پسازبان، بُعد پنجم هنر و ادبیات ایران
از موهبتهای پست مدرن صاحب مرده این است که همه چیز را خر تو خر کرده، البته این هم خودش یک مرحله از تطور جهان و از نشانههای آخر الزمانی و سکرات مرگ قطبهای سطح چهارم جهان است که براحتی بصورت علمی قابل اثبات است و می بایست از آن گذر کنیم تا به بعد دیگری از هنر و ادبیات که همان بعد پنجم است برسیم.
ابتدا باید اشاره کنم که تا پیش از این سطح دید هنری و ادبی ما در چهار بعد وجودی، طول، عرض، عمق، فضا و زمان، فعال بوده اند اگر چه ابعاد بالاتری هم وجود دارد که شاید هنوز توسط انسان کشف نشده اند و یا در حد فرضیه هستند.
بعنوان مثال در شعر شاعران کلاسیک، بعد چهارم فضا-زمان وجود دارد اما در دوران معاصر این بعد در شعر بیشتر شناخته شده و بدان بیشتر پرداخته شد و حتی مورد نقد و بررسی قرار گرفته شد. موضوع اصلی این است که فضا زمان وقتی وارد هنر می شوند یک فضا زمانی هنری می شوند. و قطعا فضا زمان هنری با فضا زمان واقعی متفاوت است و فضایی که من حرفش را می زنم فضایی نیست که ما مثلا در یک نقاشی رئالیسم می بینیم یا روی بوم یک نقاشی آبستره قابل مشاهده باشد.
فضا زمانی که حرفش را می زنم ، فضا زمانی است میان بوم نقاشی و ذهن ماست خارج از بوم. فضا زمان هنری را یک ارتباط شکل می دهد و خلق می کند. در شعر هم به همین شکل است فضا زمانی که منظور من است در شعر نیست بلکه در ارتباط مخاطب با شعر شکل میگیرد. پس ممکن است در ارتباط صد مخاطب با یک اثر هنری یا یک اثر ادبی صد نوع فضا زمان خلق بشود که تمام فضاها با یکدیگر متفاوت باشند.
خوب کشف این نوع فضا زمان و پرداختن به آن در دوران معاصر اتفاق افتاد. اعمال هر نوع جهانبینی یک فضای جدیدی را شکل داد و به ما نشان داد. فضای کلاسیک به شکلی، فضای مدرنیسم به یک شکل دیگر و فضای پست مدرن تعبیر دیگری از بعد چهارم هنری که فضا زمان باشد را به ما نشان داد.
اما امروز به نحوی جهان وارد ابعاد بالاتری شده است که انسان نیز خارج از این هندسه بی پایان نیست.
اجازه بدهید در ابتدای بخش دوم این مطلب، تعریفی از هنر و ادبیات چهار بعدی را بدست بدهیم سپس مبحث بعد پنجم را باز کنیم. هنر و ادبیات چهار بعدی هنری و ادبیاتی است که در آن طول ، عرض، عمق، و فضا- زمان قابل مشاهده و بررسی است. اینها ادراکاتی محسوس هستند که یک مخاطب در مواجه با یک اثر هنری با آنها روبرو می شود حالا در اینجا هنرمند یا مخاطب اثر او چقدر با این چهار بعد وجودی آشنایی داشته باشند مورد بحث ما میباشد ، و مهم وجود این ابعاد در یک اثر هنری است که موجودیت آن وابسته به ادراک هنرمند از جهان هستی می باشد.
همیشه یک متن بازتابی از جهان فیزیکی هنرمند است این بازتاب به گونه ای دقیق است که می توان بر روی ابعاد فیزیکی آن انگشت گذاشت و آن را تحلیل و بررسی نمود. پس همانگونه که در علم فیزیک اثبات شده است که هر انسان یک میدان الکترومغناطیسی می باشد میتوان در یک متن ادبی میدانهای الکترومغناطیسی را جستجو کرد. مثلا اول شخص مفرد 《من》همان میدانی الکترومغناطیسی است که با نیروهای احساسی و عاطفی میدانهای الکترومغناطیسی دیگر به مثابه افراد جامعه، در متن درگیر است. شاعر در شعر خود یا بدنبال دفع این نیروهاست یا بدنبال جذب آنها؛ اینها نیروهایی هستند که ما بر اساس تفاوتشان در فرم، شکل و کارکردشان، بوسیله زبان آنها را رمز گذاری، نشانه گذاری، و نام گذاری کرده ایم.
پس یک متن از منظر فیزیکالیسم شامل میدانهای الکترومغناطیسی است که در سه بُعد مکانی شامل طول و عرض و عمق و یک بُعد فضا-زمان فعالیت می کند.
و اما بُعد پنجم در هنر و ادبیات چیست؟
در تعریف بعد پنجم می توان گفت بعد پنجم بعدی است که میان انسان ، مکان ، و فضا-زمان ارتباط برقرار می کند. چرا که بدون بعد پنجم نه انسان قابل توجیه است نه مکان و نه فضا-زمان و در کل بدون بعد پنجم هیچ اثری شکل نخواهد گرفت به دلیل آنکه هرکدام از ابعاد وجودی بدون ارتباط با دیگر ابعاد فاقد معنی می باشد.
مثلا کوه و دشت و جنگل و دریا مکان هستند اما این مکانها بدون ارتباط با انسان یا بدون ارتباط با فضا-زمان قابل ادراک و توصیف نیستند، و این بعد پنجم است که میان این ابعاد ایجاد رابطه می کند که این بُعد چیزی جز《 آگاهی》نیست.
فهم من از بعد پنجم در هنر و ادبیات معنای تازه ای به واژه آگاهی بخشیده است که نه می تواند اطلاعات باشد نه شناخت باشد نه ادراک باشد. آگاهی در اینجا به معنای بعدی متافیزیک است که میان دیگر ابعاد فیزیکی ایجاد رابطه می کند اما این رابطه حتی یک رابطه زبانی نیست. چرا که زبان امری ذاتی نمی باشد و وجودش وابسته به وجود انسان است اما آگاهی قائم به ذات خود است و برای اینکه وجود داشته باشد نیازی به چهار بعد دیگر ندارد. از طرفی اگر چه آگاهی را در هنر و ادبیات بعنوان بعد پنجم معرفی می کنم اما تا آگاهی نباشد دیگر ابعاد قابل اتصال و پیوند به یکدیگر و حتی قابل توصیف نیستند، لذا آگاهی پنجمین بعد شناخته شده پس از دیگر ابعاد است. پس دقیقتر می توان گفت که آگاهی به نوعی پیوند دهنده چهار بعد وجودی دیگر به یکدیگر است.
البته چیستی و چگونگی کارکرد آگاهی بسیار فراتر آن است که در این مطلب بگنجد، اما این چگونگی را میان چگونگی پیوند سوژه و ابژه می توان جستجو کرد. این آگاهی است صدا و گوش را به هم پیوند می دهد. این آگاهی است که میان عمق و فضا رابطه ایجاد میکند. این آگاهی است که کلمه، جمله و روایتهای زبانی را می سازد و ما بوسیله آگاهی خودمان را درون آن روایت قرار می دهیم. آگاهی بعدی است که رابطه ما را در ذهنمان ایجاد می کند در صورتی که این معنا هیچ ارتباطی با معنای خودآگاهی و ناخودآگاه در روانشناسی ندارد با این مثال که اگر متن بازتابی از ذهن ما باشد و ذهن ما بازتابی از خارج از ذهن ما باشد این آگاهی است که این ابعاد را باز می تاباند.
چنانچه در پسازبانیت ما با بعد پنجم زبانی که همان آگاهی است سروکار داریم.
#کریم قیطانی فرد
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
عبدالکریم قیطانی فرد، متولد ۱۳۶۶ شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مخترع ساکن خوزستان شهرستان دزفول است. او صاحب دو مجموعه شعر، دو اختراع و دهها مقاله است که در آخرین تحقیقات خود مفهوم آنتروپی را وارد علوم انسانی – ادبیات و شعر کرده تا شاید از این طریق پنجره ای نو رو به آسیب شناسی، نقد و بررسی ادبیات و شعر امروز گشوده شود.