هشدار؛ فاجعه انسانی دیگری در شرف وقوع است!
از قتلهای خاموش در زندانهای جمهوری اسلامی جلوگیری بهعمل آوریم
مرگ مشکوک هشت زندانی در زندان رجایی شهر (گوهردشت)، زنگ خطری را برای ما مدافعان حقوق بشر و فعالان سیاسی- مدنی به صدا در میآورد. اینها اخبار دردناکی است که در گوشه و کنار به گوش میرسد، ولی شاید عمق فاجعه بسیار بیشتر از اینها باشد. وضعیت اسفبار زندانها هشداری است که باید توجه ویژه ای به آن مبذول داشت و ضروری است که با اعتراض گسترده همه جانبه جلوی این قتلهای خاموش را گرفت. این وضعیت تنها به زندانهای تهران اختصاص ندارد، بلکه زندانهای شهرستانها را نیز شامل میشود.
زندانهایی از جمله: زندان کارون اهواز، زندان بهبهان، زندان قزل حصار و غیره. شایان ذکر است زندانهایی همچون کهریزک و قرچک ورامین نیز همچنان دایر است. در کهریزک زندانیان عادی مرد و در قرچک ورامین زندانیان عادی زن با شرایط به غایت سخت و غیرانسانی روبرو هستند که نیاز به پیگیری جدی دارد.
جمهوری اسلامی گاهی برای فشار بیشتر بر زندانیان سیاسی، آنها را به این زندانها منتقل میکند که نمونه های آن را در سال ۸۸ شاهد بودیم که چه فجایعی در این زندان اتفاق افتاد. نمونه دیگر انتقال زندانیان سیاسی زن به قرچک ورامین بود که پس از اعتراضهای گسترده، مجبور به بازگرداندن آنها به زندان اوین شد ولی نه در جای قبلی، بلکه در سوله ای غیراستاندارد.
مرگهای مشکوک در زندانهای جمهوری اسلامی هر روز بیشتر و بیشتر میشود که میتوان چند نمونه را نام برد. محمد مهدی زالیه نقشبندیان زندانی سیاسی کرد پس از کشیدن ۲۱ سال حبس، به دلیل سابقه آلودگی شیمیایی ریههایش در جنگ ایران و عراق و محیط ناسالم زندان، بیماریاش تشدید میشود که با بی توجهی مسئولان زندان برای معالجه وی، شب گذشته در زندان گوهردشت فوت کرد.
منصور رادپور، در اثر عدم رسیدگی پزشکی در زندان و بر اثر فشارهای عصبی و شکنجه روز اول خرداد ماه ۱۳۹۱ در زندان گوهردشت کرج درگذشت. محسن دگمه چی در اثر ابتلا به بیماری سرطان پانکراس و عدم رسیدگی پزشکی در ۸ فروردین ۱۳۹۰ در زندان گوهردشت درگذشت.
هدی صابر فعال ملی- مذهبی، که در اعتراض به کشته شدن هاله سحابی در اثر اعتصاب غذا و عدم رسیدگی به وی در ۲۲ خرداد سال ۱۳۹۰ در زندان اوین در گذشت. طبق شهادت نامه ای که ۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ دادند، او با وضعیت وخیم به بهداری اوین منتقل شد و نه تنها به او رسیدگی نشد، بلکه مورد ضرب و شتم و توهین هم قرار گرفت و از اتاق بهداری به بیرون پرت شد.
امید رضا میر صیافی وبلاگ نویس، در سال ۱۳۸۷ به مرگی مشکوک و بر اثر فشار روانی و عدم دریافت کمکهای پزشکی در زندان اوین درگذشت.
امیر حشمت ساران دبیر کل جبهه اتحاد ملی که طی دو مرحله به ۱۶ سال حبس محکوم شده بود، در حمله ای توسط گارد ویژه زندان گوهردشت به شدت مجروح شد و در اثر بی توجهی مسئولان زندان و تزریق داروهای مشکوک پس از سه بار اغما به بیمارستان رجایی کرج منتقل شد و در ۱۶ اسفند سال ۱۳۷۸ در همان بیمارستان در گذشت.
شیوع انواع بیماریها به پدیده ای بسیار رایج در زندانها بدل شده است و جان بسیاری از زندانیان به دلیل انواع شکنجهها و آزار و اذیتهای دوران بازداشت و عدم دسترسی به امکانات پزشکی، با خطر جدی روبرو شده است. زندانیانی همچون فرخ واضحان، از زندانیان دستگیر شده پس از عاشورا که به ۱۵ سال حبس محکوم شد. وی از بیماری عفونی رنج میبرد و یک بار او را با دست بند به سی سی یو منتقل کردند، ولی وضعیتاش همچنان خطرناک است و وثیقه سنگینی برای مرخصی او در نظر گرفتهاند؛
مریم اکبری منفرد از خانواده جان باختگان دهه شصت است که سه برادر و یک خواهرش در همان سالها اعدام شدند. او در ۱۰ دی ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین به ۱۵ سال حبس و تبعید به زندان رجایی شهر محکوم شد وی از به شدت بیمار بود که اخیراً تحت نظر نیروی انتظامی برای عمل جراحی کیسه صفرا به بیمارستان منتقل و پس از عمل بلادرنگ و بدون در نظر گرفتن دوره درمان به زندان اوین بازگردانده شد؛
نرگس محمدی سخن گو و نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ برای گذراندن دوره محکومیت شش سالهاش بازداشت شد. وی به شدت بیمار است و از فلج عضلانی رنج میبرد و در آخرین ملاقات در رندان زنجان، چهار مأمور زن وی را روی صندلی معمولی تا سالن ملاقات حمل کردهاند.
بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری که ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۹ بازداشت شده است. او از بیماری و عفونت گوش رنج میبرد ولی در حمایت از رضا شهابی دست به اعتصاب غذا زد و علیرغم پیگیری او و خانوادهاش، مسئولان زندان هیچ توجهی به وضعیت او نمیکنند؛
ریاض سبحانی شهروند بهایی که به دلیل بیماری قلبی یک بار آنژیو شد، ولی همچنان سلامتیاش در خطر است؛
حامد روحی نژاد، دانشجوی دانشگاه بهشتی که به اتهام همکاری با «انجمن پادشاهی ایران» به ده سال حبس تعزیری محکوم و علیرغم بیماری شدید ام-اس و به خطر افتادن سلامتیاش، به زندان زنجان تبعید شد.
ژیلا کرم زاده مکوندی یکی از مادران پارک لاله است که در ششم دی ماه ۱۳۹۰ برای گذراندن دو سال حبس بازداشت شد. وی دچار بیماری فشار خون است و اخیراً در زندان یک بار بیهوش شد که نیاز به رسیدگی خاص دارد.
اینها تنها نمونههایی اندک از زندانیانی هستند که به دلیل فشارها و اذیت و آزارهای در زندان و فضای نامناسب بهداشتی و بی توجهی مسئولان، هر روز دچار مشکلات عدیدهای میشوند که در صورت عدم ایجاد فضایی مناسب برای آنان، جانشان در معرض خطر جدی قرار دارد.
نبود ابتداییترین امکانات اولیه برای زندانیان در زندانهای کشور به ویژه زندانیان سیاسی، آنان را با مشکلات جدی روبرو کرده است. گویی دستهای پشت پرده ای تصمیم به حذف زندانیان سیاسی و حتی زندانیان عادی گرفته است. از یک سو این روزها با موج گسترده اعدامها مواجهیم و از سوی دیگر با مرگهای مشکوک در زندانهای کشور روبرو هستیم.
بند زنان زندان اوین که در واقع سوله ای برای نگهداری زنان زندانیان سیاسی است، یکی دیگر از این زندانهای غیر استاندارد کشور است. این زندان در زمستان بسیار سرد و در تابستان بسیار گرم است و هر آن احتمال تخریباش وجود دارد، به طوری که چندی پیش به دنبال توفان در تهران، قسمتی از سقف آن فرو ریخت و زندانیان زن را با مشکل جدی مواجه ساخت. نبود آب گرم و سایر امکانات اولیه در این زندان نیز باعث شده که اغلب زندانیان سیاسی با بیماریهای مختلف دست و پنجه نرم کنند.
گاهی زندانیان برای رسیدن به ابتداییترین خواسته های خود مجبور به اعتصاب غذای طولانی مدت میشوند که این اعتصابها میتواند جان آنها را به خطر اندازد. زندانیانی همچون حسین ملکی رونقی در اعتراض به اعتراف گیریهای تلویزیونی، چندین بار دست به اعتصاب غذا زد و با وجود ناراحتی کلیه و خون ریزی معده و علیرغم توصیه مسوولان بهداری زندان، نیروهای امنیتی به او اجازه انتقال به بیمارستان یا مرخصی برای درمان را نمیدهند؛
محمد صدیق کبودوند زندانی سیاسی کرد در تیرماه ۱۳۸۶ بازداشت و به ۱۱ سال حبس محکوم شد. او بیمار است ولی بارها به دلیل بیماری سرطان فرزندش درخواست مرخصی کرده بود که به دلیل عدم توجه مسئولان زندان، دست به اعتصاب غذا زده است. این بار نیز اعلام کرد تا زمانی که برای ملاقات فرزند بیمارش به او مرخصی داده نشود، اعتصاب اش را نخواهد شکست، آرش صادقی فعال دانشجویی که پس از اعتراضهای سال ۸۸ مدت سی ماه را در زندان و عمدتاً در سلولهای انفرادی گذرانده است، در حمایت از حسین رونقی دست به اعتصاب غذا زده است.
رضا شهابی، راننده اتوبوس و عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی، زندانی دیگری است که سلامتیاش در معرض خطر قرار دارد. او در هنگام بازداشت به شدت مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفت و از ناحیه گردن و مهرهها آسیب دیده و از همان زمان، تعادل اش را از دست داده است. او بارها در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت خود، اقدام به اعتصاب غذا کرد و نزدیک بود به طور کامل سلامتیاش را از دست دهد که بالاخره پس از اعتراضهای گسترده داخلی و بینالمللی، برای معالجه به بیمارستان منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی وضعیتی مشابه دارند و اگر این روند ادامه یابد، هر روز شاهد قتلهای خاموش دیگری در زندانهای جمهوری اسلامی خواهیم بود.
ما مادران پارک لاله ضمن تاکید بر سه خواست همیشگی خود؛ از سازمانها و نهادهای حقوق بشری و تمامی مدافعان حقوق بشر و به ویژه از خانواده های زندانیان سیاسی میخواهیم تا دیر نشده از فاجعه انسانی دیگری در زندانهای کشور جلوگیری کنند. ما باید از همه ابزارهای خود استفاده کنیم تا جمهوری اسلامی را ملزم به رعایت حقوق زندانیان کنیم. زندانیانی که بر اساس کنوانسیونهای بینالمللی حق زندگی دارند و کشورهای امضا کننده این کنوانسیونها ملزم به رعایت تمامی مفاد کامل آن هستند.
مادران پارک لاله
۱۷ .خرداد. ۱۳۹۱
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید