز این پاسخ را نمینوشتم، چون پدیدهی چریکی در ایران وجود نداشته بود که من بر آن کتاب بنویسم!
۳
مدرنیزاسیون پس از کودتای بیستوهشتم مرداد شکل «توسعهی سرکوبگرانه» را داشت، بدین شیوه که حکومتی رانتی پروژههای مدرنیزاســیون اقتصادی و اجتماعی را بدون مدرنیزاسیون مشارکتی سیاسی، به شیوهای اقتدارگرایانه و از بالا، به پیش میبرد. برای مدرنیزاســیون اجتماعی و اقتصادی، حکومت نیاز به تربیت نســلی از متخصصان داشــت که در دانشگاههای نوپدیدار کشــور آموزش داده میشدند. آرزوی حکومت آن بود که پس از پایان آموزش، این نسل دل به تصاحب مشــاغل دولتی ببندد و به چرخدندهای در دستگاه حکومتی و پروژههای بلندپروازانهی آن بدل گردد. غافل آنکه در بستر آموزش تخصصی، این نسل که تجربهای دوگانه از ایران داشت و کشور را مجموعهای از تضادها و بیعدالتیهــای اجتماعی میدید، به آموزش غیررســمی ــ یا همانا خودآموزی سیاسی و اجتماعی ــ نیز میاندیشید؛ یعنی بسیاری از افرادِ این نسل متخصص نمیِخواســتند یک عمر کارمند بیروح پروژههای دیکتهشده از بالا باشند، بلکه آرزو داشتند آیندهی مدرنیزاسیون و توسعه در ایران را به شکلی مشارکتی و انسانی و با لحاظ کردن فاکتورعدالت اجتماعی ــ و به شیوهی دموکراتیک ــ به پیش ببرند. در بستر جهانی جنبشهای پسااســتعماری و چیرگی گفتمان آزادیبخش ملی، آلترناتیو «توسعهی سرکوبگرانه» همانا توسعهی مشارکتی بود. در کتابم از این امر که جنبش مسلحانه که به سبب سازماندهی نظامی آن نادموکراتیک است، هستهای دموکراتیک در خود دارد و در ایران دههی پنجاه میخواهد در فروبستگی سیاسی کشور گشودگی ایجاد کند، با مفهوم «پارادوکس بنیادین» یاد کردهام. اهمیت این مشــاهده در آن نهفته است که نشان دهم برعکس خوانشهای شگفتانگیز امروزی، گفتمان آزادی ملی در مفهوم دقیق خود، همچنان که فرانتس فانون یادآوری میکند، شامل عنصری دموکراتیک و مشــارکتی بود؛ هرچند در بیشتــر موارد حکومتهای برخاســته از جنبشهای آزادیبخش افریقا و آسیا، همانگونه که فانون خود با تأسف اشاره میکند، دیکتاتوری بودهاند. تاریخ هماره باز است و از منطق خطی پیروی نمیکند، اما بدون گفتمان آزادی ملی و مبارزهی مسلحانه در دههی پنجاه، وقوع انقلاب ۱۳۵۷ ــ و به تأکید میگویم: به شکلی که شاهد انقلاب و پیامدهای آن بودیم ــ بسیار نامحتمل میبود.
۴
مبارزهی مســلحانه صدای نســلی چندگانه بود که افــراد آن از خاستگاههای طبقاتی و تجربههای اجتماعی متنوعی میآمدند. چپگرا بودن ژرفتر از یک ایدئولــوژی بود: چپ صدای واحد عدالتخواهی بود. عضویت در یک سازمان چریکی پوستهای بود که این تنوع را دربرمیگرفت و بدان امکان کنشی واحد و تقابلی علیه حکومتی خودشــیفته را میداد. نــه آن ایدئولــوژی و نه این ســازمان، هیچیک نمیتوانستند تنوع و چندگانگی این نسل و تجربههای آن را به یک اندیشه یا یک کنش کاهش دهند. در اینجاســت که برخــلاف نظریهپردازان «جنبشهای نوین اجتماعی» مانند آلن تورن و آلبرتو ملوچی، در کتابم نیز نشان دادهام که جنبش آزادیبخش ملی و «جنبشهای نوین اجتماعی» هرچند در دو گفتمان متمایز و در دورانهای ویژهی خود میگنجند، اما در میان آنها تداوم نیز وجود دارد، با این تفاوت که در جنبش آزادیبخش ملی تمایزهــای گروههای اجتماعی زیر چتر ســازمانی و ایدئولوژیک متحد میشدند (اما این تمایزها پاک نمیشدند و از اینروست که در این جنبشها هماره «مسئلهی زنان»، بخش دانشجویی، بخش کارگری و مانند آنها وجود داشتند)، حال آنکه «جنبشهای نوین اجتماعی» قائل به چندگانگی ایدئولوژیک و سازمانی هستند. در گفتمان آزادی ملی به مسائل جنبشها همچون مســئلهی زنان، کارگران و مانند آنها از ماورای لنز ایدئولوژیک جهانشمول و مسئلهی ملی نگریسته میشد، و در گفتمان «جنبشهای نوین اجتماعی» به این دغدغهها از راه رویکردها و ایدئولوژیهای ویژهی هر گفتمان نگریسته میشود. برای مثال، جنبش زنان و فمینیسم؛ و میتوان یادآوری کرد که برخی از جنبشهای زنان در کشورهای در حال توسعه بسیاری از پایههای اندیشهی فمینیستی را نیز به چالش میخوانند. همچنین آنگاه که گفتمان آزادی ملی به انقلاب ۵۷ رسید و انقلاب به واقعیت بدل شد، گفتمان آزادیبخش ملی کارکرد دورانی و اجتماعی و تاریخی خود را از دست داد. با از توان افتادن گفتمان آزادیبخش ملی، کنشگران اجتماعی چندگانهای که تا پیش از آن برای عدالت اجتماعی و حکومت مشارکتی از راه مبارزهی مســلحانه میجنگیدند، از زیر چتر «آزادی ملی» بیرون آمدند و پس از دههای خودیابی و اندیشه در سالهای پس از انقلاب، در قالب جنبش زنان، جنبش کارگران، جنبش دانشجویی، جنبشهای حقوق اقلیتها، و نیز جنبش محیط زیستی جوشیدند و در افق تاریخی امروز پدیدار شدند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
دکتر پیمان وهابزاده از سال ۱۹۸۹ در کانادا زندگی میکند. او هماکنون استاد جامعهشناسی در دانشگاه ویکتوریا، استان بریتیش کلمبیاست.
دکتر وهابزاده نویسنده چهار کتاب به زبان انگلیسی و ۸ کتاب به زبان فارسی است. از او تاکنون ۵۰ مقاله و گفتگو منتشر شدهاست. داستانها، شعرها، مقالهها، و خاطرههایش تاکنون به فارسی،انگلیسی، آلمانی و کردی منتشر شدهاند.
صفحه ویکیپیدیا دکتر پیمان وهاب زاده را در لینک زیر بیابید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Peyman_Vahabzadeh