نگاهی به تاثیر پرویز شفا بر نقد سینما در ایران
از جلوی بساط کتابفروشیهای روبروی دانشگاه که میگذشتی کتابهای پرویز شفا بیش از همه به چشم میخورد بخصوص «سینمای چریکی»ش. آن روزهایی که جوانان کتاب میخواندند و هر جایی که می شد با همان فیلمهای تبری قبل از اینکه دانشگاهها تعطیل شود نمایش فیلم راه میانداختند. آن روزها بود که پرویز شفا سینمای دیگری را برای کسانی که درجستجوی آگاهی بودند معرفی کرد.
پرویز شفا در کنار بسیاری از سینماگران، منتقدان و نظریهپردازان سینمایی ایران در اواخر دهه چهل که اوج شکوفایی موج نو در فرانسه بود تاثیر عمیقی بر نقد سینما و بطریق اولی جریان مخالف سینمای ایران علیه «وضعیت موجود» گذاشت، دقیقا همانطور که در ادبیات شاملو و دیگران ادبیات ایران را که پس از سالهای کودتا در خاموشی دهشت انگیزی فرو رفته بود بار دیگر به عرصه زندگی آوردند. این تجلی هنر مقاومت البته که سبب میشد تا جوانان چراغی در برابر خویش بیابند و در آن پانزده سال پایان نظام شاهنشاهی به مبارزه در تمام ابعاد آن برخیزند.
به عبارت دیگر روشنفکرانی چون پرویز شفا در کنار فریدون رهنما و هژیر داریوش نقش مهمی در پرورش فیلمسازان و روزنامه نگاری سینمایی آلترناتیو داشتند.
در جامعه ای که پایگاه مرجع ش دانشجویان و روشنفکرانی بودند که اغلب با وضع موجود به مخالفت برمیخاستند، چشم انداز سیر تحولات شاید به آن چیزی که در سال ۵۷ رخ داد و روحانیت را برموج انقلاب سوار کرد و برآمدن یک دیکتاتوری مذهبی پس از آن قابل پیش بینی نبود. از آن پس سینماگران و نویسندگان سینمایی یا به تبعید رفتند یا زندانی و اسیر شدند و یا از صحنه حذف شدند.
پرویز شفا که نخستین کتابش در سال ۱۳۵۳ به چاپ رسیده بود پس از انقلاب در کنار چند نفر دیگر از جمله شهروز جویانی (با سینمای نویناش) به معرفی سینمای دیگری برای مخاطبانی که آرمانهای خود را خارج از سینمای قصهگو و کارخانه رویاسازی مییافتند پرداخت و از این رو در کنار داریوش مهرجویی با ترجمه برخی از کتابهای مارکوزه و احمد ضابطی جهرمی با نوشتن و ترجمه در باره سینمای متفاوت نقش مهمی در آن سالها در جلب توجه به دیدگاههای آلترناتیو داشتند. سرکوب و اختناقی که جمهوری اسلامی از همان تابستان ۵۸ با توقیف مطبوعات و تهدید روزنامهنگاران و بطور گسترده و سیستماتیک از سال ۱۳۶۰ حکمفرما کرد، سبب شد تا میان پایگاه مرجع پیشین و جامعه شکاف رخ دهد و ارتباط میان تئوریهای سینمایی و دیدگاههای آلترناتیو با مخاطبان بالفعل و بالقوهاش نابود شود.
سینماگرانی چون غلامعلی عرفان (آقای هیروگلیف، گفت هر سه نفرشان -۱۳۵۹) آثارشان توقیف، خانهنشین یا به تبعید بروند و چراغ سینمای ایران برای سالها خاموش بماند تا آنکه سرانجام در دوره کوتاهی با آثار سینماگرانی که پرورش یافته شکوفایی فرهنگی دهه چهل بودند چون بهرام بیضایی، امیر نادری، عباس کیارستمی و ناصر تقوایی سوسویی بزند هر چند که تقریبا همه این سینماگران پس از یک دوره کوتاه یا باز خانه نشین شدند یا راهی جز تبعید و فیلم ساختن در خارج از کشور نیافتند.
در واقع در طول سالهای نخست دهه سیاه ۶۰ و پس از خاموشی «چراغ»، «سینمای نوین» و یکی دو گاهنامه دیگر هیچ صدای متفاوتی در آن ظلمات شب طولانی باقی نمانده بود.
سالها بعد که مجله فیلم و پس از سالها مجله گزارش فیلم منتشر شدند، ترجیح دادند که خود را با شاخ گاو درنیاندازند و سیاستی چنان محافظه کار پیش گرفتند که خود به بخشی از بدنه سینمای هدایتی- حمایتی بدل شدند و البته که دومی اساسا بخشی از بدنه پروپاگاندای حاکمیت نیز بود.
در چنین فضایی بود که پرویز شفا هم مانند بسیاری از سینماگران و سینمایینویسان ایرانی به تبعید رفت و مخاطبان از آثار او محروم ماندند.
پرویز شفا پس از سالها بیماری هفته گذشته درگذشت. او در سال ۱۳۱۷ در مشهد چشم به جهان گشود و پس از تحصیلات سینمایی در سانفرانسیسکو به تدریس سینما در دانشکده هنرهای دراماتیک پرداخت و از آن زمان به نوشتن مقالات و ترجمه برای نشریات سینمایی و فرهنگی پرداخت.
پس از انقلاب او مدت کوتاهی ریاست همان دانشکده را عهده دار شد تا زمان تعطیل دانشگاهها که به مرکز نشر دانشگاهی رفت و سپس به نیویورک رفت و پس از فوت همسرش به سانفرانسیسکو مهاجرت کرد.
پرویز شفا در سال ۱۳۵۳ کتاب زنده باد مکزیک را منتشر کرد که طرح فیلمنامه فیلم ناتمام سرگئی ایزنشتن نابغه و تئوریسین سینما بههمین نام در مکزیک است، کتابی که البته فقط یک بار اجازه نشر یافت.
فصلی در سینما کتاب بعدی او در معرفی سینمای آفریقا، بونوئل، پروپاگاندای آلمان نازی، مصاحبه با سان هی نس فیلمساز بولیویایی و همچنین گروه ژیگا ورتف (گدار و گورن) است. شفا همچنین در بخشی از این کتاب به معرفی نظریههای سینمای شوروی پرداخته است.
سینمای زمان در سال ۱۳۵۵ منتشر شد که نقش مهمی در معرفی نظریههای سینمایی چپ و سینماگران چپ و آوانگارد داشت، این کتاب با نقل قولی از گدار آغاز میشود: «سینما بازتاب واقعیت نیست، واقعیت بازتاب است» نقل قول مورد علاقه من که خود بارها آن را در ابتدای مقالات سینماییام آوردهام.
پس از آن سینما، سلاح تئوریک را منتشر کرد که نوشته جیمز روی مک بین بود و به سینمای گدار میپرداخت، در ابتدای این کتاب نقل قولی از گدار آمده: «سینما باید سنگی باشد که سکوت را میشکند همچون گلولهای که نبرد را آغاز میکند» او خود در مقدمهای بر این کتاب که در سال ۵۸ نوشته است انتظار خود را از سینمای انقلابی شرح داده است.
سینمای سوم و سینمای چریکی را سال بعد و استعمار و ضداستعمار در سینما را در سال ۱۳۶۰ منتشر کرد.
آخرین کتابی که از او در ایران منتشر شد فاشیسم در سینما بود آن را با نام سیامک شفا به چاپخانه سپرد که کتاب اجازه چاپ بگیرد این کتاب در باره سینمای آلمان نازی و لنی ریفنشنتال بود که با زمان چاپ کتاب یعنی اوج دوران سرکوب و اختناق دهه شصت هم مناسبت داشت.
پس از مدتها و چند مقاله مختلف از جمله در باره پست مدرنیسم و پس از آنکه اجازه چاپ ترجمه جنگ نیرویی که به ما معنا میدهد در ایران نشد، آن را توسط باشگاه ادبیات به صورت آنلاین و رایگان منتشر کرد.
ناصر زراعتی که همکار پرویز شفا در ترجمه این کتاب بوده است در باره او می گوید:«یک بار در نیویورک، همان سالِ ۱۳۷۴ (۱۹۹۵)، مرا به اتاق کارش بُرد. تمام قفسههای دورتادور اتاق پُر بود از کتاب و نشریه سینمایی و بیشتر نوار ویدئوِ وی.اچ.اس. در پاسخِ پُرسشم، گفت که هرگاه فیلم خوبِ ارزشمندی یافته و دیده است، یک نسخه ضبط کرده، برای وقتی که برمیگردد ایران، در دانشکده، برای دانشجوها.»
اما او فقط یک بار به ایران رفت و به او اجازه تدریس در دانشگاه داده نشد، سرگیجه و آمریکای الیور استون از دیگر کتابهای اوست که سرانجام مجوز چاپ در ایران را یافتهاند.
نقش پرویز شفا اما گذشته از کتابهایی که هر کدام از آنها برای نویسندگان و منتقدان سینمایی اثری ارزشمند بود در تاثیرگذار بر منتقدانی بود که از نظم موجود و قواعد محافظه کارانهای که مطبوعات سینمایی و اغلب نشریات موجود رعایت میکردند پیروی نکردند، برای این گروه از منتقدان ایرانی پرویز شفا همچنان نه در گوشه کتابخانههایشان بلکه در حافظه تاریخی آنها از سینما و نقد فیلم حضور دارد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
امید حبیبی نیا روزنامه نگاری سینمایی را از سال ۶۸ آغاز کرده و با اغلب نشریات سینمایی و فرهنگی از جمله مجله فیلم و روزنامه های ایران و همچنین بخش های مختلف تولید، خبر و تحقیق در رادیو و تلویزیون همکاری داشته است، وی از اعضای نخست انجمن منتقدان سینمای ایران بود و چند دوره نیز به عنوان داور انجمن و همچنین داور بخش فیلم های کوتاه جشنواره فیلم فجر به فعالیت پرداخت. او دهها تحقیق علمی در زمینه سینما، روانشناسی ارتباطات و ارتباطات به مجامع علمی بین المللی ارائه کرده است و در رشته های روانشناسی بالینی، کارگردانی سینما، تحقیق در علوم ارتباطات، مطالعات جهانی با گرایش تحقیق در رسانه ها به تحصیل و تدریس پرداخته است. وی همچنین با رسانه های بین المللی از جمله بی بی سی و فرانس ۲۴ نیز همکاری داشته است و سردبیر نشریه دو زبانه رسانه شناسی ست.