نقدی بر مجموعه شعر مشترک حروف سربی
مجموعه شعر مشترک حروف سربی (بهار الماسی- رضا روزبهانی) در تابستان ۱۳۹۵ توسط نشر داستان منتشر شده. این کتاب، در سه دفتر (دفتر اول: سایهی سروی دریدایی/ بهار الماسی؛ دفتر دوم: حروف سربی/ همسراییهای دوشاعر؛ دفتر سوم: تصویر گمشدهی ملال/ رضا روزبهانی) و ۱۳۲ صفحه تدوین و در اواخر شهریور ۱۳۹۵ با حضور شاعرانی چون رزا جمالی، آنیما احتیاط، فریاد شیری، خاطره حجازی، رضا روزبهانی و در غیاب بهار الماسی رونمایی شده است. متن سخنرانی رزا جمالی در این جلسه:
قسمت اول این کتاب که شعرهای خانم الماسی است (با عنوان سایهی سروی دریدایی)، بیشتر شامل شعرهای زبانیای میشود که تمهیدات زبانی در آنها خیلی مهم و چشمگیر است. مباحثی مثل تکنیکهای آوایی، زبان و صدا در این شعرها جایگاه و نقش خاصی دارد و بیشتر از این که به تصویرسازی توجه شده باشد، محور همنشینی کلمات و ارزش آوایی کلمات مورد توجه قرار گرفته. از دیگر ویژگیهای برخی شعرهای الماسی، به معکوس سازی باورها با تاثیر از بنمایههای اسطورهای میتوان اشاره کرد. در مقایسهای تطبیقی، میتوان گفت که وجه اشتراک شعرهای الماسی با روزبهانی صرفا در توجه این دوشاعر به کارکردهای زبانی ست؛ با اینتفاوت: به هماناندازه که در شعرهای الماسی به سطح زبان در بازیهای زبانی و در استفاده از صنایعی چون واجآرایی و جناس و سجع اهمیت داده شده، در شعر روزبهانی به ویژگیهای ذاتی و درونی زبان، بازی زبان (نه بازی زبانی) و نحو زبان، با توجه عمیق و هوشمندانۀ او به زبان عرفانی در متون شعر و نثر صوفیانۀ فارسی برمیخوریم. شاید اینخصوصیات از علائق و شیوههای متفاوت زیستن دو شاعر ریشه گرفته باشد. از اینجاست که وقتی در شعرهای الماسی اِلِمانهایی چون زنانگی و حالات زنانه، با طراوت و شادابیاش دیده میشود، در شعر روزبهانی با زبان رمزآلود و بالنسبه پیچیدهای مواجهیم که با ویژگی سهل و ممتنعی، از پیچیدگیهای تصویری و معنایی فیلسوفانهای برخوردار است. از همینجاست که اگر در شعر الماسی به باورها و اساطیر و کهن الگوهای ایرانی و غیر ایرانی اشاره میشود، در شعر روزبهانی این عناصر یا به شکلی هنری به تصرف شعر درآمدهاند یا در حیطۀ طرح و آفرینش ایدهای نو، به پیدایی ساحتی دیگر از کهنالگوها، باورها و اسطورهها منتهی شده. اگر مثلا در شعر الماسی با حروف ربط و اضافه و پسوندهای تفضیلی، بازی گستردهای شده، در شعر روزبهانی تمسک به کاربرد اینحروف به جزئی از زیرساخت زیباییشناسانۀ متن تبدیل شده. در پارهای شعرهای الماسی، مثل “جاودانگی”، میتوان به رابطهای بینامتنی اشاره کرد که با حماسۀ گیلگمش و باورها و خرافههای زنانه، به صورت یک زنجیره و چرخه درآمده. از ویژگیهای ممتاز شعر روزبهانی با توجه به پژوهش و مطالعهای که روی ادیان و عرفان داشته، فضاهای فلسفیای قابل رویت است که کاملا هم عارفانه است. نوعی شناخت عارفانۀ شاعر از محیط اطرافش، نسبت به اشیاء و کلمات و همچنین ذهنیتی گاه موهوم که به آسانی هم قابل دسترس نیست.
از ویژگی شعرهای مشترک “حروف سربی” و از مهمترینشان این است که عناصر زنانه و مردانه به شکلی درهم تنیده شدهاند که واقعا تشخیصشان کار غیرممکنی است. از ویژگی چنین زبانی، بالندگی و فرارفتن از جنسیت و دنیای شخصی یکشاعر است. همانطور که در مقدمۀ “حروف سربی” اشاره شده، در دورۀ سوررئالیستها به صورتی تمرینی، شعرهای مشترک مینوشتهاند. در ایندوره، شاعرها میخواستند ذهن را آزاد بگذارند که به ناخودآگاه نزدیک شود و شعرهایی بنویسند که از شعر رسمی روزگار (که از ساختارها، بوطیقا و فرمهای تکراری تبعیت میکرده و کمتر ذهن وهمگرایی تویش دخیل بوده) دورتر بایستد. بعدها شاعران پستمدرن هم این تجربۀ شعر گروهی را ادامه دادند. به اینمساله هم در مقدمۀ حروف سربی اشاره شده. در هنرهای دیگر هم ما میبینیم که کار گروهی و کارگاهی خیلی رواج دارد. در اینکارگاهها نویسندهها مینشینند کنار هم و شعر و داستان و نمایشنامه را با هم تلفیق میکنند و چه بسا اثر نهاییشان هم در همان کارگاهها اجرا میشود. متنی و هنری که شکل میگیرد دژانره است و آنقدرها مولفانش مقید این نیستند که اثرشان ساختار و ژانر و فرم واحدی پیدا کند. این رویکرد و این نوع و مدیوم هنری، در واقع در مقابل سنت و در مقابل هنر کلاسیک قرار می گیرد. یعنی در مقابل هنر رایج. در شکل کاری هم که در حروف سربی رخ داده، اینطور بوده که ابتدا روزبهانی شعری گفته و بعد اینشعر در چرخۀ خوانشها، سرایشها و بازسراییهای مدام آنقدر ادامه پیدا کرده که تبدیل شده به یک شعر بلند چنداپیزودی که البته بخشهاییش در کتاب نیامده. جالب هم این است که هردو شاعر تا مدتی بعد از اینکار هم زبان شعریشان تحت تاثیر این کارها بوده. به گمان من این یکطرح و پیشنهاد مناسبی ست که میتواند به کسانی دیگر کمک کند تا اثری خلق کنند که در عین این که از یکصدای واحد تبعیت میکند (از آنحیث که دیگر صدای خاص یکی از شاعرها نیست)، اما شدیدا هم یک کار چندصدایی ست. در شعر گذشته، جز موارد معدود و محدود کماهمیتی در ترجیعبند، ما در هیچ قالب شعریای (از غزل و قصیده و حتی مثنوی که قالب مخصوص داستانسرایی ست) این چندصدایی را نمیبینیم. اینکه یکشاعر به شعری چندصدایی برسد کار خیلی مشکلی ست. حتی ما در شعر دهۀ ۴۰ و ۵۰ که میگویند دورۀ اوج شعر معاصر فارسی است، هنوز آن “من” کلی و غنایی شعر کلاسیک را میبینیم و حتی در شعرهای اجتماعی شاعرانی مثل شاملو هم نهایتا تبدیل شده به “ما”، که اگر دقیق نگاه کنیم میبینیم که باز صدایی واحد و کلیشهای از این شعرها شنیده میشود. صدایی ناشی از راوی مسلطی که غالبا با یک نگاه مردسالارانه دارد زن و معشوقش را که آن هم عمدتا کلی ست توصیف میکند. همهچیز را از دید خودش، یعنی از زاویۀ دانای کل میبیند. اگر ما بخواهیم این “من” را تبدیل کنیم به یک صدای جمعی و کم کم هم حذفش کنیم و به شکلی برسیم که انگار با پدیدهها یکی شدهایم و در دنیای بیرون مستحیل (به صورتی که ابژه و سوژه واقعا یکی باشند و دنیایی ساخته شود که نه بیرونی باشد به طور مطلق و نه درونی)، به ناچار باید دست به تجربههایی بزنیم که نمونهاش در کتاب حروف سربی اتفاق افتاده و پیشنهاد شده. این کار به هنر اجرایی شباهت دارد. یعنی به اثری که از تلفیق چند هنر و زبان و مدیوم متفاوت ساخته شده. اگر کتاب حروف سربی را بخوانید، همچنان که پیش از این گفتم، در کارهای الماسی بازگشت به گذشته و احضار گذشته (در بهرهگیری از عناصر فرهنگیاش) دیده میشود، در حالی که در شعرهای روزبهانی (تصویر گمشدۀ ملال) دنیای امروزی با تمامی عناصر و پدیدهها و دغدغههای ایدئولوژیک و حتی مادی و روزمرۀ مولفش رویت میشود. حالا اگر این دو رویکرد متفاوت در کنار هم قرار بگیرد (که گرفته است)، فضا خیلی وسیعتر میشود، دایرۀ کلمات گستردهتر میشود. اگر این مجموعۀ صد و بیست – سی صفحهای از یکشاعر بود، احتمالا خواننده خیلی زود از خواندنش خسته میشد. از امتیازهای این مجموعه شعر اما این است که سه فصل یا سه دفتر مختلف دارد که هرقسمت، در واقع فضای متفاوتی را -در عین اشتراکات متعدد زبانیاش- تجربه میکند و ارائه میدهد. چیدمان درست و مدرن کتاب، توسط آقای روزبهانی- و نیز فرم پستمدرنی که در شکل تدوین فصلها و شعرها بهکار رفته، با حذف کردن عناوین بیشتر شعرها و برجسته کردن بعضیشان با عنوانهایشان، هم از عواملیست که در کنار مختصات تک تک شعرها باعث شده که برای من هم جذاب شود. برای این جذاب است که من در این کتاب با چندین زبان و فضا و ذهنیت و صدای مختلف سر و کار دارم. یکی از دلایل اصلی مورد اقبال بودن و پرفروش بودن آنتولوژیها هم همین است در واقع. این که مخاطب با صداها و فرمها و زبانهای مختلفی مواجه است و احساس ملال تکرار به او دست نمیدهد. و در آخر هم شما را ارجاع میدهم به جملهای از باختین که میگوید: ادبیات واقعی ادبیاتی است که صداهای مختلفی داشته باشد و بر اساس منطق گفت و گو نوشته شده باشد. به این معنا که من شاعر، در هر طبقۀ اجتماعیای، باید در شعرم صدای خیابان و دغدغههای زنان طبقههای دیگر اجتماع و کلیت صدای انسان و حیات شنیده شود.
۲۷/۶/۱۳۹۵ خورشیدی
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید