![شعر «پرفورمنس» از جمشید عزیزی](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2025/02/FrontImage-Azizi-150x150.webp)
چهار سرودهی سپید
![چهار سرودهی سپید](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2020/05/Mohammad-Ghaidi-986x640.jpg)
یکم)
رازی که از پیراهن تو میآمد
زیر زبان من پنهان شد
شاید لب که بگشایم
آهویی از دهانم بگریزد
دوم)
در کوریدوری
که انتهایش را قورت داده بودی
ترجیح دادم که از میان سراب و سرامیک
به سراب پا بگذارم
و از چشمهای سالخوردهام هفت خوشهی آب را به سوی تو روانه کنم
□
روزی به من گفته بودی
کیسهات از آب انباشته باد!
حالا اما دارم میروم!
با کیسهای که از آب تهیست
و چشمی که بر کف دستم تصویری از مرگ مینگارد
ترجیح میدهم
به جای آب
کمی نگاه در کاسهای بریزی و به سویم بیندازی!
سوم)
آوخ!
که تنها فضیلت آب آن است
که رد چشم های جزیی مرا
از پوست مفصّل تو خواهد شست!
چهارم)
و نیز
به دریای غیظ کرده بگو
غیر از من همهی آدمها راه عافیت را در زمین یافتهاند
من اما
صبح علیالطلوع
که هنوز صفرای خورشید
بر هاضمهی زمین نامکشوف است
همچون غریقی تشنه
میبوسمت تا بمیرم.