
یک غزل از رضا حدادیان
هنگامِ آبیاری شعـــر است و باز هم گلدانِ پشتِ پنجره افتاده از قلـــم مانند اَبر، بُـــرده مرا باد...
Read MoreSelect Page
رضا حدادیان | 7 تیر 1404
هنگامِ آبیاری شعـــر است و باز هم گلدانِ پشتِ پنجره افتاده از قلـــم مانند اَبر، بُـــرده مرا باد...
Read Moreرضا حدادیان | 8 خرداد 1404
عبور می کند از کوچه،دخترِ خورشید نهاده روی سرِخود،گُلِ سرِ خورشید شده ست غرقِ تماشا،نمی رَوَد...
Read Moreرضا حدادیان | 20 اردیبهشت 1404
دوباره دخترِ باد است و سعی باطلِ من وَ شاخه شاخه صدای شکستن دلِ من به شِکوه لب نگشودم تمام عمر از...
Read Moreرضا حدادیان | 3 فروردین 1404
برای من آغوشِ تو پیرهن شده استفراتر از پیراهن شده ست، من شده است شکسته پشت دلم زیرِبار...
Read Moreرضا حدادیان | 9 بهمن 1403
مرا لبخندِ ماه و آفتابی مختصر کافیستپتوی کهنه ای و نیم خشتی زیرسر کافیست تو را دزدانه دیدن لطفِ...
Read More