کامیابیهای درخشان دانشآموزان ایرانی تبار در کانادا
شهرگان: فرصت مغتنمی پیش آمد تا با تعدادی از جوانان دانش آموز موفق ایرانیتبار ساکن شهر کوکیتلام در استان بریتیش کلمبیا – کانادا، به گفت و شنید بنشینم. اعتبار این فرصت و این گفت و گو را وام دار دوستمان آقای علی طوطیان دبیر ریاضی مدرسه «گلن ایگل» شهر کوکیتلام هستیم. آقای طوطیان پیش از این دبیر ریاضی دبیرستان «پاینتری» کوکیتلام بود.
روزنامه ترای سیتی چاپ ۲۷ آوریل ۲۰۱۲ خبر از موفقیت یکی از دانش آموزان مدرسه گلن ایگل را داد. در این خبر با نام کسری وحیدی که به نمایندگی از استان بی سی برای رقابتهای کشوری شرکت میکند، روبرو میشویم. همین خبر ما را با گروهی دیگر از دانش آموزان نخبهی کلاس دوازدهم مدرسه گلن ایگل پیوند میدهد که مقام دوم المپیاد فیزیک استان بریتیش کلمبیا را برای این مدرسه به ارمغان آوردند. علاوه بر نشستن پای صحبت این جوانان عزیز با علی طوطیان دبیر موفق ریاضی این مدرسه نیز به گفت و گوی جداگانهای پرداختیم. آنچه در پی میآید، حاصل این نشست و گفتوگوهاست که به نوبت در این شماره و شماره آینده از نظر خوانندگان عزیز شهروند بی سی خواهد گذشت.
در ابتدا با کسری وحیدی دانش آموزی که به نمایندگی از استان بریتیش کلمبیا عازم ادمونتون – کالگری است، به گفت و گو نشستیم.
چند سال است که به کانادا آمدید؟
ـ من از ۳۱ جولای سال پیش به ونکوور آمدم.
کلاس چندم هستید؟
ـ من کلاس یازدهم هستم و در مدرسه گلن ایگل کوکیتلام درس میخوانم.
آیا این پروژه ادامه کارهایی است که در ایران شروع کردید؟
– در ایران که بودم ما از این کارها نمیکردیم، فقط درس میخواندیم. ولی این جا که آمدم، داشتم رشتههای تحصیلیام را انتخاب میکردم و چون علاقهمند به رشته مهندسی بودم، مشاور مدرسه آقای گبنی که الان از این مدرسه رفته، به من پیشنهاد داد که Auto Cad را انتخاب بکنم و تأکید کرد که این درس خیلی خوب است و به تو کمک میکند.
این در واقع Drafting and Design است که کلاً کارش مربوط به طراحی کردنِ مثلاً ساختمان و قطعات مکانیکی از جمله قطعات اتومبیل میشود. اما مهندسی Auto Cad را بیشتر دوست داشتم که کشیدن طرح کف ساختمان و طراحی ساختمان است. چون خودم اصلاً علاقمند به مهندسی ساختمان هستم، به همین خاطر روی آن کار کردم و توسعهاش دادم.
چه چیزی باعث شد تا طرح شما برنده شود؟
ـ من فکر میکنم طرح من کاملتر بود. چون وقت کم است و در طی یک زمان معین باید بیشتر اطلاعات طرح کشیده شود و طراحی آن کامل گردد. طراحی من در کوتاهترین زمان، بیشترین اطلاعات و ریزهکاریها را نشان میداد. مدت زمانی که به من داده بودند، وقت کم نیاوردم و تمام ریزهکاریها را کشیدم. ابعاد و اندازهگیری را دقیق گذاشتم و طرح من بیشتر به واقعیت کار نزدیکتر بود تا مثلا بقیه افراد شرکت کننده. این طرح در مرحلهی استانی مقام اول را بدست آورد و مدال طلا همراه با گواهینامهی مقام اولی (یعنی طلا) در این استان را به من اهدا کردند.
