Advertisement

Select Page

نوشتن خلاقه، در انزوا اتفاق می‌افتد!

توصیه میترا الیانی به نویسندگان جوان به بهانه فرصت قرنطینه ناشی از شیوع ویروس «کرونا»؛

حالا این روزها  سرتیتر خبرگزاری‌های جهان و شبکه‌های رسمی رادیو و تلویزیون، در سراسر دنیا، به ویروس جهش یافته «کرونا»، اختصاص یافته است. حالا هراس از مرگ و نابودی، شده است دردی مشترک میان غالب اقوام بشری در سراسر دنیا که تا همین دیروز برای حفظ حریم جغرافیای خود بر روی این کره خاکی، تا حد مرگ از جان خود مایه می‌گذشتند اما دیروز امروز نیست و حالا همگی، یک دل و یک زبان علیه دشمنی مرموز و  ناهمگون از جنس غیر آدمی، به اتحادی واحد رسیده‌اند: دفع شر!

وضعیت اخیر، به وضعیت آخرالزمانی می‌ماند. همان‌ها که پیش از این، در فیلم‌های فانتزی دیده و در رمان‌های علمی- تخیلی خوانده‌ایم.

خانم سوتلانا الکسیویچ، نویسنده و روزنامه‌نگار اهل بلاروس و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۵، در کتابِ صداهایی از جرنوبیل، نوشته: ناگهان خودت را در دنیایی شگفت‌انگیز می‌بینی؛ که در آن، آخرالزمان و عصر حجر با هم تلاقی کرده بودند.
حالا در سال ۲۰۲۰ جهان، با ویرویس مرگبار جهش یافته و قابل گسترش کرونا، گویی به همان وضعیت مورد اشاره سوتلانا الکسیویچ دچار شده است.

خوشبختانه برای ساختن واکسن کرونا، در جهان تحقیقات گستره‌ای در حال انجام است اما جالب و خنده‌دار این جاست که این موجود شاخدار بدهیبت کروی شکل، برای حفظ جان خود- شبیه جادوگر مکار و حیله‌گر قصه‌ها، هر دم و لحظه به شکل و رنگی تازه در می‌آید و چنان بی‌رحمانه مشغول تاخت و تاز و حکمرانی در جهان است، که گویی کاری به جز نابودی بشر در مخیله ذره بینی‌اش نمی‌گنجد.

در این میانه کاری از دست مردم عادی برنمی‌آید به جز انجام توصیه‌های مکرر سازمان بهداشت جهانی که می‌گوید: تا مهار کامل این ویروس، بهداشت فردی را رعایت کنید و در خانه بمانید!

اگر چه قرنطینه ناخواسته، به خودی خود کاری است تقریبا شاق و غیرقابل تحمل اما فعلا که اوضاع چنین است و به جز صبوری و انتظار شنیدن خبرهای خوب از طرف سازمان بهداشت جهانی، باید بگذریم تا بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر!


از مزایای خانه نشینی!

خوشبختانه ویروس کرونا با همه معایب خود، انگار و به طور ناخواسته غنیمت فرصتی در اختیار اهالی هنر و خاصه نویسندگان قرار داده: خلوتی یگانه با خود و خویشتن تا پرواز ذهن به ماورا، به آن سوی مرزهای غیر قابل رویت بشری. تا حرکت قلم برسفیدی کاغذ. تا آفرینش هنر.

مارسل پروست، نویسنده صاحب نام، اهل معاشرت و رفت و آمد و شب‌نشینی‌های اشرافی پاریس بود، اما هنگام نگارش آثارش در و پنجره‌ها را به روی خود می‌بست و سوراخ و درزهای ورودی خانه‌اش را با لایه‌ای از چوب‌پنبه می‌پوشاند تا صدای بیرون، به داخل رخنه نکند.

بی شک رمان ماندگار هفت جلدی «در جستجوی زمان از دست‌رفته»، حاصل قرنطینه خودخواسته این نویسنده بزرگ فرانسوی است که نگارش آن طی دوازده سال کار مداوم به انجام رسید.


و باز در «ستایش خانه و خانه نشینی»

اخیرا مطبی را می‌خواندم در «ستایش خانه و خانه نشینی»، از کتاب هر روز زاده می‌شوم. گفت و گو با محمود درویش و گزیده اشعارش/نوشته عبده وازن/ ص۸۴

«عبده وازن: گفتی سه روز است از خانه بیرون نیامده‌ای؟

محمود درویش: گاهی بیش‌تر هم می‌مانم.

عبده وازن: خانه برای تو چه معنایی دارد؟ آیا احساس خستگی و تنهایی نمی‌کنی؟

محمود درویش: خانه برای من یعنی هم‌نشینی با خود، با کتاب، موسیقی و کاغذ سفید‌. خانه، شبیه گوش دادن به ندایِ درون و تلاش برای استفاده‌ی مطلوب از وقت است. در شصت سالگی انسان فکر می‌کند دیگر وقت زیادی ندارد. اعتراف می‌کنم وقت زیادی را در کارهای بیهوده، در سفر، روابط و این قبیل کارها هدر داده‌ام. الان هم حریصانه سعی می‌کنم وقت‌ام را صرفِ یک کار مهم بکنم، بخوانم و بنویسم. بسیاری از مردم از عزلت می‌نالند، اما من معتاد شده‌ام، پرورش‌اش داده‌ام و با آن پیمانِ دوستی صمیمانه‌ای بسته‌ام.

گوشه‌نشینی، یکی از آزمایش‌های بزرگ انسان برای داشتن قدرت خویشتن‌داری است. توان غلبه بر دلتنگی و خستگی، نشانه‌ی قدرت روحی بسیار بالایی است. احساس می‌کنم اگر گوشه‌نشینی را از دست بدهم، خودم را از دست می‌دهم. من علاقه‌مند به‌ماندن در این عزلت هستم. اما این به‌معنای بریدن از زندگی، واقعیت و مردم نیست…»


و سخن آخر با نویسندگان نوقلم و به طور خاص شرکت کنندگان احتمالی جایزه داستانی ارغوان.


بازآفرینی واقعیت

نقل قول معروفی است در ادبیات که می‌گوید: در جهان چیزی باید کم باشد تا هنر خلق شود: از ناهنجاری به هنجار.

موضوع سومین دوره جایزه داستانی ارغوان تصادفا به موضوع «آخرین بار» اختصاص یافته. کاش می‌شد معنای وسیع «آخرین بار» را به این روزهای شوم پر دلهره ربط و تعمیم دهیم و در خلوت خانه- اگر موضوع خاصی نداریم، از این روزها بنویسم. از کابوس این روزها. از بیم و امیدها. از بیمارستان‌های شلوغ. از قبر و قبرستان‌هایی که بوی آهک نم خورده می‌دهد. از عزیزان از دست رفته. از دلتنگی‌ها، از دیروزها. از نجات‌یافتگان. و از احتمال شادی دیدارهای مجدد…

بزودی این کابوس جهانی تمام می‌شود، اما آثار ادبی است که همواره ماندگار خواهد بود.


به امید آن روز و با سپاس

منبع: خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights