غزل تازهای از رضا حدادیان
شبیه دسته گُلی بر مزارِ من دیگرگرفته دست به زانو ، بهارِ من دیگر وَ نیستی تو و خمیازه می کشد یک...
بیشتر بخوانیدصفحه را انتخاب کنید
رضا حدادیان | ۸ شهریور ۱۴۰۳
شبیه دسته گُلی بر مزارِ من دیگرگرفته دست به زانو ، بهارِ من دیگر وَ نیستی تو و خمیازه می کشد یک...
بیشتر بخوانیدرضا حدادیان | ۱۰ مرداد ۱۴۰۳
در دامن صحرا شکفته، کوکبی تازه بیرون زده از خانه، مهتابِ شبی تازه هرچند در من ریشه کرده یأس ،...
بیشتر بخوانیدرضا حدادیان | ۲۰ تیر ۱۴۰۳
تا کِی به آتش می کشانی دفترت را؟
گلبرگهای کوچه باغِ باورت را
رضا حدادیان | ۱۸ خرداد ۱۴۰۳
زنجیر می فهمد دلِ دیوانه اش را
عصیانِ جانِ با جهان بیگانه اش را
رضا حدادیان | ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دائم پراست از چمدان، ایستگاهِ باد
انگار خانه کرده سفر، در نگاهِ باد