احساس خودت از گرفتن مدال طلا و گواهینامه مقام اولی چیست؟
ـ چون من اهدافی برای آینده دارم، گرفتن این مدال و گواهینامه، مرا بیشتر به آن اهداف نزدیکتر میکند.
این اهداف چیست؟
ـ من هدفم این است که مهندس عمران بشوم یا مهندس مکانیک. با توجه به آشنایی و آگاهی از Auto Cad، مرا برای رسیدن به این تخصصها بیشتر کمک میکند.
احساس و تجربهی فردیتان از این مسابقه و رقابتها چه بود؟
من ابتدا در منطقه اول شدم و نمیدانستم چگونه و در چه سطحی اجرا میشود، چون همه چیز برایم جدید بود. اما وقتی که به مسابقه استانی رفتم که از هر منطقهای یک نفر میآمد، به خودم گفتم دیگه تمام شد و من هیچ شانسی برای موفقیت در این دوره از رقابتها منطقهای ندارم. چون من این درس را فقط ۴ ماه بود که خوانده بودم. ولی خوب، دیدم که خوب مطالعه کردم و در واقع استعداد این کار را دارم. اگر جوانان ایرانی خودشان را باور کنند و درس بخوانند، نتیجهاش این میشود که در مسابقات عمومی مقام و رتبه به دست میآورند.
از دبیرهایتان و از آموزش در این مدرسه راضی هستید؟
ـ من بسیار راضی هستم. و هم چنین میخواهم از آقای بیلی و آقای مکلین بسیار تشکر کنم. آقای بیلی معلم طراحی و دیزاین من بود و آقای مکلین هم مشاور جوانان در مدرسه. همطور از دوستانم تشکر کنم که از من حمایت فکری کردند.
هم چنین میخواهم از شما و آقای طوطیان تشکر کنم که این امکان را به وجود آوردید تا به جامعه ایرانی معرفی شوم.
تاریخ رقابت بعدی شما کی خواهد بود و در کجا برگزار میشود؟
در تاریخ ۱۲ ماه می در رقابتهای ملی در سطح کانادا شرکت میکنم که در شهر ادمونتون، استان آلبرتا برگزار میشود.
بعد از پیروزی در ادمونتون میتوانید به عنوان نماینده کانادا در رقابتهای جهانی شرکت کنید؟
ـ بله. من در حال حاضر عضو و نماینده تیم استان بریتیشکلمبیا هستم و اگر مدال طلا در ادمونتون را هم کسب کنم، سال آینده یعنی سال ۲۰۱۳ به عنوان نماینده کانادا به آلمان خواهم رفت.
* * *
با گروه دانش آموزان ایرانیتبار که مقام دوم المپیاد فیزیک استان بریتیش کلمبیا را برای مدرسه گلن ایگل به ارمغان آوردند به گفتوگو نشستیم. دانش آموزانی که در رده سنی ۱۷ تا ۱۹ سال هستند و شرایط تحصیلی و موقعیت پیشدانشگاهی نسبتاً برابری با هم دارند. همه در باره پروژهشان صحبت میکنند و گاه نظرات و برداشتها و آزمونهایشان به پیوند مشترکی میرسد و واژههایشان در یکدیگر ذوب و یکی میشوند. حرفهای مشترک از دهانهای نامشترک بهگویش در میآید. و شما به پاسخ یگانه و واحدی میرسی و به این همه تلاش و کوشش و جوشش برای آینده به وجد میآیی. با آیندهسازانی روبرو میشوی که گوشههایی از آمال و آرزوهای معوق ماندهی جوانیات را نیز با خود دارد. میخوانیم:
– من فرهاد شریف هستم. جزو تیم المپیاد فیزیک از مدرسه گلن ایگل. در واقع فعالیتهای من نسبت به دیگر دوستان کمتر بود، به علت این که بار درسیام در این ترم زیاد بوده، نتوانستم خیلی به گروه کمک کنم. فقط در تعطیلات بهار توانستم در ساخت این وسیله به دوستان کمک کنم.
چه مدست است به کانادا آمدید؟
ـ من سه سالونیم است که وارد کانادا شدم و دوست دارم که در رشته علوم از دانشگاه UBC پذیرش بگیرم. این امیدواری را دارم. از دانشگاه SFU پذیرش گرفتم و چون معدل من از متوسط بالاتر بود این پذیرش همراه با ۳۵۰۰ دلار بورسیه تحصیلی است. این مبلغ تحت شرایطی به ما اهدا میشود که برای دو ترم هست.
تحت چه شرایطی؟
ـ این که ۱۲ واحد را در ترم اول گذرانده باشیم و ثبتنام به صورت تمام وقت باشد. دانشگاه UBC هم قرار است که تا ۱۵ ماه می جواب پذیرش را به ما بدهد.
– من خشایار نوریزاده رحیمی هستم. ۳ سال است که در کانادا زندگی میکنم. از کلاس دهم در ونکوور هستم. من هم از UBC و هم از SFU پذیرش گرفتم. از SFU مثل فرهاد شریف ۳۵۰۰ دلار بورسیه تحصیلی به من تعلق گرفت و میخواهم در رشته علوم ادامه تحصیل بدهم و اگر خدا بخواهد در مدیکال اسکول (پزشکی) تحصیل کنم.
در ارتباط با پروژهتان بگوئید و این که چه مقام و رتبهای بدست آوردید؟
ـ خشایار: هر سال UBC یک سری مسابقات را به نام المپیک فیزیک برگزار میکند که از سراسر مدارس استان بریتیشکلمبیا، تیمهای فیزیک شرکت میکنند. امسال هم به خاطر اعتصابات معلمین، از مدارس کمتری شرکت کردند. تمام تمرکز ما در بخش طرح پیش ساخته بود. بدین معنا که ما باید از قبل طرحی را آماده میکردیم و با دستگاهی که از پیش ساختیم، وارد رقابت شویم. این دستگاهی که ما ساختیم، چیزی در حدود ۴ هفته روی آن کار کردیم. بعضی روزها تا ساعت ۱۰-۱۱ شب در مدرسه میماندیم.
دستگاهی که عرضه کردید چه بود؟
ما قرار بود قطعهای تولید کنیم که با یک نیروی ۲۰۰ گرمی یا وزن ۲۰۰ گرمی یک مسافت ۵/۲ متری را به طرف بالا حرکت کند. یعنی وقتی ما این وزن ۲۰۰ گرمی را رها میکنیم، تا ارتفاع ۲ کیلومترونیم به طور عمودی بالا برود. فقط باید نیروی جاذبه درگیر شود نه هیچ چیز دیگر. برنده هم کسی میشد که با بیشترین سرعت این مسافت را در کمترین زمان طی کند. در این رقابتها از ۴۵ مدرسه شرکت کرده بودند که در بین این تعداد فقط ۳ مدرسه توانست با معرفی دستگاه ساخته شدهاش، این میزان مسافت را طی کند. وزن قطعهی ما ۲۱ گرم است ولی عدهای از دانشآموزان مدارس دیگر قطعههایی آورده بودند که وزنشان از ۱ کیلو هم تجاوز میکرد. ما میتوانستیم مقام اولی را بدست بیاوریم که با کمی بدشانسی، زمان پیمودن مسافت دستگاه ما چند دهم ثانیه از گروهی که مقام اول را بدست آورد، اختلاف داشت.
گروهی که اول شد از دو قرقره استفاده کرده بود. و در عین حال در زمان ۶ دقیقهای برای اجرای پروژه، توانستند دوبار آن را تکرار کنند که بهترین زمان به دست آمده به عنوان زمان نهایی انتخاب میشد ولی ما تنها یک بار توانستیم انجام بدهیم و از زمان ۶ دقیقهای برای راه اندازی مجدد نتوانستیم استفاده کنیم. این تجربه ما میتواند برای دانشآموزان سال آینده مدرسه مورد توجه واقع شود تا از زمان ۶ دقیقه استفاده بهینه کنند.
چه امتیازات گروهی و فردی برای این مقام و جایزه بدست میآورید؟
ـ این که دانشگاه UBC یکی از دانشگاههای مطرح دنیا است و ما توانستیم در مسابقهی این دانشگاه شرکت کنیم و مدال دومی را بدست بیاوریم یک امتیاز است. از جمله این که برای من اجازه تحصیل با بورسیه سالانه صادر شده است. در عین حال هم ما در مسابقه دیگری در دانشگاه UBC شرکت کردیم که مقام چهارمی را آوردیم. در رقابتی که ما به مقام چهارم دست یافتیم، به آن میگفتند «رویداد رمزدار و رازآمیز» که ما وارد اتاق مسابقه میشدیم و بعد به ما میگفتند شما این پروژه را پیاده کن بدون این که از پیش بدانیم آن پروژه چیست؟ در واقع امتیازات ما به نوعی هم امتیازی برای مدرسه گلن ایگل محسوب میشود، چون از سال ۱۹۹۷ که سال تاسیس این مدرسه است تا کنون سال ۲۰۱۲ نزدیک به ۱۵ سال، مدرسه ما اصلا نتوانست مدال کند و این اولین بار بود که هم مقام دوم و هم مقام چهارم را در دو رده از رقابتهای امسال بدست آورد.
در واقع مدرسه گلن ایگل مدیون شماهاست؟
ـ به نوعی بله. ما چند ماه تا ساعت ۱۱-۱۰ شب در مدرسه ماندیم و روی پروژه کار کردیم. وقتی که در مدرسه را میبستیم تا به خانههایمان برویم، هیچ کس حتی معلمان هم در مدرسه نبودند. این را نیز یادآوری کنم که ما سه روز به دلیل اعتصابات معلمان نتوانسته بودیم به مدرسه برویم و روی پروژهمان کار کنیم و بعد هم که مصادف شد با تعطیلات بهاری و دو هفته تعطیلی.
وضعیت مدارس خصوصی به چه صورتی بود و آیا از مدارس خصوصی هم در این دوره از رقابتها شرکت کرده بودند؟
ـ بله. امتیازی که مدارس خصوصی نسبت به ما داشتند این بود که این سه روز را داشتند و در مقابل اصلا امتیازات خوبی در این دورهها نیاوردند. مثلاً مدرسه «پاینتری» که دولتی است حداقل توانست در مجموع چند امتیاز کسب کند اما مدارس خصوصی هیچ امتیازی کسب نکردند حتی یکی از بهترین مدارس خصوصی که وارد این دوره از مسابقات شد، اصلا نتوانست دستگاه ساخته شدهی خود را به بالا بفرستند.
من فرزاد شریف، برادر فرهاد شریف هستم. البته، در مدرسه امتحان کرده بودیم که در طی ۶ دقیقه، دستگاه را دوبار بفرستیم بالا، ولی به ما نگفته بودند که ما تا وارد میشویم ۶ دقیقهمان شروع میشود. ما تصورمان این بود که ۶ دقیقه از زمان شروع برپایی قطعه برای راهاندازی آن مورد محاسبه قرار میگیرد. ما نزدیک به ۱ دقیقه وقتمان را صرف مذاکره با مسئولین کردیم که در کتابچه نحوهی شروع اجرای پروژه نوشته نشده است. از سویی، گرهی که به نخ زده بودند، گره دم بلندی داشت که روی قرقره ما به راحتی عبور نمیکرد. در حالی که میتوانستند این گره را کوچکتر بزنند که دم آن مانع از روانی نخ روی قرقره نشود. یک مقداری سطح رسیدگی مسابقات پائین بود.
ـ من احمدرضا عدالت هستم. سه سال و نیم آمدم به کانادا. پروژه ضمن این که علم فیزیک بود در واقع یک جورایی هم حالت تفریحی و سرگرمی هم داشت.
ـ فرهاد: همان طور که احمد گفت، من خیلی از این دوستان را نمیشناختم. همین فیزیک ما را با هم آشنا کرد. و خیلی هم خوشحال هستم که با این دوستان آشنا شدم.
ـ هر سال گروههایی از ۶۰ مدرسه شرکت میکردند که امسال به ۴۵ مدرسه تقلیل یافت. یک سری هم از خیلی از این رویدادها بیرون آمده بودند، ولی این خوبی مدرسه ما بود که معلم ما از ما حمایت. خیلی از این کارهایی که ما در مدارس انجام میدهیم، کار داوطلبانه از سوی معلمانی است که هیچ دستمزدی بابت آن دریافت نمیکنند ولی در تعدادی از مدارس به دلیل حرکتهای اعتراضی معلمان، خیلی از معلمان شرکت نمیکردند و دانشآموزان را در این پروژهها، همراهی نمیکردند.
– من ارسلان نوریزاده رحیمی هستم. یکسالونیم است که به کانادا آمدم و کلاس دوازده هستم.
ـ شریف: از امتیازهایی که خشایار داشت این بود که توانست در مدت یک سال کلاسهای ESL را به خوبی و به سرعت عبور کند. ولی من و برادرم شریف، طی دو سال این دوره را تمام کردیم. به خاطر همین نتوانستیم این راهی را که خشایار رفته بود، ما هم طی کنیم.
نظر شما در مورد دانشآموزانی که میخواهند به کانادا بیایند با توجه به تجربه شخصیتان در ارتباط با زبان انگلیسی چیست؟
ـ شریف: تجربه شخصی خودم، به من ثابت کرده که زبان انگلیسیای که آموزش و پرورش ایران در مدارس تدریس میکند، سطح خوبی ندارد. و یک چیز ظاهری و بدون پشتوانه تجربی و عملی است. هیچ دانشآموزی با تکیه به آن سطح اطلاعات در مدارس ایران، اگر بخواهد به کانادا بیاید، قطعاً با مشکلات خیلی زیادی روبرو میشود. ولی ما میبینیم که الان در ایران مؤسسات زبان انگلیسی زیاد شدند و خیلی هم بچهها علاقه نشان میدهند و سطح آنها تا حدودی بالاست. مثلا همین دوست ما کسری که از سال گذشته از ایران به کانادا آمد چون اندوخته زبانی خیلی خوبی داشت حتی کلاسهای زبان ESL که ما دو سال وقت خودمان را صرف آن میکنیم اصلا نرفت و یکسره وارد کلاسهای معمولی درس شد.
– کسری: من در ایران که بودم، مؤسسه زبان میرفتم. چون در محیط زندگیام زبان اصلی انگلیسی نبود من آن را جدی نمیگرفتم. ولی این جا که آمدم و مجبور شدم، قضیهاش خیلی فرق کرد.
ـ شریف: کسانی که وارد کانادا میشوند و از صفر شروع میکنند، اگر تلاش نکنند و اگر سخت کار نکنند، در همان حد باقی میمانند. وقتی از من که کمی انگلیسی میدانستم، حتی تست کردند، مرا در مرحله آغاز یادگیری زبان گذاشتند. ترم اول را در این رده شروع کردم و ترم بعدی مرا یک مرحله بردند بالاتر. سال بعد که رسید من انگلیسی ۱۰ بودم. این در واقع تلاش خودم بود که توانستم این مرحله را به پایان برسانم. کسانی هستند که وقتی وارد کانادا میشوند در کلاس زبان ESL میمانند و نزدیک به سه سال از وقتشان هدر میرود. این نشان میدهد که باید تلاش بیشتری بکنند تا مرحله ESL را زودتر پشت سر بگذارند.
و نظرات و برداشتها و آزمونهایشان به پیوند مشترکی میرسد و واژههایشان در یکدیگر ذوب و یکی میشوند و ما حرف گروه نخبهگان مدرسه گلن ایگل را از دهانهای پرشور و جوانشان میشنویم که میگویند:
ـ معلمان ESL خیلی سختگیر هستند و بعضی از دانشآموزان این سختگیری را تبدیل به یک موضوع شخصی میکنند.
ـ انتظار مردم در ایران از زبان انگلیسی این است که بتوانند چند کلمه حرف بزنند. هیچ وقت به فکر دانستن پیرامون نوشتن و خواندن و گرامر نیستند.
ـ از تجربه خودم بگویم که نسبت به بچهها، تجربه سختتری را داشتم. کار و تلاش خود فرد خیلی مهم است. بودن در محیط هم یک عاملی است که فرد بتواند گلیم خود را از آب بکشد.
– انگلیسی را از زمان کودکی و نوجوانی جدی تلقی کنند و یاد بگیرند.
– من وقتی وارد این جا شدم هیچ وقت امید نداشتم که با زبان انگلیسی در حد صفر بعد از یکسالونیم وارد دانشگاه بشوم. ولی کار و تلاش خودم در این مدت یکسالونیم، این ضعف را پوشاند.
ـ در بین تیم ما دختر خانمها هم بودند ولی فکر میکنم چون باید تا ساعاتی از روز را در مدرسه میماندیم تا پروژه را تکمیل کنیم، منصرف شدند.
– از سن پایین شروع کنند و به صورت جدی بخوانند.
ـ یکی از بهترین معلمهای ما آقای طوطیان است که معلم ریاضی همه ما بودند و ما هر روز وقت نهار دور ایشان جمع میشویم و جمع خوبی را برایمان به وجود آورده است.
نظرات دبیر ریاضی دبیرستان گلن ایگل کوکیتلام را در شماره آینده شهروند بی سی چاپ خواهیم کرد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
هادی ابراهیمی رودبارکی متولد ۱۳۳۳- رشت؛ شاعر، نویسنده و سردبیر سایت شهرگان آنلاین؛ مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کاناداست.
فعالیت ادبی و هنری ابراهیمی با انتشار گاهنامه فروغ در لاهیجان در سال ۱۳۵۰ شروع شد و شعرهای او به تناوب در نشریات نگین، فردوسی، گیلهمرد، گردون، تجربه، شهروند کانادا و مجله شهرگان آنلاین چاپ و منتشر شدند.
او فعالیت فرهنگی خود را در دیاسپورای ایران فرهنگی – کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز کرده و سپس در فرگشتی «آینده» و «شهروند ونکوور» را منتشر کرد و از سال ۲۰۰۵ تاکنون نیز سایت شهرگان را مدیریت میکند.
ابراهیمی همراه با تاسیس کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۳ در نورت ونکوور، به نشر کتابهای شاعران و نویسندگان دیاسپورای ایران فرهنگی پرداخت و بیش از ۱۰ کتاب را توسط نشر آینده و نشر شهرگان روانه بازار کتاب کرد. اولین انجمن فرهنگی-ادبی را با نام پاتوق فرهنگی هدایت در سال ۲۰۰۳ بههمراه تعدادی از شاعران و نویسندگان ایرانی ساکن ونکوور راهاندازی کرد که پس از تعطیلی کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۷ این انجمن با تغییر نام «آدینه شب» برای سالها فعالیت خود را بطور ناپیوسته ادامه داد.
هادی ابراهیمی رودبارکی در سال ۲۰۱۰ رادیو خبری-فرهنگی شهرگان را تاسیس و تا سال ۲۰۱۵ فعالیت خود را در این رادیو ادامه داد.
آثار منتشر شده و در دست انتشار او عبارتاند از:
۱- «یک پنجره نسیم» – ۱۹۹۷ – نشر آینده – ونکوور، کانادا
۲- «همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی» ۲۰۱۴ – نشر بوتیمار – ایران
۳- «با سایههایم مرا آفریدهام» گزینه یک دهه شعر – ۲۰۲۴ – نشر آسمانا – تورنتو، کانادا
۴- «گیسْبرگ درختان پائیزی» مجموعه شعرهای کوتاه و چند هایکوواره – در دست تهیه
۵- «ثریا و یک پیمانه شرابِ قرمز» گردآورد داستانهای کوتاه – در دست تهیه