کریمه: این سرزمین از آن کیست؟
– بخش نخست –
Crimea: Whose land is this? (Part 1)
Sergei Khrushchev
۲۱ March 2014
این بخش نخست از مقالهی سرگئی خروشچف (Sergei Khrushchev) درباره کریمه است.
سرگئی خروشچف عضو ارشد مؤسسهی بینالمللی مطالعاتی «واتسون» Watson در دانشگاه «براون» Brown در ایالت ماساچوست آمریکاست.
با تشکر از رویا که در ویرایش پس از ترجمهی این متن با من همکاری صمیمانه داشت. (مترجم)
* * *
در ۱۶ مارچ همهپرسی کریمه بدون درگیری و برخورد انجام شد. واشنگتن و کییف امید داشتند که به شکلی روند همهپرسی را بیاعتبار کنند. همهپرسی بدون مشکل اساسی هدایت شد و در نتیجه ۸۳ درصد از کل جمعیت در رأیگیری شرکت کردند که ۷/۹۶ درصد از آنها روسها، اوکرائینیها و درصدی هم تاتارها بودند؛ همه خواستار جدائی از اوکرائین و پیوستن به روسیه بودند.
همهپرسی با نظارت ۱۳۵ نماینده از ۲۳ کشور و ۲۴۰ ناظر از شورای استانی کریمه و احزاب سیاسی بود. آنها به اتفاق تأیید کردند که هیچ تخلفی صورت نگرفت و همه توانستند آزادانه و بدون اجبار رأی دهند.
در واشنگتن، نخبههای دولتی اوباما به شکل تبداری در فکر چگونگی ایجاد گرفتاری برای شهروندان سرکش کریمه بودند. بدون شک آنها در فکر انجام کاری خواهند بود از آنجائی که تجربههای زیادی در انجام این منظور دارند. همان طور که هم چنین مدت زیادی است که برای عراقیها، ایرانیها، سوریهایها، لیبیائیها و لبنانیها جشن و سروری وجود ندارد.
ارتباطات واهی:
هدف اصلی کریمهایها قطع ارتباط غیرواقعی با اوکرائین بود. جدائی کریمه از اوکرائین راه همواری نبود.
تنش و رسوائی در بیست سال گذشته در نهایت یکسری از کشورها را درگیر خود کرد. بعضی از آنها هوادار اوکرائین بودند و بعضی دیگر خیر. حق با کدام طرف است یا نیست، جواب سادهای نخواهد داشت.
به هرحال در نتیجهی این افتضاح، کریمه و اوکرائین به یک گفتگوی درونی رسیدند و تنها عده خاصی از مردم میدانستند که در واقعیت چه میگذرد.
به این دلیل من از تاریخ شروع خواهم کرد. کریمه شبهجزیرهای است در ساحل شمالی دریای سیاه که با باریکهای به قاره اروپا متصل است. در حدود ۲۵۰۰ سال پیش یونانیان مستعمرهای برپا کردند که شامل قسمت غربی شبهجزیره هم میشد، مکانی که بندر چرسونسوس Chersonesus را ساختند که بعدها محل کنونی بندر سواستوپول Sevastopol میشود. این نام را به خاطر بسپارید که به آن باز خواهیم گشت. سپس رومیها بر یونانیان غلبه کردند و بعدها شبهجزیره برای مدتی خالی از سکنه بود.
در این اثناء، در سال ۸۴۵ میلادی وایکینگها یک پایگاه مرزبانی در ساحل رود دنیپر Dnepr برقرار کردند، رودی که از شمال تا جنوب قاره اروپا را عبور میکند. آنها فکر میکردند به جای دور زدن اروپا در دریای طوفانی میتوانند از این رودخانه برای رسیدن به ثروت بیزانس (روم شرقی) استفاده کنند.
آنها بتدریج قبایل محلی را زیر فرمان خود درآوردند و به این ترتیب پادشاهی باستانی «کییف روس» Kievan Rus متولد شد. این امپراطوری با گسترش حکومت خود به کریمه رسید؛ اما همه چیز یک شبه در سال ۱۲۴۰ میلادی سقوط کرد، هنگامی که مغولها کییف را تسخیر کردند و آن را تبدیل به ویرانهای ساختند که برای چندین دهه براین سرزمین حاکم شدند.
سرزمینهای کنار رود دنیپر بیصاحب بودند در حالی که جمهوری جنوآ Genovese در کریمه مستقر شده بود. بعد از گذشت یکصدسال، کییف تازه بازسازی شده تحت حکومت قدرتمند «مشترکالمنافع لهستانی – لیتوانی» Polish-Lithuanion قرار گرفت و تا قرن ۱۵ میلادی ادامه یافت. در طی این زمان، در شمال شرقی، حکومت مسکو با پیوستن به بقایای امپراطوری مغول پدیدار گشت.
در کریمه، اقوام تاتار در سال ۱۴۲۸ میلادی با هجوم خود جایگزین دائم جمهوری جنوآ شدند. اما تاتارها چه کسانی هستند؟ اینها یکی از میراث کشورگشائیهای مغول هستند. چنگیزخان مغول ترجیح میداد به جای استفاده از سربازهای مغول در جنگها از مردان قبایل مغلوب استفاده کند. یکی از اولین قبایل مغلوب، تاتارها بودند که از آن پس آنها را به جنگهای در دور دنیا کشاند. بعد از سقوط امپراطوری مغول، بعضی از تاتارها به سرزمین مادری خود بازگشتند و عدهای نیز در سرزمینهای جدیدی که یافته بودند باقی ماندند: در کنار رود ولگا؛ استراخانها و تاتارهای قازان و در کریمه؛ تاتارهای کریمهای.
تاتارهای کریمهای با امپراطوری عثمانی همکاری نزدیک داشتند و با روسها و لهستانیها که در آن زمان کنترل سرزمین اوکرائین کنونی را برعهده داشتند، میجنگیدند.
در همین میان سرفهای (کشاوران بدون زمین) فراری روسی و لهستانی در جزیره هورتیتسا Hortitsa واقع در رودخانه دنیپر مستقر شدند و خود را قزاق نامیدند. آنها با غارت و چپاول از تاتارها و لهستانیها زندگی خود را تأمین میکردند. بتدریج قدرت آنها افزایش یافت و قزاقها تبدیل به یک نیروی متشکل و جدی شدند که همواره با لهستان در نبرد بودند.
اوکرائین دو نیمه؟
در دهه سوم قرن ۱۷، قزاقها به رهبری بودان خمیلنتسکی Bogdan Khmelnytsky بار دیگر به لهستان حمله کردند. در انتهای لشکرکشی آنها به شکست تن دادند ولی خمیلنتسکی راه گریزی برای پایانی مرگبار یافت: او در سال ۱۶۵۴ میلادی قراردادی با تزار روسیه امضاء کرد که شرق اوکرائین تحت حمایت مسکو قرار گیرد. بخش عربی اوکرائین در اختیار لهستانیها باقی ماند که بعدها زیر فرمان امپراطوری اتریش – مجار قرار گرفت و سپس دوباره به لهستان بازگشت. در نتیجه مردم اوکرائین بین دو شاخه تقسیم شدند: شرقی و غربی.
خانات کریمهای (تاتارها) تا ۱۷۸۳ میلادی در کریمه، حکمرانی داشتند، مستقل از روسیه اما وابسته به امپراطوری عثمانی؛ تا زمانی که کریمه توسط ارتش کاترین دوم تسخیر شد و بندری در محل قدیمی کرسونسوس Chersonesus ایجاد کرد که میزبان ناوگان دریائی روسیه در دریای سیاه باشد. بندر جدید سواستوپول Sevastopd نامگذاری شد. از آن زمان، اوکرائین و کریمه بخشی از امپراطوری روسیه شدند. کریمه با هوای گرم و ساحل ماسهای محل مناسبی برای گذراندن تعطیلات برای روسها بود؛ از آن جمله برای تزارها، طبقهٔ اشراف و حتّی برای مردمان عادی در صورتی که درآمدشان کفاف میداد.
این شرایط تا جنگ جهانی اول و یا به طور مشخصش تا سال ۱۹۱۷ میلادی ادامه یافت، یعنی زمانی که انقلاب ۱۹۱۷ روسی رژیم کهنه را نابود کرد و قوانین آن را به زیرپا کشید. دیگر همه چیز امکانپذیر بود. ملیتهای حواشی روسیه نیز از این موقعیت استفاده کردند، از جمله اوکرائین که اعلام استقلال کرد. در نقشهٔ اروپا در واقع دو اوکرائین وجود داشت: اوکرائین شرقی که کییف پایتخت آن بود و اوکرائین غربی که منطقه مورد ادعای اتریش – مجار در دوران جنگ بود. اما همه چیز در ماه مارس سال ۱۹۱۸ میلادی تغییر یافت. بلشوویکها با امضاء قرارداد صلح با آلمان، اوکرائین را واگذار کردند.
اشغال سرزمینی بدون مرز مشخص امکانپذیر نیست. ژنرالهای آلمانی بنا به درک خودشان مرز اوکرائین و همینطور کریمه را ترسیم کردند آنها ارتش خود را آموزش دادند که اوکرائینیهای استقلالطلب را در منطقه خفه کنند و خود را برای استقرار طولانی مدت، آماده ساختند.
اما در نوامبر سال ۱۹۱۸ آلمان از متفقین شکست خورد و مجبور به ترک اوکرائین شد. سپس اوکرائین به یک جمهوری شورائی تبدیل و یکی از پایهگذاران اتحاد شوروی شد؛ اما بدون کریمه، چون کریمه به فدراسیون روسیه ملحق گشت.
در جنگ جهانی دوم، اوکرائین سرزمین غربی خود را بدست آورد که همان مرز کنونی اوکرائین است. بعد از پایان جنگ، در روی رودخانهٔ دنیپر ایجاد کارخانههای تولید برق یکی بعد از دیگری شروع شد. در سال ۱۹۵۰ میلادی کارخانهها به قسمت پائین رودخانه دنیپر رسیدند. تصمیم گرفته شده بود که از آخرین آبریز کارخانهٔ انرژی آبیِ کاخوکا Kakhovka نه برای تولید برق بلکه برای آبیاری مناطق خشک جنوب اوکرائین و کریمه استفاده شود.
در پایان سال ۱۹۵۳ میلادی، در برنامهٔ ۵ ساله (۱۹۶۰-۱۹۵۵)، دو کانال آبیاری شامل اوکرائین جنوبی و کریمهٔ شمالی طرحریزی شده بود. اولین آبراه به طور کامل در منطقه اوکرائین قرارداشت در حالی که دومین آبراه در اوکرائین شروع در منطقه فدراسیون روسیه، در کریمه، به انتها میرسید.
طراحان به این نتیجه رسیدند که دوگانگی اختیارات در پروژه ساخت و ساز باعث سردرگمی و کاهش سرعت عملیات ساختمانی خواهد شد. بنابراین آنها به دولت پیشنهادی ارائه دادند: با توّجه به عبور بیشترین مسیر این آبراه از خاک اوکرائین و این که امتداد آن میبایست از کلّ کریمه عبور کند، سرپرستی این پروژه از مسکو به کییف منتقل شود.
پدرم نیکیتا خروشچف Nikita Khrushchev که ریاست رهبری وقت اتحاد شوروی را به عهده داشت، با این استدلال موافقت کرد. به خصوص که یک سالگرد نیز نزدیک بود:
در فوریهٔ سال ۱۹۵۴، درست ۳۰۰ سال از پیوستن اوکرائین به روسیه میگذشت. شورای عالی فدراسیون روسیه، کریمه را به اوکرائین واگذار کرد. دستور داده شد و انجام شد. بدین ترتیب کریمه در حوزه قضائی کییف قرار گرفت، اما فقط به صورت تشریفاتی. در حقیقت، کریمه هنوز بخشی از اتحاد شوروی و مقصد مشترک ما برای گذراندن تعطیلات بود.
فروپاشی اتحاد شوروی؟
و حال این چگونه پایان یافت؟ در پایان سال ۱۹۹۱ میلادی در اتحاد شوروی فضائی انقلابی پدید آمد. در جمهوریهای شوروی، همین طور اوکرائین، زمزمهٔ استقلال آغاز شد. آنها تنها به صحبت اکتفا نکرده، بلکه وارد عمل شدند. اگرچه برخلاف قانون اساسی بود. سه رئیس جمهور در جنگل بیالوپِزا Bialowiezd گردهم آمدند: بوریس یلتسین Boris Yeltsin (روسیه)، لئونید کراوچوک Leonid Kravchuk (اوکرائین) و استانیسلاو شوشِکویچ Stanislav Shushkevich (بلاروس). آنها با هم در یک حقیقت توافق داشتند که رئیس جمهور اتحاد شوروی، میخائیل گورباچف (Michail Gorbachev)، آنها را از پا در آورده و باید از شر او و اتحاد شوروی رها شد.
قبل از امضاء قرارداد، آنها به سر میز ناهار رفتند. اما هم چنان که لئونید کراوچوک در مصاحبهای هم گفته بود، تنها یک فکر او را نگران میکند: با کریمه چه باید کرد؟ به لحاظ تشریفاتی، کریمه بخشی از اوکرائین است اما نه در واقعیت امر؟ او این سئوال را به یلتسین برگرداند، اما او در آن لحظه در موقعیتی نبود که با این مسئله کنار بیاید و شدیدا منتظر خروج گورباچف از کرملین بود. او نشسته بود و با شتاب میخورد و مینوشید و کراوچوک با موضوع کریمه او را به ستوه آورده بود. یلتسین با حرکت دست به او اشاره کرد که راحتش بگذارد. کراوچوک آرام شد و کریمه را رها کرد، و کریمه مبدل به منطقهای خودمختار در درون مرزهای اوکرائینِ مستقل شد. به هر صورت این شبه جزیره هرگز به طور کامل جزو قلمرو اوکرائین محسوب نشد و به شکل دربهدر و مطرودی در دولت جدید باقی ماند. این شرایط میتوانست برای همیشه ادامه یابد اما انقلاب میدان Maidan پیش آمد. در پایان سال ۲۰۱۳ میلادی اوکرائینیهای غربی، ناراضی از رئیس جمهور، ویکتور یانوکوویچ Victor Yanukovych در میدان استقلال کییف گرد هم آمده و استیلای اوکرائین شرقی را که مورد تنفرشان بود، سرنگون کردند.
رئیس جمهور فرار کرد، در حالی که آنها با زیرپا نهادن قانون اساسی، قدرت خود را برقرار کردند. در این شرایط کریمه از موقعیت سود جست به این علت که وقتی خلاف قانون اساسی در کییف اتفاق بیفتد چرا در کریمه چنین نباشد؟ بنابراین آنها اعلام همهپرسی برای جدائی از اوکرائین را کردند.
برطبق قانون اساسی، این غیرقانونی است اما بر حسب همان قانون اساسی، دولت کنونی کییف نیز غیرقانونی است.
در حقیقت، همه این مسئله را پذیرفتند، حتی رئیسجمهور امریکا. پس چه چیز باعث میشود که کریمهایها بدتر از اکرائینیها باشند؟ همه پرسی کریمهایها نیز در اصل قدرت و استحکام کمتری در مقایسه با دولت کییف نخواهد داشت.
بخش دوم و پایانی این مقاله را اینحا بخوانید.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید