Advertisement

Select Page

“نامعادله‌ای به موازات سانسور”

“نامعادله‌ای به موازات سانسور”

انسان در هر سطحی که فعالیت می‌کند بالفطره نیازمند و خواهان حفظ استقلال فکری و عملی برای خود بوده و هست به شرطی‌ که این استقلال آسیب غیر قابل جبرانی در پی نداشته باشد اما هضم اشتباه و سواستفاده از قسمت دوم گزاره‌ی فوق، منجر به وسعت‌ بخشیدن به مقوله‌ی سانسور شده است.

سانسور مانند یک شوک الکتریکی برای ایجاد واهمه‌ در فعالان اجتماعی ایفای نقش می‌کند و می‌کوشد تا تمامی اشخاص مراقب سیاست‌ها و عقاید حاکم در جامعه باشند و آن را به عنوان خط قرمزی در کنش‌های خود بپذیرند.

 اینکه منشاء آن، نوع نگرش هر شخص است یا خودِ مقوله‌ی سانسور باعث تغییراتی در نحوه‌ی زندگی فردی می‌شود، تفاوت چندانی در اصل مطلب ایجاد نمی‌کند؛ هرکس به طور مداوم در تعامل با دیگر افراد جامعه بوده و ناگزیر از ایجاد تغییر در  رفتار خود در راستای ایجاد آرامش و زیست قابل‌قبول‌تری ست اما فراهم کردن چنین بستری نباید به ترغیب افراد برای عملی کردن سانسور بیانجامد. مگر سانسور چیزی جز پذیرش عقاید هم‌سو و عدم پذیرش هر اکتی که مخالف با منش‌های سیاسی اعتقادی حاکمان تلقی می‌شود نیست؟!

ایجاد فاصله بین دو دیدگاه ارائه شده در جهت فروپاشی زنجیره‌های هم‌زیستی گام برمی‌دارد چرا که به خوبی می‌دانیم اگر کسی در نقطه‌ی کوری به تنهایی و بدون هیچ ارتباطی با سایرین زندگی کند سانسور معنای خود را از دست می‌دهد.

بهتر است واقف به این امر باشیم که سانسور مانند باتلاق وسیعی، جامعه را در خفقان اجباری فرو می‌برد و همه را موظف به رعایت سکوت می‌کند طوری که  دست‌و‌پا زدن هرشخص منجر به فرو‌رفتن بیشتر شود.

 سلب آزادی فردی و اجتماعی حتی اگر برای جهت بخشیدن به اهداف مهم و ایجاد یک هم‌زیستی مسالمت‌آمیز باشد، اهداف فردی هر شخص را نادیده می‌گیرد، تعارض و کشمکش‌های طولانی‌‌مدتی به وجود می‌آورد که در نهایت منجر به تغییر مسیر بخشی از فعالیت‌ها می‌شود.

کنترل هنرمندان معمولن در سطوح مختلفی اِعمال می‌شود: از ممیزی کردن و اصلاحیه خوردن بخشی از آثار  شروع و تا توقیف و ممانعت از مجوز گرفتن کل اثر ادامه می‌یابد که در هرکدام از این سطوح با سرکوب ایده‌ها و عقب‌نشینی آن‌‌ها خاتمه پیدا می‌کند.

عقب‌نشینی به منظور پیدا کردن راهی برای ارائه‌ی آثار به‌نحوی‌که سانسور کمترین صدمه از لحاظ محتوا و ایده را به آن وارد کند و همین امر در اکثر مواقع موجب خود‌سانسوری هنرمندان و به‌خصوص نویسندگان است که متاسفانه فاجعه‌ی کوچکی نیست. چنین افرادی حتی تمایلی به کم شدن محبوبیت‌شان بین دیگران ندارند و حاضرند برای بدست آوردن جایگاه‌های به مراتب بالاتری بین دیگران از مواضع خود کوتاه آمده تن به ادبیات پوپولیستی و یا به سکوت روزافزون خود در مقابل سانسور ادامه دهند اما قشر فرهیخته چاره‌ای جز دامن زدن به فعالیت‌های زیرزمینی و یا تولید و پخش آثار خود به صورت الکترونیکی  ندارند که آن هم دارای مشکلات بسیاری ست.

بین عصیانگری و خودسانسوری مرز باریکی وجود دارد که آستانه‌ی تحمل فردی و حق انتخاب بین بد و بدتر  را نشان می‌دهد. اگر همه‌ی افراد بتوانند با صلح و قبول نظرات مخالف و موافق در کنار هم ادامه دهند، شاهد یکی از زیباترین ملودی‌ها در زمین می‌شویم و این چندصدایی، همان پویش و تلاش برای هم‌دستی و هم‌زیستی متعارف است.

ولی از آنجا که چنین تعامل همگانی در عمل سخت بدست می‌آید، سانسور در هر صنف و ملتی جایگاه خود را پیدا کرده تا ابرقدرت‌ها بتوانند اهداف خود را بر اهداف فردی دیگران حائز‌ اهمیت‌تر جلوه دهند.

جدا از سیاست که سانسور در گوشه کنار آن منزل کرده؛ جوامع اسلامی بخاطر حفظ فاصله‌ای بین زن و مرد ، حذف صورت مسئله‌هایی که به کلیشه‌های جنسی مربوط است و البته طرد کردن عقاید مغایر با شرع، بیشتر از جوامع دیگر دست به دامن سانسور شده به خود اجازه‌ی دخل و تصرف در آثار هنری و متون ادبی را می‌دهند. این جوامع کم‌توانی خود برای اداره‌ی جامعه را پای عدم تحمل جامعه گذاشته، اینگونه از آزادی بیان هنرمندان جلوگیری می‌کنند ، غافل از اینکه ممیزی خوردن و حتی حذف و سانسور نمی‌تواند تغییری در افق دید صاحب‌اثران و همینطور مخاطبان واقعی هنر ایجاد کند.

اما یکی از کلید‌واژه‌هایی که باعث می‌شود جمعی از هنرمندان و فعالان اجتماعی تن به سانسور بدهند  و در پی آن نیز  اکثر مخاطبان از این مولفه‌ حمایت کنند انزوا‌گریزی ست غافل از اینکه ماهیت سانسور برای محدود و خانه‌نشین کردن پاره‌ای از کلمات، تصاویر، صداهای معترضانه و در نهایت محصور قشر خاصی از افراد و اکت‌ها در جهت پیشبرد اهداف غالب و صاحب قدرت در هر جامعه است.

 اگر از بعد منفعت‌طلبانه به این مبحث توجه کنید سانسور را به‌عنوان امری لازم و عادی قبول می‌کنید چراکه هر سیستم، بنا به میزان فعالیت‌های موجود خود نیازمند ایجاد ضوابط و قوانین بخصوصی ست و تمام تلاش خود را برای پیشبرد اهداف گروه به‌کار‌می‌گیرد و در این بین هر صدای مخالفی اگر دلیلی بر سقوط آن سیستم شود خلع‌سلاح خواهد شد. البته انتقاداتِ وارده بر نحوه‌ی عملکرد سیستم هم اگر وجود داشته باشد طوری‌که زمینه‌ی ارائه‌ی روش‌های نوینی را در جهت ارتقای فعالیت‌ها فراهم کند پذیرفته شده و مشمول سانسور نخواهد شد و چه بسا که قابل تقدیر هم باشند.

اما این فقط صورت مسئله است؛ درواقع وقتی بخاطر حفظ اخلاق و تکان نخوردن آبی در دل مردم، قشر فرهیخته را وادار به رعایت اصول من درآوردیِ خود کنیم؛ خود به دور از اخلاق عمل کرده‌ایم و بیشتر برای حفظ منافع کسانی این‌کار صورت می‌گیرد که سانسور را به نفع خود عَلَم کرده‌اند نه به نفع جامعه‌ی مردمی.

به فرض مثال: وقتی واژه‌ی “حامله” در شعری ممیزی بخورد و مولف مجبور به جانشین کردن کلمه‌ی دیگری در سطر شود چه چیزی به ذهن خطور می‌کند جز اینکه عاملان سانسور، خود از زیر بتّه سبز شده‌اند و با این کلمه بیگانه‌اند وگرنه از نشر این کلمه در اشعار و متون ادبی جلوگیری نمی‌کردند و از رقصیدن این کلمه بر زبان مخاطب هراسی نداشتند؛ چنین حساسیت‌های بی جایی برای بدیهیات، چندان عاقلانه به نظر نمی‌رسد مگر اینکه مخاطبان را افراد کندذهنی تلقی کنند که با خوانش کلماتی از این قبیل به گمراهی و فساد اخلاقی کشیده می‌شوند. البته که من و شما می‌دانیم نباید صحه بر این دیدگاه گذاشت و آن را تایید کرد چرا که درک و شعور در سطوح مختلف جامعه بین افراد تقسیم و رد و بدل می‌شود و امکان هضم کمیت و کیفیت رخدادهای مختلف را به انسان می‌دهد پس ممانعت از آزادی بیان به نوعی توهین به شعور جامعه‌ی بزرگ انسانی ست و هیچ حقی مبنی بر متمایز کردن خیر و شر بنا به صلاح‌دید افرادی خاص برای‌شان قائل نمی‌شود.

اِعمال محدودیت در هر برهه بنا به اقتضای بر جامعه، حیطه‌ی خود را گسترش یا کاهش می‌دهد. این از طرفی به سطح شعور جامعه و از سمت دیگر به میزان خطری که نگرش هنرمندان و به صورت اختصاصی، نویسنده‌ها برای صاحب منسب‌ان ایجاد می‌کنند هم دارد.

 نمی‌توان منکر این موضوع شد که سانسور اجتماعی تا وقتی جوابگو خواهد بود که گره‌ی این طناب مدام محکم‌تر شود تا بهانه‌ای برای طغیان دست هیچ قشری نیفتد اما امان از روزی که این کیسه لبریز شود؛ حقیقتن تصور تبعات سنگینی که در پی دارد وحشتناک است. به همین خاطر در هر برهه زیرمجموعه‌های سانسور کم و زیاد می‌شود و به این وسیله اجتماع هنرمندان تحت فشار قرار می‌گیرند.

از تبعات دیگر این خفقان اجتماعی، خودسانسوری نیز هست. طبیعی ست که بخاطر نظرات و جبر حاکم در هر زمینه، افسردگی بین افراد شایع‌تر و تولیدکنندگان روشنفکر کم کم عقب‌نشینی می‌کنند و برای حفظ آرامش و دوری از دردسرهای آزاداندیشی به خودسانسوری پناهنده شده و در پستوی اندیشه‌ی خود این گزاره را پی‌در‌پی تکرار کنند که:  “سری که درد نمی‌کند دستمال نمی‌بندند” و این به معنی زیست ناعادلانه‌ی ارباب و رعیت در کنار یکدیگر است؛ آن هم از قِسم ِ ارجحیت و قبول اوامر دیکتاتورانه از طرف افراد جامعه.

اما جدا از این قشر، افراد آزاد اندیشی هنوز هستند که برای آثار خود و مخاطبان شعوری‌شان احترام قائل‌اند و به هیچ وجه زیر بار سانسور نمی‌روند؛ از این رو نبودِ آزادی بیان منجر به افزایش فعالیت‌های زیرزمینی در هر ژانری خواهد شد.

 زبان بهترین پل ارتباطی برای روشنگری ست و چه بسا با رهاکردن افسار آن، تقابلی بین گرایشات مختلف عقیدتی_سیاسی نیز به وجود آید اما اگر پا از این ممکن فراتر نهیم در نهایت با گذشت زمان،  کشمکش‌های به وجود آمده آرام گرفته با همین زبانِ افسارگسیخته کم‌کم به یک زیست صلح‌آمیز می‌رسیم اما این غایت، نیازمند صبر، آگاهی و فرهنگ‌سازی عمومی است.

اغلب شنیده‌ایم که: سانسور به افزایش خلاقیت در مولفان کمک می‌کند چرا که ناگزیر به تفکر بیشتر و یافتن کلمات و جملاتی برای فرار یا بااصطلاح دُور زدن این محدودیت‌ها می‌شوند اما صاحبانِ چنین نگرشی فقط برای توجیه و سلب مسئولیت  خود به آن دامن زده‌اند.

اگر در این گزاره دقیق شویم درخواهیم یافت که وقتی به اجبار تمام عقاید هم‌سو شوند و در یک جهت گام بردارند به‌مرور کسی حرفی تازه برای گفتن نخواهد داشت و خلاقیت چندان نمود پیدا نکرده، از آن جامعه رخت می‌بندد. در صورتی‌که با ایجاد دوآلیسم بین صداهای مخالف، راه برای تفکرات نوین و خلق آثاری متمایز در ژانرهای مختلف باز خواهد شد.

 و در پایان چرا با آزادی بیان و قطع شاخک‌های سانسور، کاری نکنیم که خالقان آثار هنری و تمام فعالان اجتماعی به‌جای نگرانی حاصل از مقوله‌ی سانسور، وقت خود را به تفکر و تفحص در زمینه‌های موثر و راهکارهای سازمان‌یافته برای دغدغه‌های موجود  زیستن کنند؟

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights