نجات یونان، نجات اروپا: بحران غیر ضروری
آیا این عادلانه است که مردم یک کشور بخاطر اشتباهات رهبران آن، به فلاکت اقتصادی محکوم شوند؟ بهویژه زمانی که مشکلات نیز حاصل عملکرد نیروهای سیاسی اقتصادی جهانی باشد و ورای کنترل آن مردم؟
مشخصا اینکه آیا نباید بدهیهای آن ملت بخشوده شود؟ این امر چه سرمشقی را به جای خواهد گذاشت؟
این سئوالات ضمن اینکه در مورد یونان صادق است، به آلمان نیز ربط پیدا میکند. آنچه که به ندرت در بحث مربوط به حل “مشکل یونان” ذکر میشود این است که اروپا، کانادا، ایالات متحده آمریکا – و یونان – و کشورهای دیگر در سال ۱۹۵۳ چه کردند. حداقل نصف بدهیهای آلمان بخشیده شد تا به اقتصاد آن اجازه بهبودی داده شود. (و البته این کاهش بدهی در مورد کشوری صورت گرفته بود که در رابطه با شروع جنگ جهانی دوم، مقصر بود.)
با این وجود، صدراعظم آلمان، آنجلا مرکل، رهبری محروم کردن یونان از بسیاری از سیاستهایی که اقتصاد کشور وی، آلمان از آن بهره گرفت را به دست گرفته است. علاوه بر آن، وی مردم یونان را تحقیر میکند تا به توجیه ادامه سیاستهایی بپردازد که نه تنها ظالمانه و غیرمنصفانه است، بلکه حتی موثر هم نیستند.
چه باید کرد؟ با در نظر گرفتن عوارض این بحران، درک اینکه چگونه توسعه یافت و چرا این چنین بد تشدید گردید، مهم است.
نکات اصلیای که باید تأکید شود این است که علیرغم لفاظی برخی در رسانهها و همچنین لفاظی نخبگان سیاسی و اقتصادی مختلف، بحرانهای چندبعدی یونان حاصل ناکارآیی مردم یونان نیستند، و راه حل آن کاملا مخالف با خواسته “ریاضت کشی” تحمیلی توسط “تروئیکا” یعنی بانک مرکزی اروپا، کمیسیون اروپا و صندوق بینالمللی پول است.
یک افسانه رایج را در نظر بگیرید: دلیل اصلی بحران بدهی این است که یونانیان تنبل هستند. واقعیتها اما کاملا عکس آن هستند: ارقام OECD-Organisation for Economic Co-operation and Development نشان میدهد که یونانیان حتی پس از آغاز بحران، ساعتهای بیشتری در سال نسبت به بقیه اروپاییها کار میکردند (آلمانی ها فقط ۷۰٪ میانگین ساعت کار یونانیان کار میکنند). بر اساس مشاهداتِ هاجون چانگ اقتصاددان، “زیبایی این جهان بینی – برای آنان که بیش از حد از سیستم کنونی بهره میگیرند – در این است که با تقلیل همهچیز بهافراد، توجه مردم را از علل ساختاری فقر و نابرابری دور مینماید.”
افسانه دیگر این است که یونانیان از بدهیهایی که به آنها گفته میشود باید پس بدهند، بهرهمند شدند. درواقع همانگونه که صورت جلسه هیئت مدیره صندوق بینالمللی پول در ماه مه ۲۰۱۰ نشان داد، هدف واقعی وام “نه نجات یونان که باید دستخوش یک تعدیل تند بشود، بلکه نجات وامگیران خصوصی یونان یعنی عمدتا موسسات مالی اروپا بود.” به عبارت دیگر، پول را به دلالان خارجی و بانکهایی دادند که خوشحال بودند بیپروا و با نرخ بهره بالایی وام بدهند. اما وقتی اوضاع سرمایهگذاریهای مخاطره آمیز آنها وخیم شد، توسط بانکهای دولتی اروپا نجات یافتند. بنابراین، مردم یونان از وامهایی که به آنها گفته میشود باید بازپرداخت کنند، سودی نبردند.
خواستههای ریاضت کشی دارد خون مردم یونان را میمکد و باعث میشود اقتصاد یونان حتی بیشتر منقبض گردد: نرخ بیکاری بالای ۲۵ درصد و برای جوانان بیش از ۵۰ درصد است. مارشال آئوربک، یک مقام استراتژیک در صندوق تأمینی شرکای خیابان مادیسون میگوید: “هیچ امدادی به چشم نخواهد خورد تا زمانی که نخبگان اتحادیه اروپا به خوردکردن ملت و تبدیل کشور به زندان بدهکاران ادامه میدهند.” به نظر میرسد آنها قادر به درک این امر نیستند که اگر هزینههای دولت را بطور وحشیانهای کاهش دهند، ضمن اینکه هزینههای خصوصی به عقب میرود و بخش خارجی هم از پس پرداخت قبوض برنمیآید، آنوقت اقتصاد نیز فرو میپاشد.”
بعلاوه، مقدار پولی که تقاضا شده است، در مقیاس اتحادیه اروپا، آنقدر برای اروپا چشم گیر نیست. با این وجود تروئیکا برای اینکه به یونان همچنان فشار بیاورد، خواهان به خطر انداختن اقتصاد جهانی است. ژوزف استیگلیتز، برنده جایزه نوبل اقتصاد، این سیاستهای غیرمنطقی را توضیح میدهد و مینویسد: “مسئله پول نیست، مسئله عبارتست از استفاده از اولتیماتوم برای ناچار کردن حکومت یونان به زانو زدن و قبول کردن غیرقابل قبولها – یعنی نه فقط پذیرش تدابیر ریاضت اقتصادی، بلکه سایر سیاستهای قهقرائی و مجازاتمحور.” این سیاستها شامل کاهش بازنشستگی و خدمات اجتماعی هستند و همچنین فروش دهها میلیون از ثروت یونان، از جمله فروش “بندر پیرائوس و تسالونیکی، املاک و مستغلات مدیترانه، قرعه کشی، مخابرات یونان، بانک پستی و سیستم راه آهن ملی” در درجه اول به سرمایه گذاران خارجی.
استیگلیتز میگوید دلیل این خواستههای پوچ، داغان کردن سیریزا است، حزب مترقیای که در ژانویه انتخاب شدهاست و آخرین تقاضاهای اتحادیه اروپا را به رأی عمومی در سرتاسر کشور در ۵ ژوئیه گذاشت. استیگلیتز اضافه میکند “اگر حکومت میخواست که به قولهای دادهشده در انتخابات عمل کند، باید تاکنون همه این پیشنهادات را رد میکرد. ولی حکومت یونان میخواست برای مردم این فرصت فراهم شود تا برای امری که برای آینده و رفاه کشورشان حیاتی است، به طور سنجیده تصمیمگیری کنند. نگرانی برای مشروعیت مبتنی بر رای مردم، با سیاستهای منطقه یورو که هیچگاه یک پروژه خیلی دمکراتیک نبوده، مباینت دارد.”
بسیاری از رهبران اروپا بر این باور هستند که آنها میتوانند با قلدری یونان را به پذیرش توافقی که مغایر تعهدات آن است، بکشانند و آنرا نهایتا ساقط نمایند. سیریزا بنا براصول خود، از خود مردم خواست تا حرف نهایی را بزنند.
نتیجه همه پرسی تقریبا همه را شگفت زده کرد. بیش از ۶۱ درصد از مردم یونان به خواستههای نخبگان مالی اروپا “نه” گفتند. (گزارشها نشان میدهد که بیش از ۸۵ درصد از جوانان به “نه” رأی دادند).
اکنون که خود مردم یونان “ریاضت کشی” افزایشیافته را رد کردند، نخست وزیر الکسیس تسیپراس یک تعهد روشن و دموکراتیک دارد تا به تروئیکا بگوید آنها باید معقولتر باشند.
علاوه بر این، چهار حزب اصلی اپوزیسیون پارلمان یونان، با یک اقدام همبستگی تقریبا بیسابقهای، از تسیپراس حمایت نمودند.
با این وجود، وقت کم است. فاجعه اقتصادی در یونان بدان معناست که دسترسی به اقلام ضروری برای مردم سختتر میشود، مانند دسترسی به برق، دارو و حتی غذا. اما تروئیکا با اینکه سیاستهای آن همه چیز را بدتر کردهاست، هنوز هم مایل به افزایش درد و رنج است تا به مقصود خود برسد.
اخیرا پل کروگمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد نوشت “کمپین قلدری – یعنی تلاش برای مرعوب کردن یونانیان با قطع تأمین مالی بانکی و تهدید به هرج و مرج بطور کلی، همه به قصد تقریبا خلاص شدن از دولت چپ کنونی – یک لحظه شرمآور در اروپایی بود که ادعا میکند به اصول دموکراتیک باور دارد. چنانچه این کمپین موفق میشد، سابقه وحشتناکی را به جا میگذاشت.”
نوآم چامسکی آنرا به بهترین وجه گفت: “ریاضت کشی واقعا یک جنگ طبقاتی است” – در رابطه با یونان، خصوصی سازی اقتصاد یونان، کارگران را “انعطاف پذیر” تر مینماید و همه محدودیتهای سود سرمایه را از بین میبرد. به اضافه اینکه نخبگان مالی نگران این نیز هستند که اگر یونان نشان دهد مقاومت بیهوده نیست، مردم کشورهای دیگر، مانند اسپانیا، ایتالیا و حتی فرانسه ممکن است از آن الهام گرفته و دست رد بر نئولیبرالیسم بزنند.
و شاید هم در کانادا.
ــــــــــــــــــــــــــــ
* پیتر پرونتزوس استاد علوم سیاسی در کالج لانگارا در ونکوور است. وی اخیرا از سفر خود به یونان بازگشت.
منبع: روزنامه جورجیا استریت
http://www.straight.com/news/484446/saving-greece-saving-europe-unnecessary-crisis
پروین اشرفی
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید