![شعر «پرفورمنس» از جمشید عزیزی](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2025/02/FrontImage-Azizi-150x150.webp)
یک یادداشت و دو شعر از «روجا چمنکار»
![یک یادداشت و دو شعر از «روجا چمنکار»](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2013/03/rojachamanka.jpg)
از عشق تنها رنگ سرخش را دوست دارد
کدام گوشه دنیا را میتکانی؟ خانهتکانی کدام خانه؟ کدام جغرافیا؟ کدام جغرافیای شعری؟ هی مینویسم و هی خط میزنم، در نوشتن خانه میکنم. خانه کردهای در کدام سوی شب؟ در کدام سوی شعر؟ هی مینویسم و هی خط میزنم. صداهایی از دور میآیند، در میزنند، در را برایشان باز میکنم، زیر باران ماندهاند کلمات، پناهشان میدهم. خانهتکانی میکنیم، من، شب، صداها. کدام گوشه پناه گرفتهای؟ زیر کدام آسمان خالی- نه، پُراز زندگی؟ پُر- نه، خالی از گرفتگی؟ آبی؟ بنفش؟ قرمز؟ رنگها را بر کدام جغرافیا میپاشی؟ هی مینویسم و هی خط میزنم. خطوط روزی چهار گوشه دنیا را به هم گره خواهند زد، پُر از کلمه به منقار مرغ دریایی خواهند سپرد و تو بر فراز دریاها آزاد پرواز خواهی کرد با بُقچهای پُر از شعر و بالا خواهی رفت. بالاتر. هی مینویسم و هی پاک میکنم این روزها…
۱
هر غروب
سرِ خورشیدش را زیر آب میکند
بندری شرجی ست
از عشق تنها رنگ سرخش را دوست دارد
۲
هیچ چیز به گذشته مربوط نمیشود
مگر خاطرات کافههای فرانسوی
دریاهایی در کافههای بندری
شعرهایی در بعد از ظهرهای تهران
و بند نافی در برازجان
هر جا تَنی
در دود قلیانها شناور بود
در جزر و مَد سایههایی بر دیوار
در خش خش تنباکو و کَل کلِ کلمات
هر جا تنی شناور بود
بر آسمانی یکدست خاکستری
بالای جنگلی سیاه
و لکنت بارانی بی شعر
هر جا تنی
در طعم نعناع و سیب
در طعم سه شنبه و ساعت
در طعم چاره و چمدان
بار و بندیل
قلاب و قندیل
تَرک و متروک
هر جا تنی شناور بود
تنها
دستی برایش تکان بده از دور
هیچ چیز
به گذشته مربوط نمیشود.
[برگرفته از: روزنامه شرق ، شماره ۱۶۷۲ تاریخ ۲۶/۱۱/۹۱]