کوبیدن بر سر خفقان
■ کانون نویسندگان ایران تاریخ ایستادگی برابر سانسور
[show_avatar email=1168 align=left user_link=authorpage display=show_name]
این مطلب را با یاد فریبرز رئیسدانا و کامران جمالی دو عضو تازه درگذشتهی کانون نویسندگان ایران آغاز میکنم، با یاد فریبرز رئیسدانا که در مراسم خاکسپاری شاملو، در مراسم خاکسپاری مختاری، در مراسم خاکسپاری پوینده، در مراسم خاکسپاری گلشیری و بسیاری دیگر از اعضاء شریف کانون از جنس علیاشرف درویشان و سیمین بهبهانیها او جزء نخستین کسانی بود که میایستاد و رو در رو با کسانی که دست در سانسور، قتل و محدود کردن زندگی و نویسندگی ایشان داشتند، سخن میگفت. از کراهت سانسور و فشار و تهدید حرف میزد و هرگز تا زمان مرگ دست از مقاومت و آرمانخواهی برنداشت. جای بسی خوشحالی است که همفکران او همچنان اعضاء و گردانندگان کانون نویسندگان ایران هستند.
نوشتن در مورد تاریخ فعالیت کانون نویسندگان ایران، نوشتن در مورد تاریخ ایستادگی و مقاومت برابر سرکوب و سانسور است. تاریخی که طی بیش از پنج دهه فعالیت این نهاد ادبی و فرهنگی همواره دو سویه داشته، یکی حاکمیت مستبد و دیگری نویسنده، شاعر و ادیبی که تنها کلمه در اختیار دارد.
کانون نویسندگان بدون هیچ بزرگنمایی به گواهی تعداد اعضاء کشته شده، زندانی و در تبعید خود طی دوران فعالیتاش کمتر مشابهای به لحاظ شدت برخورد سیستماتیک با اعضاء آن داشته، این عجیب است که حکومتها در برنامه برخورد با کانون همواره نویسندهای که خواهان آزادی بیان بیهیچ حد و حصری است، نویسندهای که مخالف سانسور است، نویسندهای که جز قلم چیزی را در اختیار ندارد، این اندازه خطرناک میداند. نویسندهای که جز شرافت چیزی در اختیار ندارد.
در سوی دیگر میزان مقاومت و تلاش کانون نویسندگان ایران در پیگیری حق آزادی بیان و مبارزه با سانسور و انعکاس آنچه در برخورد با نویسنده و شاعر و هنرمند در این دورانها رخ داده، همواره روشنگر مسیر مقاومتی است که در پس آن زندان، تبعید و قتل بوده و از پس آن قلم، نظر و نگاهی جوانتر برآمده و برابر عامل استبداد صف بسته است.
اما مهم است بدانیم همواره کانون نویسندگان در معرض فشار و اعمال محدودیتهایی سیستماتیک برابر فعالیتهایش قرار داشته، لازم است دقیقاً شرح بدهم منظور از فشار و اعمال محدودیت سیستماتیک از سوی حاکمیت بر این کانون چیست؟
به عنوان یکی از اعضاء که نزدیک به ۱۴ سال است عضو ناپیوسته و سپس پیوسته کانون بودهام و بارها این اعمال محدودیت را بر دیگران به خصوص هیئت دبیران و چهرههای جوان عضو کانون را درک کردهام، میتوانم در یک جمعبندی کلی عناوین زیر را به عنوان مصادیق برخورد سیستماتیک حاکمیت با کانون بنویسم:
– تهدید علنی از طریق احضار اعضاء کانون به خصوص فعالان هیئت دبیران به نهادهای امنیتی، پروندهسازی و معرفی به محاکم قضایی.
– اعلام غیر قانونی کانون نویسندگان ایران به عنوان گروهی معاند.
– شایعهسازی، منزوی کردن و فشار علیه اعضاء کانون برای بدبین کردن جامعه در خصوص فعالیت این نهاد مستقل نویسندگی.
– سانسور و ممنوع چاپ کردن اکثر آثار نویسندگان عضو کانون نویسندگان ایران.
– قتل اعضاء کانون نویسندگان ایران توسط گروهها و اشخاصی که خود را وابسته به نهادهای خاص حاکمیت دانستهاند.
– سانسور و ایجاد محدودیت شدید در خصوص انتشار تاریخ فعالیتهای کانون یا هرگونه مطلبی در خصوص آن به صورت رسمی و حتی غیررسمی که مصداق آن توقیف مجلدهای تاریخ ۵۰ ساله کانون توسط نهاد امنیتی است.
– محدود کردن حق تشییع، خاکسپاری و برگزاری مراسم یادبود و سالگرد برای اعضاء کانون نویسندگان ایران و پروندهسازی امنیتی و قضایی برای شرکتکنندگان و برنامهریزان این مراسمها در طول سالیان گذشته که مصداق آن برهم خوردن چندباره مراسم یادبود کانون برای احمد شاملو، محمد جعفر پوینده و محمد مختاری و مصادره مراسم خاکسپاری اعضاء کانون از جمله سیمین بهبهانی و محدود کردن برگزای مراسم درگذشت و یادبود دیگر اعضاء است.
– ممنوع چاپ بودن اکثر آثار مهم نویسندگان عضو کانون، حتی نویسندگان درگذشته که این موضوع به جهت کم کردن اثر حضور این نویسندگان در جامعه با فشار نهادهای خاص انجام شده است.
– ممنوعیت برگزاری جلسات ماهیانه، سالیانه و جلسات فرهنگی کانون به شدیدترین و سختترین شکل ممکن.
– ممنوعیت انتشار هرگونه خبر در خصوص فعالیت کانون نویسندگان ایران و اعضاء آن در ارتباط با کانون توسط همه رسانههای داخلی، تا حدی که هرگونه انتشار مطلب، مقاله یا خبری ترویجی در این خصوص به مثابه جرم امنیتی تلقی میشود.
با این همه تهدید و اعمال محدودیت و فشار برنامهریزی شده هیچ عجیب نیست اگر کانونی با چنین سابقهای در عین حال که یکی از معتبرترین نهادهای فرهنگی ایرانی در جهان است، یکی از محدودترین این نهادها با وجود سابقه و اعتبار اعضاء در ایران باشد.
اگر در این وضع کسی از نگارنده بپرسد چه نیازی به این اندازه مقاومت توسط کانون و اعضاء آن برابر حاکمیت و برنامههای فرهنگی آن وجود دارد و اساساً نتیجه این مقاومتها چیست، پاسخ میدهم آنچه در آینده تاریخ ادبیات ایران به عنوان نمادی از درک صحیح نویسندگی، مسئولیت نویسنده و شرافت و شعور متعالی فرهنگی در نظر گرفته خواهد شد، همین ایستادگی است.
این مقاومت خیلی اهمیت دارد، روزی به یکی از اعضاء کانون که محکومیت قضایی سنگین گرفته بود گفتم ایران را ترک کن، در این شرایط تو میتوانی با نوشتن به مسئولیت خود عمل کنی، او پاسخ داد کسانی که ایران را ترک کنند و بنویسند زیاد هستند، اما کسانی که بمانند و در هر شرایطی برابر این وضع مقاومت کنند و مبارزه با سانسور و آزادی قلم را به عنوان یک هدف عملی دنبال کنند کم هستند، وقتی به تاریخ کانون نویسندگان ایران نگاه میکنم، سیاههای طولانی از اسامی نویسندگان عضو این نهاد برابرم روشن میشود که این مقاومتها و پذیرفتن مسئولیتها برابر فشار استبداد و سانسور را تا پای جان خود به عنوان مشی فرهنگی انتخاب کردهاند.
با این توضیح بدون تردید میتوان ادعا کرد، عضویت در کانون نویسندگان ایران یک افتخار فرهنگی و ادبی است، عضو این کانون شدن، تن ندادن به سرسپردگی، مقاومت برابر همه محدودیتها و پذیرفتن مسئولیت خود در برابر کینه حاکمیتها از روشنفکران آزادیخواهی که سودای آزادانه نوشتن و خواندن دارند کاری بسیار با ارزش و مهم است.
————-
*منتشر شده در نشریه داخلی کانون نویسندگان ایران