نگاهی بر رمان «من در پرانتز» اثر فریبا صدیقیم
رمان «من در پرانتز» نوشته فریبا صدیقیم را در ایام کشدار و تمام نشدنی عید خواندم. رمانی خوشخوان و در عین حال پر پیچ و خمی است. نویسنده، خواننده و مخاطبهای خود را دست کم نگرفته و از فضاها و شرایط مهاجرت کاملا آگاه و شاید هم تجربه کردهاست. از این رو به این نکته اشاره میکنم، چون در سالهای اخیر رمانها و داستانهای زیادی از نویسندگان ایرانی در داخل ایران با موضوع مهاجرت انتشار یافته که متاسفانه فضای خارج از ایران را با تصورات خود روایت میکنند و بالتبع خواننده در لحظه اول درمییابد که داستان هیچ بویی از واقعیت ندارد و از این رو مورد اقبال قرار نمیگیرد و چه بسا رمان تا به آخر توسط مخاطب خوانده نمیشود.
اما در رمان «من در پرانتز» بدین گونه پیش نمیرود و خواننده قدم به قدم و آرام آرام با دلیل و مدرک، علت احساسات شخصیت اول داستان، یعنی نیلوفر را در مییابد. هر انسانی روایتگر زندگی خود است و تجربه خاص خود را دارد. شاید هیچ آدمی به شکل ایدهآل که روانشناسها تعریف میکنند، رشد نکند و شرایط خاص رشد هر انسان منجر به تصمیماتی خاص، خواه اشتباه یا درست در زندگی او باشد. نویسنده کاملا با شرایط زندگی، مشکلات و مسائل در داخل و خارج از ایران آشناست.
تعریف خوشبختی و معیارهای انسان موفق نیز در ایران با رشد علم و جامعه تغییر یافته. شاید در چند دهه قبل معیار خوشبختی زن یا مرد داشتن خانواده و چند بچه قد و نیم قد بود، اما در عصر حاضر، انسان موفق کسی است که بتواند از لحاظ مالی و روحی مستقل باشد و روی پای خود بایستد و بههیچ احدی غیر از خود متکی نباشد، و خود مسبب حال خوب و بد خود باشد. در ایران اما این معیار – خاصه برای زنها – بسیار سخت دست یافتنی است. محال نیست، اما با جان کندن میسر میگردد. با این حال معیارهایی مانند وفاداری، تعهد و سر حرف و قول خود ماندن هنوز در میان ایرانیها ارزش محسوب میشود، گر چه حتی نانوشته باشد و شاهدی میان دو نفر نباشد.
در هر حال فضای داستان خیلی ملموس توصیف شده. خواننده همراه و پا به پای نویسنده و شخصیتهای داستان روایت را پیگیری میکند. در عین حال داستان شرایط و فضاها را دائم با استفاده از توصیفهای تمثیلی، استعاره و تلمیح روایت کرده است. نویسنده خود به گونهای ایرانیوار داستان را نوشته است. شرم و حیا جزئی جدا نشدنی از شخصیتهای ایرانیها است. در لفافه سخن گفتن و اشاره کردن. نویسنده مو را توصیف میکند و خواننده خود باید تا به آخر پیچش مو را خوانده باشد.
نوع روایت نویسنده فارسی زبان با رمانهای انگلیسی زبان فرق میکند، شاید نویسنده آگاهانه مسائلی را در پرده و یا با استفاده از ایما و اشاره روایت کرده است. شرم و حیای ایرانی در لابه لای خطهای رمان موج میزند. شاید این نوع روایت و شرم و حیا در نوشتهها ریشه تاریخی و فرهنگی در نویسندگان ایرانی دارد. چه تیغ سانسور روی گردن قلم باشد، چه نباشد، داستان این گونه روایت شده است و به نوعی بر جذابیت رمان افزوده است، گرچه همین سبک نوشتار در ایران مجوز چاپ دریافت نمی کرد.
نوع روایت و استفاده از حشرات و جانوارن و توصیف خوابهای آشفته به گونهای که داستان را با دخمههای پرپیچ و خم و تاب دنبال میکنیم به مانند شخصیت ایرانیها است. ایرانیها شخصیتهای پیچیدهای دارند. باید ساعتها و روزها کنکاش کنی تا بتوانی شخصیتهای تو در توی آنها را بشناسی و تشخیص بدهی الان با کدام شخصیت طرف رو در رو شدهای.
خواندن این رمان شاید برای خیلی از خوانندهها به نوعی تراپی باشد، بخصوص اگر در رابطهای سمی یا اشتباه گرفتار شده باشند. اینکه چطور رابطهای را که از بن و ریشه غلط است را به پایان برد.
رابطه زن و مرد گاهی خیلی پیچیدهتر از آن است که بتوان آن را روایت یا قضاوت کرد. هیچگاه نمیتوان رابطه زن و مردی را به درستی قضاوت کرد، چون در نهایت آن دو فقط از خود و همه اتفاقاتی که بینشان افتاده خبر دارند، اما اینکه بتوان از رابطهای سر سلامت بیرون آمد بدون هیچ گزندی، خیالی باطل است و از همه دردناکتر شرایط بعد از جدایی است.
رمان گرچه در ردهی پست مدرن جا میگیرد اما به مانند رمانهای پست مدرن تمام نمیشود و پایانی باز ندارد که خواننده تفسیر خاص خود را داشته باشد، بلکه حتی در آخر نیلوفر مانی را بعد از چند سال در خیابان میبیند.
رمان «من در پرانتز» را میتوان با رویکرد روانشناختی نیز مورد بررسی قرارداد. بخصوص نظریه روان کاوی فروید که دیدگاه روان تحلیلی را مطرح کرده است. شخصیتهای مختلف داستان را میتوان از زوایای مختلف از لحاظ روان کاوی مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
از نویسنده کتاب به خاطر به اشتراک گذاشتن رمان در ایام عید نوروز بسیار سپاسگزارم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید