Advertisement

Select Page

نقدی بر رمان چهارده سالگی بر برف اثر حسین آتش‌پرور

نقدی بر رمان چهارده سالگی بر برف اثر حسین آتش‌پرور

 

«درست در روز بیست و هشتم بهمن ماه . . . وقتی آقای شهابی متوجه این خلأ اجتماعی ادبی میشود به‌دنبال آن یأس تاریخی ادبی بهجا مانده از صادق هدایتکه در ادبیات ما نشت کرده استفاصلهی بین خود ‌مردم این شهر دو میلیون و صد هزار نفری ‌مشهد را می‌بیند. از این تنهایی وحشت می‌کند. جلوی چشم مردم . . . در سه راهراهنمایی، یعنی شلوغ‌ترین زمان و مکان و موقعیت داستانی مشهد، روی خط سفید، خود را به آتش می‌کشد‌».

خودشیفتگی اصطلاحی است که اولین بار فروید آن را به کار برد. فروید اصطلاح خودشیفتگی را برای وضعیتی به کار برد که در آن لیبیدو شخص در خود ایگو مصرف می‌شود تا افراد دیگر. این مفهوم از خودشیفتگی فروید را در ارتباط با نظریه غرایض با مسائل ناراحت کننده‌ای مواجه ساخت. شهاب سمیع‌آذر شخصیت اصلی و خودشیفته و خودبزرگ بین رمان چهارده سالگی بر برف است که خودرا یکی از بزرگترین شاعران و نویسند‌گان ایران‌ می‌داند. دوم، خودسوزی استاد شهابی در یکی از شلوغ‌ترین خیابان‌های مشهد به اسم سه‌راه راهنمایی که در  آن جلو چشم رهگذران به زندگی‌اش خاتمه می‌دهد. سوم این عوامل باعث می‌شود که رمان نویسنده ناتمام باقی بماند. به همین دلیل نویسنده برای پایان دادن به این رمان، بازیگر تئاتری را با کمک دوست‌اش آقای ‌سهراب مشتاق برای جایگزین کردن شخصیت سمیع آذر پیدا می‌کند. او شخصیتی متوهم است که در تفکرات خیالبافانه خود، به شکلی افراطی فکر می‌کند که عده‌ای ناشناس به دنبال کشتن و ترور او هستند. شهاب سمیع‌آذر انسانی پنجه طلاست که می‌پندارد‌، هنر نزد او است و بس، و تمام هنرهای ایرانی در وجود او شعله ورشده است. در کل او شخصیتی است همه‌کاره و هیچ‌‌کاره و مبتلا به خودشیفتگی مزمن و خودبزرگ‌بینی حاد. در اینجا نه فقط او بلکه تمام شاعران محافلی که همه‌جا هستند و در وصف زنده و مرده همه شعر می‌گویند از زیر تیغ نقد آقای آتش‌پرور دور نماندند و مورد انتقاد و جراحی خاصی قرار گرفته‌اند. انتخاب آتش‌پرور انتخاب درست و بجایی است. او شخصیت‌هایش را واکاوی کرده است و از چون وچرای رفتارهای درونی و بیرونی آنها به شکل کاملا آگاهانه‌ای بهره برده است. 

در همین راستا باید عرض کنم بیشتر دانشمندان معتقدند که تکبر مشخصه اصلی تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته از دیگر اختلالالت مربوط است که علائم مشابهی دارند. انتخاب آگاهانه شهاب سمیع‌آذر و بعد جایگزین کردن سعید آبنوس که او هم از لحاظ ساختار رفتاری آدمی همه فن حریف است انتخاب هوشمندانه‌ای است. این انتخاب و تشابه رفتاری این دو شخصیت هم در فرم اثر و هم در پیشبرد رمان کمک شایانی است. این دو شخصیت، احساس بزرگ‌منشانه مبنی بر مهم دانستن خود را دارند. از تعریف و تمجید سیر نمی‌شوند. غالباً نسبت به سایرین حسادت می‌ورزند و یا بر این اعتقادند که دیگران به آنها حسادت‌ می‌کنند. نتیجه همه اینها همان خودکشی می‌شود که در بالا به آن اشاره کردم. بزرگترین اتفاق در زندگی شخصیت‌هایی از این دست باید مبارزه کردن با همین توهم‌ها و خودبزرگ بینی‌های منفورانه باشد. ایشان ۲۵ نمونه شاهکار ادبی خلق کرده است که همگی نایاب هستند. و وضعیت همان وضعیت متناقض و ناپایداری می‌شود که گریبان همه‌شان را می گیرد. هیچ کس سرجای خود نیست و مدام شخصیت‌ها در حال اسم عوض کردن و جایگزین شدن هستند.

دومین مسئله که مهم‌ترین مسئله هم در این رمان می‌باشد، مسئله (وضعیت ناپایدار) است. وضعیت ناپایداری که در وجود تک تک شخصیت‌های این رمان جاخوش کرده است. تغییرات و جابجایی‌های مداوم، که نه فقط در رمان چهارده سالگی بر برف، بلکه وضعیت انسان مدرن است. در  فنومنولوژی، تأکید بر تجربه ذهنی فرد به عنوان مبنای اصلی در ادراک واقعیت است. این واقعیت درک شده به شدت وابسته به زمان است و هرگونه تغییر در زمان به معنای تغییر در واقعیت است. لذا بر اساس آنچه هایدگر ترسیم می‌کند هرگونه تصوری که انسان از جهان و واقعیت داشته باشد از طریق «تجربه زمانی» رخ می‌دهد و این همان معنای ناپایداری و تغییر پیوسته در امر واقع است. وضعیتی که به صورت مداوم در رمان در حال تغییراست. آقای آتش‌پرور در این رمان تمام جوانب را سنجیده است و به تک تک اتفاق ها و جابجایی‌ها و تغییر اسم‌ها فکر کرده است، چه از لحاظ زمانی و چه از لحاظ زیستی، و چیزی از دریچه فکری و نگاه او در این مسئله، برای ایجاد کردن این (‌وضعیت ناپایدار) در رمان چهارده سالگی بر برف دور نمانده است.

آتش‌پرور بیشتر در ایجاد همین (وضعیت ناپایدار) در بطن اثر، به‌وسیله ایجاد بینامتنیت به (تهی‌بودگی خود) یعنی اقرار شخصیت‌ها برای ایجاد یک دیگری متفاوت و نابغه و فرو رفتن در آن نقش یعنی همان تهی‌بودگی خویش را برگرده می‌کشند. این وضعیت یعنی رفتن در نقش یک دیگری برای ایجاد یک تولد. ایجاد دیالوگ و گفتمان‌ها و قراردادن آنها در وضعیتی پوچ، برای پروسه همین تولدهای کاذب است. تولد پرویزها و جمشیدها با دکمه‌های رنگی. (رویا منم. من را ببین) تولد این شخصیت‌ها یعنی همان پرتاب شد‌گی، همان اضطراب، همان تهی‌شد‌گی از خود و رفتن در نقش دیگری. در این حالت اضطراب یعنی ناپایداری. پرتاب‌شدگی یعنی حالت بالفعلی که نشان‌دهنده بودن ماست. در مفهوم ناپایداری شخصیتی، شخصیت‌ها بنا به موقعیت‌های زمانی و مکانی و خانواد‌گی با نوسانات زیستی قابل توجه‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند. نمونه‌اش همان وضعیت ناپایدار جناب مصطفی صلواتی سابق و جناب شهاب سمیع‌آذر حاضر که از همسرش ماه‌منیر شهابی جدا می‌شود. و بعدها در طول رمان جایش را به سعید آبنوس می‌دهد که رمان بتواند تمام شود.

در این رمان شخصیت‌ها و تیپ‌های شاعر هر چند به خودبزرگ بینی مزمنی دچار شده‌اند، اما باید به این نکته از هایدگر فیلسوف آلمانی هم اشاره کنم (‌ما زنده بودن خود را فراموش کرده‌ایم). تمام آن شاعرهایی که در صف برای خوانش شعرشان برای فلان مرده توی صف ایستاده بودند، زنده‌بودن خود را فراموش کرده بودند. آنها برای همان تولد کاذب و تهی‌شد‌گی خود از مفهوم بودن، دچار همین وضعیت ناپایدار بودند.

 

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights