چند شعر از مجید نعمتی
۱
بی عبور
از خوابهای کابوس وار
تاولِ عمیق بر لب مانده
و دی اکسیدهای نشسته بر قلبم
زنگ میزنند
زنجیرههای آویزان روی چراغ را.
و چشم تختِ خواب
بیخواب
باید بروم
از امتداد سکوتِ متروک تا مرزِ صدا
هوایی برای نفس ندارم
عُق میزنم
در چاه مستراحی که در آن پیِ دل میگردند.
لالایِ فریادهای ناشنیده
شلاقوار
گوشم را از هر چه پوچ
پوچتر…
سوراخ میکند
و فروکش میکنند چراغها
من،
خاکستری خاموش و تنهام
در میهمانیِ خاکسترنشینان شب
بی سرور
-هیزمها یک به یک می سوزد-
و هر کس
برای یک دستمال قیصریهای را آتش میزند
اینجا دیگر کسی پنهان نیست!
و بن بستهای دیوارِ اتاق
روحِ راه رفتن بر راه ما را
مسدود
نمیکنند.
۲
ترسم گرفته است
وقتی که قوسییِ آسمان
بر گلویم
قطره قطره زهرِ باور میچکاند
تو
آن-گاهایی، که باریکهی نور را
در تو گریستم
و راه هام
با نبودنت
جادههای هزار و یک مرگاند.
۳
شکوفههای الخلیل
هنوز با تفتهی تو میسوزند
گلوی خون
از پنجهی همراش
گرچه در امان نیست
شبرو همانیست که بود
عجب تراژدیِ کهنهایی
که بهارِ هزارتویِ فهم را
در خزانِ تبعیدت
یک یک
با بردهگیِ روز میمیریم
۴
حدیثِ اجحاف
کلماتِ سکوتِ من است
که خطّ خویش را
میان ِ
خورشیدهای خشدار
به خاک
میسپارد
۵
شیرهی جانی، که از سوز ِعشیره
کشیده میشد
به وفور
در وافورهای حقه بازان
می ریخت…
حالا دیگر “آب است و تریاک”
و سالهاست
کلاههای حقه، از دست
یک یک
بر سر میروند
———————–
پ.ن : عبارت (آب است و تریاک)، یک اصطلاح قدیمی است. و یعنی ؛ وقت تنگ است / وقت تمام است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید