چهار شعر از راحیل هدایتی
۱
وارونه ها
—-
حقیقت همین ها هستند
که راه مى روند،
عمود بر شانه هاى کوچه.
که با دست هاشان
بلندترین شاخه ها را،
از صورت غروب کنار مى زنند.
—-
تصویرشان در چاله هاى آب پر رنگ است
و پاییزشان
به آواز چند کلاغ خلاصه مى شود.
—-
بى سایه مى روند
و نشانه ها
در رد قدم هاى فرو رفته در خاک جا مى ماند.
بى سایه برمى گردند
و بدون تعصب
گل هاى اضافه را
از ته کفش هاشان مى تکانند.
—-
۲
از سکوت این کوچه مى ترسم
—-
از این کوچه مى ترسم
از خشکى این چنارها
ازسکوت ریشه ها
که خاک را بى رحمانه مى جوند
از ابرى که نیست
بارانى که نمى بارد
از گودال هاى خالى
مورچه هاى حریص
و آسمانى
که پاى کرکس ها را وسط مى کشد
—-
از لهجه ى غلیظ باد
که در گوش پنجره حرف هاى غریب پچ پچ مى کند
از پاهایى که پشت در منتظرمى ماند
یا این پله هاى شکسته
که دستم را از زنگ خانه کوتاه مى کند
از ظهرى که عرق مى کند
از پشتى که تیر مى کشد
از رد قدمهایى که روى برگ ها جا مى ماند
—-
از سکوت این کوچه مى ترسم
اینجا که نفس مى کشم
تا گلو
در حرف هاى نیم خورده فرو مى روم
—-
۳
تو چه احساس مى کنى در آب؟
—-
غرق شده ام ؟
که از اینجا
صداى حباب ها را مى شنوم ،
از دهان ماهى ها
و صداى رشد خزه ها یى
که در ترک هاى سقف پیش مى روند.
—-
و صداى مرجان ها را
در شن هاى نرم
و نهنگ هاى کم جان
که در حیاط به گل نشسته اند
—-
یا صداى مردان کوچه که عرق ریزان
تورهاى خالى را به سمت خانه مى کشند
و فانوس دریایى با نورى بلند،
که خراش مى دهد صخره هاى سنگى را برصورتهایشان
—-
و صداى او از صیادان مروارید را در غروب
که صدف هایى با دهان بسته به هم پیش کش مى کنند
—-
غرق شده ام؟
یا کسى خاکستر مرده گى ام را به دریا ریخته است؟
که صداى تلاطم دریا را مى شنوم
و تکان هاى شدید قایق هاى نجات را
که با شتاب به سمت من مى آیند
—-
—-
۴
برزخ
—-
نمى دانم،
آگاه خواهم شد که ناپدید شده ام؟
آیا اگاه خواهم شد،
یک تکه خاک براى زنده نبودنم کافى ست؟
—-
نمى دانم،
ایا همگان رفته اند که مرا باز یابند؟
یا من هنوز روى پلى معلق ایستاده ام
و به مغروق خویش زیر پاهایم نگاه مى کنم!
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید