یک غزل از رضا حدادیان
ای دل! چه سود می بری از باز گوشدن؟با چشم زخمِ پیر و جوان روبه رو شدن در انتهای دفترِ عمرِ شکوفه...
Read More
Select Page
رضا حدادیان | 3 آبان 1404
ای دل! چه سود می بری از باز گوشدن؟با چشم زخمِ پیر و جوان روبه رو شدن در انتهای دفترِ عمرِ شکوفه...
Read Moreرضا حدادیان | 4 مهر 1404
1 گیسوی آبشار تمنّای من توییاحساس می کنم که سراپای من تویی آیینه ی اَنارِ ترک خورده ی...
Read Moreرضا حدادیان | 7 تیر 1404
هنگامِ آبیاری شعـــر است و باز هم گلدانِ پشتِ پنجره افتاده از قلـــم مانند اَبر، بُـــرده مرا باد...
Read Moreرضا حدادیان | 8 خرداد 1404
عبور می کند از کوچه،دخترِ خورشید نهاده روی سرِخود،گُلِ سرِ خورشید شده ست غرقِ تماشا،نمی رَوَد...
Read Moreرضا حدادیان | 20 اردیبهشت 1404
دوباره دخترِ باد است و سعی باطلِ من وَ شاخه شاخه صدای شکستن دلِ من به شِکوه لب نگشودم تمام عمر از...
Read More