گزارشی از نمایش شب دو فیلم مستند “داکونایت”؛
گزارش از گروه پلان
روز چهارشنیه ۲۴ ماه ژوئن شانزدهمین شب فیلم مستند “داکونایت” در دانشگاه سایمون فریزر برگزار شد که این برنامه به نمایش دو فیلم نیمه بلند “بالا رفتن از پلهها: چهره یک هنرمند غیر محتمل ایرانی” ساخته رخساره قائم مقامی و “بهجت صدر، زمان معلق” ساخته میترا فراهانی اختصاص یافت. پس از این جلسه نیز تعدادی از تماشاچیان فیلم به مدت یکساعت درباره هر دو فیلم صحبت کردند. در این نوشته کوشیده شده است ضمن پوشش دادن به نظرات مطرح شده درباره فیلمها، این دو اثر از چند زاویه مختلف بررسی شود:
اولین نکته که به ذهن می آید اینست که تماشای دو فیلم درکنار هم این فرصت را به ببیننده می دهد تا خواسته یا ناخواسته هم مضمون فیلمها (دو نقاش زن ایرانی با پیشینه های متفاوت و جهان بینی های متضاد) و هم ساختار و فرم آنها را جداگانه و در کنارهم تحلیل کند.
فیلم “بالا رفتن از پلهها: چهره یک هنرمند غیر محتمل ایرانی” داستان زندگی اکرم سرتختی زن خانه دار پا به سن گذاشته ای است که در اوقات فراغت از کارهای روزمره خانه، نقاشی می کند. او که زن عامی، ساده دل و مذهبی است با پیشنهاد سفر به فرانسه و نمایش نقاشی هایش در یکی از گالریهای پاریس مواجه می شود. اکرم باید برای این سفر از همسرش حیدر که پیرمرد کباب فروشی است با باورهای سخت سنتی و مذهبی، اجازه بگیرد. پس از کسب اجازه او به پاریس می رود و پس از فروش چند اثر نقاشی اش به ایران باز می گردد. حالا دیگر اکرم آن زن سابق نیست و رویاهای بزرگتری دارد. از همین خلاصه داستان می توان فهمید که ساختار این مستند از ابتدا بر روایت و داستان زندگی اکرم استوار است و همین نکته (مانوس بودن آنها با داستان) دلیل استقبال تماشاگران از این فیلم است.
اکرم جهان ساده، محدود و خودبسنده ای دارد که در آن خودش و همسرش و بچه هایش و نقاشی هایش حضور دارند و با این جهان در همدلی کامل است و احساس رضایت مندی و آرامش کاملی دارد. او در طول فیلم از هیچ دغدغه هستی شناسانه ای چون مرگ، حیات، زمان، شهرت و …صحبت نمی کند. دنیای او دو طبقه دارد که طبقه اول قلمرو کارهای روزمره زندگی او است. جایی که او در آنجا آشپزی می کند، غذا می خورد، خیاطی می کند. در طبقه دوم اما با بالارفتن از پله ها وارد قلمرو نقاشی ها و تخیلهای او می شویم. اینجاست که عنوان فیلم معنا پیدا می کند. جهان فیلم هم همین سادگی را بازتاب می دهد. فیلمساز همراه با سادگی زندگی اکرم، نماها و کادرها را ساده گرفته است و از این رو فیلم ترکیب درستی از فرم و محتوا را نشان می دهد. کارگردان در این اثر کاملن بر داستان و شخصیتها مسلط است. او هوشمندانه سوژه را به کار می گیرد، واضح است که بسیاری از نماها را از قبل با اکرم و حیدر هماهنگ کرده است. او می داند که چه می خواهد (مهیا کردن مقدمات سفر اکرم به پاریس) و در محقق کردن این کار موفق است. فیلم بر کلام مبتنی است و زیبایی شناسی تصویری خیره کننده ای ندارد، اما قائم مقامی توانسته طنز ظریفی را به فیلم القا کند که مخاطب را همراه خود می سازد بی آنکه او را دلزده کند. نگاه کنید به سکانسی که اکرم در حال درست کردن غذا است، و در سکانس بعد اکرم و همسرش روی پله ها نشسته اند و اکرم از حیدر تعریف و تمجید می کند که او چقدر مهربان و با جذبه و عاقل است و او را بهترین همسر دنیا می داند و در سکانس بعد و سر سفره نهار، اکرم ماجرای سفرش را به حیدر می گوید و درخواست اجازه سفر را مطرح می کند. گویی همه اینها مقدمانی است برای گول زدن حیدر. سکانس پایانی فیلم نیز بخوبی چیده شده است. هم واجد طنزی دلنشین است (حالا دیگر اکرم که پاریس و لوور را دیده است به قابهای کوچک قانع نیست و دیوار خانه اش بوم تازه نقاشی اوست)، هم می تواند آن پوسته سهل و ممتنع فیلم را بشکند و فرصت را برای تحلیلهای پرطمطراق تقابل سنت و مدرنیسم، یا اثر مخرب سرمایه داری در جامعه ایران باز کند. خسرو دهقان-منتقد قدیمی سینما- جایی گفته بود (نقل به مضمون) که سخت است آدمی سوار هواپیما شود و به پاریس برود و برگردد و همان آدم قبلی باشد. اکرم ای که حالا طعم خوش موفقیت و شهرت و پول را چشیده است، دیگر به آن جهان کوچک و خودبسنده قانع نیست. او پا در راهی گذاشته که اگر جوانتر بود شاید در سالهای پیری، همچون بهجت صدر به دنیا نگاه می کرد. مگر بهجت صدر به دنیا چگونه نگاه می کرد؟
جواب این سوال را میتوان در “بهجت صدر، زمان معلق” پیدا کرد. یک مستند-پرتره که در آن تلاش شده است تا مخاطب به جهان ذهنی این هنرمند و نقاش برجسته ایرانی نزدیک شود. در این فیلم با اثری روبرو هستیم که همه قوتش را از فرم هنری و ساختار زیبایی شناسانه اش گرفته است. “بهجت صدر، زمان معلق” فیلمی است که در آن تصویر حرف اصلی را می زند نه روایت. فیلم از شکل روایی ساده ای بهره برده است. تکه هایی از فیلم میان نویسها هستد که بیوگرافی از بهجت صدر را برای بیننده بازگویی می کند، تکه دیگر عکسهای قدیمی است که این سابقه تاریخی را پررنگتر می کند و قطعات دیگر آن حرفهای بهجت صدر است که یا آشکارا از روی متنی از پیش نوشته شده توسط خود او بصورت روایت روی تصویر بازخوانی می شود و یا مصاحبه های رودرو فیلمساز با اوست که به دغدغه های اگزیستانسیال او درباره مرگ، حیات، زمان، شهرت، هنر، نقاشی و … اختصاص دارد و از اینطریق بیننده را به جهان پیچیده او (در تقابل با دنیای ساده اکرم) نزدیک میکند. اینجا نیز برتری کار فیلمساز انتخاب فرم ساختاری مناسب است که با سوژه آن (بهجت صدر و آثارش) هماهنگی دارد. بعنوان مثال این هماهنگی را میتوان در نماهایی دید که او برای پر کردن فضای بین قطعات انتخاب کرده است. این تصاویر را میتوان نسخه سینمایی قابهای دانست که پیشتر بهجت صدر آنها را نقاشی کرده است.
بعنوان مثال اینجا سه نقاشی از کارهای بهجت صدر دیده میشود که در آنها خطوط افق و عمودی و منحنی عمدتا سیاه و سفید را می بینیم که منعکس کننده سبک کاری بهجت صدر است. مجموعه ای از کارها که نقاش در آنها با کاردک بنایی رنگ را روی سطوح مختلف در جهتهای مختلف غلتانده و با برداشتن رنگ و نه گذاشتن آنر بر سطح کار، به خلق این آثار دست یازیده است.
فراهانی نیز در نماهای زیر و نماهای بسیار دیگری کوشیده است ما به ازای تصویری برای آن پیدا کند و این خطوط افقی و عمودی و مورب را در قابهای فیلمش شکار کند. قابهایی که این تیرگی و روشنایی خطوط را برجسته می سازد.
یا در مجموعه زیر، کاری از بهجت صدر آمده است (عکس شماره یک) که فراهانی کوشیده است در دو نمای جداگانه یکی با استفاده ار کرکره های اتاق (عکس شماره دو) و دیگری داربست در کنار دریا (عکس شماره سه) این نقاشی را به شیوه سینمایی بازسازی کند
یا در مجموعه زیر نیز کاری از بهجت صدر آمده است (عکس شماره یک) که فیلمساز کوشیده است با انتخاب نماهایی بسیار نزدیک یا بسیار دور از سطح زمین آنرا مشابه سازی کند (عکس شماره دو تا پنج).
واضح است که میترا فراهانی اگاهانه چنین فرمی را برای فیلم انتخاب کرده تا با جهان بینی پیچیده تر بهجت صدر و آثاری که از او دیده است، منطبق باشد.
نقاشی های انتزاعی بهجت صدر تیره و برآشوبنده اند، آنها بین بی زمانی و بی مکانی معلقند و احتمالن بازتابنده دنیای ذهنی خالق آن استند. در این فیلم، فیلمساز کوشیده است تا چیرگی مفهوم معلق بودن و ماندن در درون سیاهی (رنگ مورد علاقه صدر) را با رجوع مکرر به ماشین لباسشویی و حرکت سرگیجه آور و دورانی مداوم آن و شستن لباسهای چرک یا نشان دادن ماشینی که وارد تاریکی کارواش می شود و دنیای بیرونی آن شسته می شود حال آنکه درون اتاقک ماشین سیاه است، یا مرد آویزان از ساختمان که درحال شستن شیشه هاست بی آنکه چیزی از دورن اتاقها و ساختمانها دیده شود، به تصویر درآورد.
درنهایت باید گفت که فیلم اندکی طولانی است و در مقاطعی ریتم کند و کسالت باری دارد. تدوین بهتر فیلم و کوتاهتر شدن آن می توانست به همراهی مخاطب با فیلم و سوژه اش کمک بیشتری کند. همچنین معلوم نیست چرا یکی از مصاحبه های فیلمساز با بهجت صدر در جایی شبیه پارکینگ صورت گرفته است (شاید دلیلش کاشیهای آبی پسزمینه باشد!). جاییکه در میانه مصاحبه صدای ورود و خروج ماشینها روی کلام صدر می آید و او هم می گوید که این صدا برایش آزاردهنده نیست و شاید همین نکته باعث شده که این سکانس به کل فیلم راه یابد.
برنامه آتی نمایش فیلم مستند رویداد “پلان” است که روز پنج شنبه ۱۶ ژوئیه در سالن ۱۶۰۰ ساختمان هاربرسنتر برگزار خواهد شد و در آن مستند “هفده ساله ها” ساخته عطیه عطارزاده و اصلان شاه ابراهیمی نمایش داده خواهد شد. براساس توافق اولیه قرار است کارگردانهای این مستند بصورت زنده و از طریق اسکایپ در جلسه پرسش و پاسخ پس از فیلم شرکت کنند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید