تولد سعید ملکپور در آستانه نهمین سال زندان
این هفته سعید ملکپور ۴۲ ساله میشود و همچنان در زندان اوین ایران در حبس بدون دسترسی به مرخصی است.
ملکپور که ابتدا به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم شده است، زیر شکنجه، دست به اعتراف اجباری زد. شکنجهای که همچنان آثار آن بر بدن او باقی است ولی اجازه حضور پیش پزشک قانونی را نمییابد.
در طول بازجویی و یا در گذر جلسه دادگاه، ملکپور حق دسترسی به وکیل یا ارایه نظر متخصص را نیافت، هرچند موضوع حکم او یک مبحث کاملا تخصصی رایانهای است.
او که برای دیدار با پدر بیمارش از کانادا به ایران برگشته بود، در خیابان ربوده شد و سپس وقتی او در بازجویی در معرض شکنجههای فیزیکی و سفید قرار داشت، پدرش درگذشت.
به ملکپور از زمان ربوده شدنش از خیابانی در تهران تا به امروز، اجازه خروج از زندان اوین داده نشده است.
[clear]
دادخواست برای عدالت
عفو بینالملل، سالهاست صدای بلند خواستار عدالت برای مقیم دایم کانادا، سعید ملکپور در ایران است.
پیشتر در شهرگان، رنجنامه سعید ملکپور را منتشر کردیم. تصویرهای نامهای که در گذر اولین سال زندان او، توسط خواهرش به بیرون از زندان منتقل و سپس در فضای اینترنت منتشر شدند.
هرچند که این رنجنامه در ابتدا قرار بود به عنوان دفاع ملکپور در جلسه دادگاه خوانده بشود، ولی به او اجازه دفاع داده نشد.
بازخوانی این رنجنامه همچنان تکاندهنده باقی مانده است. سپس با خواهرش مریم صحبت کردیم که مقیم شهر ونکوور است.
او در مصاحبه «هشت سال و نیم زندان بدون مرخصی» گفت که «من خودم را هم بگیرند و بیاندازند در سلول انفرادی و خانوادهام را تهدید کنند، به هرچه بخواهند اعتراف میکنم.»
مریم ملکپور در ادامه صحبتهایش گفت که «بارها و بارها و بارها توضیح دادم که سایت را سعید طراحی نکرده. سعید در نامهای که از زندان بیرون آوردم و همه جا پخش کردم، کامل توضیح داده که در چه شرایطی مجبور شده تا بر علیه خودش جلوی دوربین صحبت کند. تا به امروز که من دارم با شما صحبت میکنم، حتی یک دانه مدرک نیاوردهاند که ثابت کند سعید طراح این وبسایت بوده است، تنها چیزی که دارند اعترافهای (تحت شکنجه) سعید بر علیه خودش است.»
انتشار این دو مطلب در شهرگان به بهانه نامه دادخواست تازهای بود که ساکنین کشور – خواه مقیم دایم یا شهروند – میتوانند به نمایندههای محلی خودشان بنویسند و از آنها بخواهند تا موضوع سعید ملکپور را دنبال کنند.
نامهای که تا لحظه نگارش این خبر، فقط ۱۸۴ نفر آن را ارسال کردهاند. هرچند به جز ارسالکننده و دریافتکننده آن، کسی از چنین مراودهای اطلاعی نخواهد داشت.
[clear]
عدم مصونیت ایرانیتبارها در ایران
سپس سه مصاحبه در شهرگان منتشر شد. در اولی، سیدمهدی موسوی از روزهای زندانش گفت و اینکه چه بر او گذشته. از زندانیان سیاسی امروز ایران هم صحبت کرد و درنهایت از ایرانیتبارهای کانادا خواست تا «به ایران نروید، مصونیتی ندارید.»
موسوی تاکید کرد که هر انسان دیگری را هم میشد به جای سعید ملک پور ربود و به اعتراف وادار کرد.
«خیلی از کارهایی که شما خارج از کشور مرتکب میشوید و بهنظرتان خیلی طبیعی است و کارهای معمول زندگی شماست، همینها میتواند داخل یک پرونده در ایران بشود و برایتان حکم اعدام نتیجه بدهد. یک تصویر مشروب خوردن یا بوسیدن معشوقتان که داخل اینترنت گذاشتید، وقتی به داخل ایران بروید، این ترویج فساد و فساد فیالارض میشود و این مبانی حکم حبس ابد میشود.»
موسوی میگوید البته لازم نیست کسی کار خاصی کرده باشد و بهرغم تمامی احتیاطها، راه گشودن پروندهای امنیتی برای افراد عادی باز است:
«حتی اگر هیچی برای شما گیر نیاورند، یعنی در کل زندگی شما هیچ موردی نباشد، یک برچسبی هست به نام جاسوسی و آن را به شما میچسبانند. نه به خاطر اینکه شما جاسوس باشید، نه به خاطر اینکه با شما مشکلی دارند. یا فکر نکنید من آدم سیاسی نیستم، که من تا حالا هیچ فعالیت سیاسی نکردم و حتی تا حالا یک بار هم در مقابل یک مساله ایران موضوعگیری نکردم. خیلی وقتها قرار است شما را به عنوان وثیقه، به عنوان یک وجهه که قرار است بین کشورها جابهجا بشود یا برای گرفتن امتیاز، نگه بدارند. یعنی به شما برچسب جاسوسی میزنند تا بتوانند با کشور تو، معامله کنند. پس تو هم باید بترسی، تو که هیچ کاری نکردی و خودت را از کل دنیا کنار کشیدی، تو هم باید بترسی.»
[clear]
در بند هشت زندان اوین
سپس مصطفا عزیزی از «دیدار با سعید ملکپور در بند هشت زندان اوین» گفت و اینکه چه بر خودش گذشته و از نزدیک دیده چه بر سعید میگذرد.
«روحیه سعید خوب است، ولی چه خوب بودنی؟ کسی که متخصص کامپیوتر بود و برنامهنویس بود، الان هشت سال است اصلا از دنیای کامپیوتر عقب است. مثلا فیسبوکی که ما داریم، او ندیده. برایش توضیح میدادیم چی هست یا توییتر یا دیگر اتفاقاتی که در عرصه مجازی رخ داده و رشد برنامهنویسی کامپیوتری و سایتها. او هشت سال است از تمامی اینها دور است و دسترسی بهشان ندارد.»
درنهایت با فاطمه اختصاری صحبت کردیم و او هم تاکید کرد که «هر ایرانیتبار دیگری میتوانست جای سعید ملکپور باشد.»
«وقتی سپاه آدم را میرباید، بعد بدون وکیل، بدون تفهیم اتهام دوره بازجوییاش پیش میرود، ماهها زیر شکنجه میماند، انواع و اقسام آزارها – چه شکنجههای سفید، چه ضرب و شتمی که بالاخره بر روی آقای ملکپور هم اعمال شده – و تحت فشارهای خیلی شدیدی قرار میگیرد. وقتی کسی تحت چنین شرایط باشد، من نمیتوانم اصلا این اعترافات و این اتهامات را باور کنم.»
همچنین اختصاری نمیداند که چرا بعد از هشت سال و نیم، ملکپور شرایط یک زندانی معمولی را هنوز ندارد. به عنوان مثال نمیتواند به مرخصی برود.
«آقای ملکپور مگر قاتل یا متجاوز است، مگر چه کاری انجام داده که این همه سال در زندان باقی مانده. سپاه از چه میترسد که نمیگذارد ایشان بیرون بیاید. قاتل نیست که احساس کنند در زمان مرخصی مشکلی برای جامعه درست میکند. بهنظرم، در پرونده ایشان، یک سری نقض آشکار قانون صورت گرفته که خود سپاه هم میداند و به همین خاطر ایشان از حقوق دیگر زندانیان برخوردار نیست.»
ملکپور در حالی همچنان در زندان است که موضوع تجدید روابط میان ایران و کانادا همچنان در جریان است و سعید ملکپور همچنان سوژهای است که در پنهان صحبتش در جریان است و آشکارا مقامات دولت فدرال نسبت به آن سکوت اختیار کردهاند.
هرچند صحبتهای در خفا بانی آزادی هما هودفر شدند و بایستی امیدوار بود که ملکپور هم عاقبت از زندان بیرون بیاید و به کانادا برگردد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید