نقد ادبی فمینیستی و ادبیات مهاجرات: چالشها و رویکردها
رشد بیرویهی مهاجرت و تلاش برای جستجوی زندگی بهتر و تنوع در کیفیت زندگی موجب تغییرات شگرفی در زندگی امروز انسانها شده است. لیلی بهبهانی بر این باور است که: رشد چشمگیر جابجاییِ انسانها در نیمقرن گذشته نشان میدهد که مهاجرت دیگر امری استثنایی نیست بلکه بهقاعده تبدیلشده است. انسانها تنها به دلایل فردی یا شخصی نیست که مهاجرت میکنند. انتخابها و امکانات فرد برای محقق کردن تصمیماتش به جایگاه اجتماعی او بستگی دارد؛ جایگاهی که مبتنی بر خاستگاه طبقاتی، نژادی، ملیتی، جنسیتی، شرایط سنی، مواضع عقیدتی و سیاسی و حتی توانایی جسمانی-روانی فرد است. بنابراین، هیچ تصمیم و عمل فردیای فارغ از اجبار نیست و اختیار و توانایی انسان برای اعمال عاملیت۲ محدود به امکاناتی است که جایگاه او در تلاقی ساختارهای متعدد (طبقاتی، جنسیتی، قومیتی…) تعیین میکند. البته، جایگاه و امکانات فرد برای تغییر شرایط زندگی خود ثابت نیست، بلکه به فراخور بستر تاریخی-جغرافیایی و شرایط انضمامی و سیاسی متغیر است. پس همانگونه که امکان و انجام مهاجرت از عوامل ساختاری تأثیر میپذیرند، جابجایی (اجباری یا اختیاری) فرد نیز خود یکی از ابزار و دلایل تغییر (سریع) در جایگاه اجتماعی و امکانات اوست.
بااینکه مهاجرت پدیدهای جهانی است و از قضا در جامعهی ایران تأثیر زیادی داشته است توجه زیادی بهخصوص مطالعات زیادی بر مسئلهی مهاجرت و تأثیر آن بر هنر و فرهنگ به زبان فارسی نشده است. بررسی مهاجرت و هویت از آن جهات اهمیت دارد میتواند تأثیرات بسیاری را بر ادبیات و هویت فرهنگی اعضای جامعه و بهخصوص کسانی که مهاجرت کردهاند بگذارد.
از سوی دیگر بررسی طبیعت مهاجرت در سالهای گذشته به دلیل حضور زنان دستخوش تغییر دوچندان شده است تا دهههای گذشته زنان مهاجر بیشتر بهعنوان همسر و یا مادر مهاجرت کردهاند، اما رشد و جابجایی و پیشرفت زنان در جوامع در سالهای اخیر نشان از تمایل زنان برای مهاجرت و بهخصوص بازسازی هویت جدید است. بهاینترتیب مسئلهی جنسیت در مهاجرت با رشد حضور زنان شکل دیگری به خود گرفته است. آنطور که لیلی بهبهانی مینویسد:
بررسی ادبیات مهاجرت نشان میدهد که نهتنها مهاجرت، که مطالعه و پژوهش درباره آن نیز فرایندی جنسیتزده۱۵ بوده است. بهعبارتدیگر، تا پیش از دهه ۱۹۷۰ ادبیات مهاجرت سوژه اصلی را مرد، و زنان را صرفاً دنبالهرو مردان مهاجر و فاقد عاملیت میپنداشت. تنها در اواسط دهه ۱۹۸۰ و پس از قریب به ده سال انباشت نظری و نقدهای فمینیستی بود که ادبیاتی با سوژه محوری زنان مهاجر تولید شد۱۶. دیرتر، و با بسط مطالعات زنان به مطالعات جنسیت و سکسوالیته، بخشهایی از ادبیات مهاجرت، جنسیت را نه صرفاً یکی از متغیرها برای تحلیل مهاجرت، که یکی از موضوعات محوری آن قراردادند. در این روش، جنسیت نه ذاتی ثابت۱۷، که ارتباطی اجتماعی و قابلتغییر است. چنین نگرشی، علاوه بر مسئله فرودستی زنان، قابلیت توضیح و تحلیل فرودستی جنسیتی را نیز دارد. فرودستی جنسیتی محدود به زنان نیست بلکه شامل انواعی از مردانگی و زنانگی۱۸است، که ارزشگذاری بر آنها به فراخور شرایط متغیر بوده و حاملان آنها نیز هم زنان وهم مرداناند. از میانه دهه نود به بعد، برخی از پژوهشهای مهاجرت پا را از این هم فراتر نهاده و جنسیت را ازعوامل اصلی سامان دهنده جریانهای کلان مهاجرت قلمداد کردند.
به دلیل تنوع و تأکید بر جنسیت، نظریههای فمینیستی مهاجرت با تأکید بر هویت و نقش زنان در مهاجرت شکل گرفتهاند. نظریههای فمینیستی و مهاجرت عموماً بر مسائلی چون هویت، فرهنگ، بازیابی و بازشناسی دوبارهی جنسیت و همچنان زندگی فردی و اجتماعی زنان در جوامع چند فرهنگی است. اما در این میان نظریههای فمینیستی بر موقعیت زنان بهخصوص زنان از کشورهای جهان سوم در کشورهای غربی توجه خاصی دارند. ادبیات زنان که در دو فضای متفاوت مهاجرت و سرزمین مادری شکل میگیرد یکی از معیارهای اصلی واسازی هویت زنان و بیانگر تغییرات و دگرگونی است که آنها در جامعهی جدید تجربه کردهاند. بیشتر نظریههای فمینیستی بر شکلدهی ادبیات متفاوت زنان از کشورشان به دلیل وجود معیارهای مردسالاری تأکید دارند که در کشور مهاجر به دلیل آزادیهایی که در حوزهی نوشتار کسب میکنند میتوانند آزادانهتر از تجارب زنانهشان بنویسند. اما از سوی دیگر همین هویتسازی به دلیل زبان متفاوت در فرهنگی متفاوت ممکن است از جانب زنان کشور مهاجر موردتوجه قرار نگیرد و همین امر موجب به حاشیه راندن زنان مهاجر و آثارشان در کشور محل زندگیشان شود. بااینحال نظرات فمینیستی در ادبیات مهاجرت تأکید زیادی بر هویت زنانه دارند که فضای پارادوکیسال و متفاوتی بهتصویر میکشد و از این جهات حائز اهمیت است که میتواند به واسازی هویت و نقش زنان در جوامع یاری رساند.
زنان و ادبیات مهاجرت در ایران:
تا سالهای پس از انقلاب در ایران و بهخصوص از سالهای اولیه آن به دلیل سرکوب و فشار بر نویسندگان بسیاری از آنان مجبور به ترک وطن شدند بااینحال تعداد مردان نویسنده که از ایران مهاجرت کردهاند در سالهای اولیه انقلاب بیشتر از زنان بود. اما در دهههای گذشته ادبیات مهاجرت همانند ادبیات داخل ایران شاهد حضور متفاوت زنان بوده است. این حضور که از قضا با رشد مهاجرت زنان نسبت دارد، تأثیر مضاعفی بر شکلگیری ادبیات ن مهاجرت زنان گذاشته است. بااینحال و با رشد کیفی حضور زنان در ادبیات مهاجرت، دلایل عمدهای زنان در عرصههای مختلف ادبی مهاجرت، دلایل وجود دارد که این آثار آنچنانکه بایدوشاید موردتوجه قرار نمیگیرد. بررسی و نقد این آثار عموماً با نظریههای اخیر فمینیسم بهخصوص در خصوص جنسیت و مهاجرت هیچ تبادلی ندارد و تنها بهصورت بررسی خشک و بدون تحلیلهای جامعهشناختی فمینیسم موردتوجه قرارگرفته است. آنچه در گفتمان نقد ادبی فمینیسم و ادبیات مهاجرت باید موردتوجه قرار گیرد عبور از مشخصههای تثبیتشدهی ادبی و ورود به دنیای متفاوت و دیدن متفاوت از دیدگاه زنانه است. بازسازی هویت متفاوت بهخصوص در حوزهی ادبیات که عموماً در سلطهی نهادهای مردسالاری است نیز در بررسی و واکاوی ادبیات مهاجرت زنان اهمیت زیادی دارد. هدف نقد ادبی فمینیستی در بررسی ادبیات مهاجرت نیز چیزی جز پررنگ کردن همین تفاوتها نیست، اینکه نشان دهد چه قدر زنان در به تصویر کشیدن این هویت در کشور دیگر قدرتمند عمل کردهاند.
آسیبشناسی نقد فمینیسم در ادبیات مهاجرت
یکی از آسیبهایی که در حوزهی نقد ادبی فمینیستی و مهاجرت در ادبیات زنان ایران وجود دارد، عدم توجه به معیارهایی است که زنان را وادار به مهاجرت کرده است. از منظر نقد فمینیستی آن چیزهایی در بررسی اثر زنان اهمیت دارد که زنان مهاجر بهواسطهی جنسیت خود و شرایط پیچیدهی اجتماعی قادر به بازتاب آن در آثارشان نیستند. برای مثال به دلیل سانسور و شرایط اجتماعی زنان در جامعه بسیاری از آنان از بازتاب زنانگی، تابوها و یا هر نوع اعتراضی به نهادهای مردسالاری در آثارشان منع میشوند اما در آثار اخیر منتشرشده در مهاجرت میبینیم که زنان نویسنده از پرداختن به بسیاری از مسائل زنان پروایی ندارند. دغدغهی نوشتار در آثار این زنان مهاجر، بازتاب مردسالاری نهادینه و همینطور به تصویر کشیدن آن است، موقعیت این زنان در مهاجرت و تجربیات هر دو جامعه موجب شده است که این تمایز در آثار بهخوبی گنجانده شود و همین مسئله ازنظر نقد فمینیستی اهمیت فراوانی دارد.
از دیگر مشکلات موجود در نقد ادبیات مهاجرت زنان، عدم برقراری توازن در نقدهای اخیر فمینیستی و مطالعات مهاجرت است. بررسی آثار منتشرشده بهخصوص در حوزهی ادبیات مهاجرت نشان میدهد که بسیاری از این منابع بهصورت فارسی وجود ندارند و ترجمه نشدهاند، میتوان گفت عدم ورود حوزههای نقد ادبی فمینیستی و مطالعات مهاجرت به مطالعات مربوط به ادبیات زنان در ایران موجب شده است که بررسی تکنیکی و اصولی ادبیات زنان در مهاجرت از این منظر دچار نقص شود. این نقص را میتوان در پردازش به آثار اخیر ادبیات زنان دانست که صرفاً بهدوراز هر نوع نظریههای فمینیستی به زبان فارسی نقد میشوند. گرچه که آثار بسیاری به زبان انگلیسی بررسیشدهاند اما عدم نبود این منابع به فارسی موجب شده است که بسیاری از این آثار جنتی از چشم محققان داخل ایران دور بمانند و از سوی دیگر نتواند بر روند تحقیق و بررسی نوشتار زنان در خارج از ایران تأثیر بگذارد. گرچه که در سالهای اخیر به دلیل خارج شدن بسیاری از زنان از ایران، مطالعات وسیعی درزمینهی مهاجرت زنان صورت گرفته است، اما اکثر این مطالعات صرفاً محدود به نوشتار به زبان انگلیسی هستند و بسیاری از آثار منتشرشدهی زنان بهخصوص آثار به زبان فارسی از حیطهی این بررسیها دورماندهاند.
از دیگر آسیبهای نقد فمینیستی در ادبیات مهاجرت تمرکز بر ادبیات در حوزهی مطالعات مهاجرت فارق از جنسیت است، بهاینترتیب نگاه ورای جنسیت به این نوع از مطالعات بهخصوص در حوزهی ادبیات موجب شده است که بخش زیادی از ادبیات تولیدشدهی زنان در مهاجرت که از منظر فمینیستی اهمیت دارند از قلم بیفتند و یا به آنها توجه نشود. از سوی دیگر کماهمیت شمردن مسئلهی زنان بهخصوص بازتاب زندگی زنان مهاجر در این نوع از ادبیات هم بررسی ادبیات مهاجرت را به سمتی یک وجهی سوق داده است که چندان بر تلاش زنان برای رسیدن به هویت متفاوت در مهاجرت را نشان میدهد.
عدم شناخت کافی از وضعیت زنان بهطورکلی در کشور مهاجر و از وضعی زنان مهاجر در میان زنان آن کشور نیز از دیگر آسیبهای نقد ادبی فمینیستی در مهاجرت است چراکه بررسی وضعیت زنان به ما نشان خواهد داد که زنان مهاجر تحت چه شرایطی به خلق ادبیات پرداختهاند و چه قدر در تبادل اطلاعات با زنان کشوری که مهاجرت کردهاند، بوده و چه قدر توانستهاند از آنها تأثیر بپذیرند. بهعبارتدیگر این نوع نگاه میتواند منتقد را قادر سازد تا تأثیر وضعیت زنان را بر قدرتمند کردن زنان مهاجر نویسنده بررسی کند که آیا این تأثیر مثبت بوده است یا نه.
خلاصه کلام
نگاهی به بررسی وضعیت مهاجرت در چند سال اخیر بهویژه مهاجرین ایرانی نشان میدهد که زنان در این پدیده نقشی فعال دارند، از همین رو نیاز به بررسی و واکاوی نقد فمینیستی ادبی در ادبیات مهاجرت و بهخصوص مطالعات مهاجرت به زبان فارسی بهخصوص به دلیل رشد زنان در سالهای اخیر در حوزهی ادبی بیشتر از گذشته احساس میشود. از سوی دیگر اهمیت این نقد در نشان دادن قدرتمند شدن زنان مهاجر از طریق داستان و ادبیات است که میتواند به گسترش نگاه متفاوت از هویت زنانه منجر شود. ادغام نقد ادبی فمینیستی در مطالعات ادبیات مهاجرت، توانایی زنان مهاجر را در غلبه بر فشارهای حاصل از مهاجرت نشان دهد و بازتاب تجارب و نگاه متفاوت آنها به پدیدهی مهاجرت باشد.
منبع:
http://zannegaar.net/content/465
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia