چند غزل از ارمغان سیدین
۱
خواب دیدم بهار زیبا بود
زندگی عرصه ی تماشا بود
نبض رگها، کمال شیدایی
عشق تا بیکرانه پیدا بود
قاصدک، بیدمشک و بابونه
سبز و زرد و بنفش دنیا بود
روزها، لحظه های بی تکرار
کهکشان، چلچراغ شبها بود
ترس و تنهایی و غم و حسرت
قدغن بود و خنده کارا بود
کوله بار از ترانه میچیدم
فصل میعاد و خلوت ما بود
خواب دیدم، چه خواب شیرینی
کاش امروز بود و اینجا بود
۲
میخواستم به دلهرهها، خواب تن کنم
بر عنفوان زندگیام قاب تن کنم
میخواستم سریر ببندم به بادها
بر شاخههای خستگیام، تاب تن کنم
از عمق چاههای جهنم بخیزم و
پیراهن از شفاعت مهتاب تن کنم
در قلب مردهام گل سرخی بکارم و
در فصل عشق رایحهیی ناب تن کنم
میخواستم چکامهسرای زمان شوم
تقدیر شد، حمایل ایجاب تن کنم
۳
«امشب، غزل، مرا به هوایی دگر ببر»
از حال من به مردم دنیا خبر ببر
حتی اگر اثر نکند در نگار من
از شعلههای عشق، برایش شرر ببر
با این ملامتی، قدحی باده نوش و بعد
لطفی کن آبروی مرا مستمر ببر
عیدانه ایست، بلکه بگیرد به فال نیک
ای معتمد، تو را به خدا زودتر ببر
«مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است»
یک شعر سرخوشانه از این دربدر ببر
۴
قلب آهو، نای بلبل دارم و بال عقاب
هر چه باید داشت دارم در گذار از این سراب
من زنی موزون و جان سختم نمیبازم به بخت
در خور من نیست خشکیدن شبیه عکس قاب
کوله ام سنگین و راهم دور، اما میروم
زخمهایم را خودم میشویم از خون با گلاب
حال خوبم را خودم یک روز پیدا میکنم
نامرادی را فقط توفیق میشاید جواب
ترس دارد، اشک دارد، ناامیدی، بیکسی
زنده ماندن غصه دارد، قصه دارد یک کتاب
#ارمغان_سیدین
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید