Advertisement

Select Page

اوتوتانوتوگرافی شعری تازه از سعید جهانپولاد 

اوتوتانوتوگرافی شعری تازه از سعید جهانپولاد 

 

 

خودمرگ نگاری

 

مضاف بر حمق همان شَحّمق است/ به توان چند 

ترکیب چند الدنگ ومنگ و از اینها …!

(زبان فارسی دارد، به تن تن / به تند تند به نفس نفس اوفتاده)

و زیر این‌همه بار که خفت است و حرامی…

(حالا ترجیحا 

ما به چرایی اش کاری نداریم 

این متن باز است 

و هر تأویلی را به خودش راه می دهد )

آغوش می رود / هر چه تن را / هر چه من را / من ما را 

– ما قدرت سنجش نداریم 

(آغا فرمودند: )

 

– ما به ما شدنمان مجرمیم / ما به جمع شدن به زیر هر چه سقف / هر جای خیابان / یا هر نقطه یا مکانیتی، حساسیت خاص و عام داریم / دارند این دوربین های چهره نگار

(ایشان می گفتند:)

و البته به هر نقطه ایی از بدن / تن و این وطن که بخواهد/ نرم باشد و بعد سیخ کند، در همه جا و یا  

وضوح نشان دهد 

یا حجاب از سر و تن بگیرد / جامه بدَرَد/ هی رد بدهد 

مثل ماهی هی سُر بخورد/ لیز برود / دستی را از تمنا پَس بزند / تحت امری باشد / امریه ممریه را تُف  بیندازد / مچاله / پَرت کند توی آشغالی 

ما تحتی را به تحمیل، عقب /جلو بِرآند 

و تحت هیچ ضابطه ایی و 

دستور العملی 

پاگیر نشود / بشود/ همانی که دلخواهشش خواهیده 

اینجا جُرم و جِرم و مجرم / حقیقت و دروغ،

حق و ناحق،

تحت لوای چند قرائتی 

از سلسه مراتب تاریخی‌اش 

شانه خالی زده‌است .

شُتری که خسته زانو سفت چسبانده / خیال برخاستن ندارد

که ندارد 

با زبان شتری / تحت امر غریزی یا زبانی که

 غیر انسانی است 

از هر چه مرکز و محور و سد و دیوار است 

عبور می کند  به بیراهه بیابان کمی مایل به خیابان 

(تنها حیوانات زبان حیوانات را می فهمند)

زمین در گرَدِش شباروزی گاهی گوش می خواباند 

به صداهایی در آنجا 

در  آنجای جمعِ جمیعِ خلایق هر چه لایق (بخوانید دنیای آدمها)

و بعد چُرت می زند و 

خروپف کنان 

خواب پایان مرگ انسانیتی را می بیند 

که بزودی نزدیک است .

مرگ در خیابان راه میرود 

گاهی می نشیند روی نیمکت پارکی و تیتر های روزنامه را می خواند 

و مرگ در جاها و کنار و گوشه‌ها 

لبش به لبه زندگی به لبه خودمرگی اش چسبیده 

این زیست درهم تنیده ی تن به تن / تنانگی شده  

لبِ لبهِ لبالب شده از هم 

بوسیدنی ست که جراحت (شکاف) می گذارد 

 به جای خودش 

فرقی نمی کند 

چه در حافظیه / چه در باغ فلان السطنه،

و چه در مرکز  خرید و مراکز تجاری یا تفریحی 

جراحت زدن / زدگی / زدندندگی / زنندگی (بخوانیم زیست مدنی)

مضاف بر حَمق / همان  مق است، شحّمق شده 

یعنی شاه احمق‌ها…

 

—————

#خود_مرگ_نگاری

#شعرهای_پسا_زبانی 

#سعید_جهانپولاد

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights