هفت شنبههای بلوچ
اعدام با قید دو فوریت
مه آفرید امیرخسروی را یکهو و ناگهانی، بعد از اینکه برای حضرت رهبر نامه نوشت اعدام کردند. چرا؟ اهان! مهم همینجاست که چراهای زیادی در نظام اسلامی کشورمان سبز میشوند که هرگز به پاسخی نمیرسند. سئوال، مثل بوته میماند و پاسخ، مثل گل. هر بوتهای مگر به گل میرسد که هر سئوالی به پاسخ برسد؟
در هر جابهجایی پولی، که مبلغ جابهجا شده برسد به میلیارد، حتی من که یک پاپاسی هم ندارم میدانم که پای خیلیها باید در میان باشد. اما پا داریم تا پا. اگر پا برسد به فرزند آقا چاره چیست؟ نمیشود که در اوج قدرت، فرزند همه کارۀ مملکت را آورد و از طناب دار آویزان کرد. میمانند همینهایی که دل خوش میکنند به توافقهای شفاهی، در پشت درهای بسته، با آقا زادههای در سایه.
دایی ما میگوید: “استعدادهایی که در لجنزار رشد کنند در هالهای از ابهام خفه میشوند.”
فرمایشات حضرت رهبر
آیتالله خامنهای، در دیدار با رئیس و نمایندگان مجلس، در مورد مذاکرات اتمی، گفت که سازش و تسلیم در برابر زورگویان خیانت است.
این فرمایش ایشان را، من هر چه بیشتر خواندم، بیشتر گیج شدم. رفتم سراغ عمهجان. گفتم: “عمهجان، تو مکتب نرفتی اما شما مکتب نرفتهها خیلی بهتر حرفهای افراد مکتبی را تفسیر میکنید. مگر خود آقا “سازش قهرمانانه” را علم نکرد؟ حالا چرا اینقدر شمشیر میکشد؟ عمهجان گفت: ما صلح حسنی داریم و جهاد حسینی. آقا میخواهد هم حسنی باشد هم حسینی.
جواب مکتبی عمهجان قانعم نکرد. چارهای نداشتم جز اینکه بروم سراغ آقا دایی خودمان.
رفته بود لافارج پارک روی آن میزهای سیمانی داشت با یک نفر پینگ پنگ بازی میکرد. تا مرا دید گفت: “تو تا کی آب در هاون میکوبی؟ این مملکت از پای بست ویران است!”
گفتم: دایی جان، کار به کارِ مملکت نداشته باش. فقط نظرت را راجع به فرمایش حضرت رهبر در مورد سازش و تسلیم در برابر زورگویان بگو.
گفت: ” در حرفهای حضرت دنبال معنی نگرد. اوهمیشه یکی به نعل میزند دوتا به میخ.”
تذکر شرعی به وزیر راه
در نشست علنی روز دوشنبه مجلس، دو نماینده، با تذکر به وزیر راه، از او خواستند که از همزمان بودن پرواز هواپیماها با ساعات اذان جلوگیری کند.
ممکن است شما این را خیلی مسخره حساب کنید ولی در زمان امامان معصوم وقتی هواپیماها پرواز میکردند، همه مواظب بودند موقع اذان پرواز نکنند. برای همین شما در اینمورد آیه و حدیث و روایتی نمیبینید. در آن زمان هر خری میدانست که هواپیما موقع اذان بلند نمیشود و اگر بشود مسافران سوار نمیشوند. نماینده گرگان و اصفهان که این تذکرات را دادهاند حتماً در گرگان و اصفهان مشکلات دیگری نیست و همه بزرگراهها و جادهها و قطارهای هوایی و زیر زمینی دایر و فعال هستند. فقط تا مؤذن میگوید: “الله اکبر”؛خلبان هم استارت را میزند و الپرواز. وزیر واقعاً باید فکری به حال این معضل بکند و الا این خلبانها که دم در بیاورند ماه مبارک رمضان موقع افطار یا سحر هم پرواز میکنند. حالا رمضان بخورد توی سرشان، پس فردا محرم از راه میرسد. فکرش را بکنید، از آنطرف شمر دارد سر شهید مظلوم را میبرد،از این طرف هواپیما میخواهد اوج بگیرد! واقعاً برای گرگان و اصفهان چیزی باقی میماند؟
پاسخ به چند سئوال
آقای بارانپور از اسد آباد گرگان طی یک ایمیل پرسیدهاند: به نظر شما چرا اینها جوانهایی را که با آهنگ “هپی” آنقدر با حال رقصیدند اینقدر سریع شناسایی و دستگیر کردند.
پاسخ: جناب بارانپور گرامی چقدر خوشحالم که شما در اسدآباد گرگان ستون بنده را میخوانید.
در مورد سئوالاتان باید عرض کنم که مملکت ما مملکت “گَریَه” است و این جوانان نازنین با آن قرهای زیبا، تیشه را به ریشه زدهاند. ما هر چه داریم از همین “گَریَه” داریم. کلی جان کنده شده تا روضه، روضه شده. حالا یک فارل ویلیامزی بیاید و گلاب به رویتان بشاشد به آن برود که نمیشود مملکت داری کرد که. این قضیه، قضیه ساده قاچاق و قتل و اختلاس نیست که بشود سر فرصت به پروندهاش رسیدگی کرد. نظام دیر بجنبد پس فردا شهداهم “ورژن” رقصِ خودشان از “هپی” را میگذارند روی یوتوب.
خانم خزانزاده از طریق واتز آپ پرسیدهاند: در رابطه با دستورالعمل حضرت رهبر من حامله بشوم یا نشوم؟
پاسخ: خانم خزانزاده عزیز. آدم که به دستور این و آن حامله نمیشود. در ایمیلی که برایم فرستادهاید نوشتهاید دهساله هستید و هنوز ازدواج نکردهاید! دخترم کمی صبر کنید. ببینید خود آقا و فرزندان و نوههایش چند تا بچه درست میکنند، بعد شما وارد عمل بشوید.
آقای عبدالحسین عزت زاده خاص اندیمشکی در پیامی تلفنی از برزیل پرسیدهاند: اینها که از دیوار سفارت انگلیس بالا رفتند حالا کجا هستند؟ بیایند به انگلیس خسارت بدهند.
ایشان در آخر پیام خود گفتهاند چون به ایران سفر میکنند بهتر است ایشان را فقط ع.ع.خ.الف خطاب کنیم.
پاسخ: جناب ع.ع.خ.الف، در نظام ما معمول و مرسوم این است که تعدادی از دیوار سفارتخانه بالا بروند و ملت خسارت آن را بپردازد. خود انگلیس لیست افرادی را که به سفارتخانهاش حمله کردهاند دارد، اما ترجیح میدهد صبر کند و خسارتش را از ملت دست و دلباز بگیرد.
آقای ح.ن از کوکیتلام با ارسال ایمیلی نوشتهاند: این لیلا حاتمی برای مملکت ما افتخار آفریده. آخر درست نیست که با هنرمندان ما اینگونه رفتار بشود. ایشان در ادامه ایمیل نوشتهاند:” لطفاً از دایی خود که من او را مردی رک و صادق میدانم بخواهید که جواب سئوال مرا بدهد و لطفاً شما جواب او را سانسور نکنید.”سئوال من این است: چرا اینهمه به جان زنان افتادهاند و به بهانههای مختلف آنها را آزار و شکنجه میکنند؟
پاسخ: جناب ح .ن گرامی پاسخ دایی را سانسور نکردم. فقط کمی آن را دستکاری کردم تا بشود در محیط خانوادگی هم آن را خواند. ایشان در پاسخ شما فرمودند:” دلیلش این است که اگر شل بگیرند سفت میخورند. انقلاب و حضرت امام (ره) و رهبر و حوزه و مکتب و بارگاه همه گیر همین چادر و تنبانند. اگر سیلِ “کندنِ چادر و تنبان” راه بیفتد همۀ اینها را با خود خواهد برد.”
فعل حرام در فستیوال کن
لیلا حاتمی در فستیوال کن با ژیل ژاکوپ هشتاد و چهار ساله دست داده و روبوسی کرده است. حالا “خواهران حزبالله دانشجو” از او شکایت کردهاند. این جمع در شکایت خود نوشتهاند که لیلا حاتمی در اقدامی علنی و عامدانه، برای دست دادن و بوسیدن رئیس مرد اجنبی این فستیوال پیش قدم شده و فعل حرام را مرتکب گردیده است.
واقعاً ما از لیلا حاتمی، دختر برومند علی حاتمی و زری خوشکام توقع نداشتیم که در مقام داور این فستیوال با پیرمردی که جای پدر بزرگش بود علنی و عامدانه پیش قدم شده فعل حرام مرتکب بشود. اینهمه هتل و متل در فرانسه هست آنوقت او همه جا را رها کرده و میآید جلوی عالم و آدم عمل حرام را علنی و عامدانه، انجام میدهد؟ تازه پیش قدم هم میشود؟ کاش میگذاشت آن پیرمرد پیش قدم میشد. همین پیرمردها هستند که پس فردا میمیرند و وصیت میکنند در ایران دفن بشوند. باور کنید اینها میآیند که در مملکت ما بعد از مرگ، لیلاهای ما را ببوسند.
خواهران حزباللهی در نامه خود به رئیس دادسرا،به خاطر «جریحهدار شدن احساسات مذهبی» ملت غیور و شهید پرور ایران توسط این هنرپیشه، خواستار اعمال مجازات شلاق برای او شدهاند.
ای لیلای حاتمی! تو که چندین جایزه در جشنوارههای داخلی و خارجی بردهای و برای خودت شهرت جهانی داری، چگونه نمیدانی که احساسات مذهبی زِرتی جریحه دار میشود؟ ملت غیور و شهید پرور ایران با کهولت سن آن ژیل ژاکوبِ گور به گور شده کار ندارد. اما خدمت تو یکی را خواهد رسید. لباس تو آنقدر غیر شرعی بود که علیرغم پوشیدگی کامل، خوشگل هم بود. و این خوشگلی خودش یک دهان کجی به حجاب است. آیا تو هم از “آزادی یواشکی” حمایت میکنی؟ نکند میخواهی جنبش “بوسیدن یواشکی” را راه بیندازی و دختران و پسران را ترغیب کنی در اماکن مطهره و امام زادهها همدیگر را بوسیده عکس آن را برای ژیل ژاکوب بفرستند؟
ای لیلای حاتمی! تو که به چهار زبان انگلیسی و آلمانی و فرانسوی و ایتالیایی صحبت میکنی تا حالا چند تا از فرمایشات حضرت رهبر را برای کفار ترجمه کردهای؟ این ترجمۀ شش گفتار از پیکاسو که انجام دادهای، به چه درد احساسات جریحه دار شدۀ ما میخورد؟ هر گفتارش جریحه ما را جریحهدارتر میکند. اصلاً این پیکاسو موقع عبور از روی پل صراط به چه درد ما میخورد؟ با خودت فکر کردی ملت غیور، گرفتار نان و بدبختی روزانه است و کسی فستیوال کن را دنبال نمیکند؟ راحت برای خودت در روز روشن و علنی مرد اجنبی را میبوسی و باعث میشوی که در دهات و روستاها مردم ساده دل خیال کنند که دست دادن و بوسیدن مشروع و اسلامی است؟ اصلاً از ذهنت خطور نمیکرد که این ملت برای خودش خواهران دانشجوی حزباللهی داشته باشد که یقهات را بگیرند و تو را به دست عدالت بسپارند؟ تو مگر مولین مونرو هستی که باد بیاید و روسری ات را بزند بالا؟ حجابی که بادی آن را بردارد و ببرد، حجاب نیست. بیا برو مقنعه یکی از این خواهران را بده به دست طوفان. اگر آخ گفت،هر چه دلت خواست بگو. بیخود نیست که خواهران در نامه خود نوشتهاند که تو مردم را «تشویق به فساد» کردهای و برای تو علاوه بر هفتاد و چهار ضربه شلاق، ده سال زندان هم درخواست کردهاند.
ببین لیلا جان! اگر اصرار داری که در ایران زندگی کنی، این جوایز و شهرت و داوری و حتی آن شهرت جهانی بازی در فیلم “جدایی نادر از سیمین” را فراموش کن. خواهران حزبالله از چسب دو قلو هم بدترند. وقتی به کسی گیر دادند رهایش نمیکنند. هر چه بیشتر برایشان توضیح بدهی، دور و برشان، برای حمایت، برادران حزباللهی بیشتری جمع میشوند. در یک چشم به هم زدن پای ائمه جمعه و مجتهدین قم و غیره و ذالک هم باز میشود. تیر آخر را هم شریعتمداری کیهان به تو خواهد زد. آن هم با رو کردن مدارک جاسوسی تو برای اسرائیل. تنها راه نجات تو این است که موقع برگشتن بروی خانه همۀ جوایزت را ببری بیت رهبری و تقدیم کنی به حضرت رهبر.