دگرباش جنسی همانند هر شهروند دیگری در گفتگو با ساقی قهرمان
سالها از توقیف روزنامه شرق به بهانه مصاحبه با ساقی قهرمان در مرداد ۱۳۸۶ گذشته است، ولی هنوز یک نسخه از مصاحبه بر دیوار خانه او در شهر تورنتو آویخته و یادآور این است که چطور هر اشاره به یک فرد متفاوت از لحاظ گرایش و یا هویت جنسی، میتواند بانی سرکوب او در داخل ایران باشد.
«من فکر نمیکنم مصاحبه با من در شرق خیلی دولت ایران را شوکه کرده بود، (هرچند) یک بخشی از قدرت از آن مصاحبه سوءاستفاده کرد. (همچنین) فکر میکنم چماق بدستهایی که طرف ساختمان آن روزنامه دویدند، نه الان فرقی میکنند، نه سالهای آینده فرقی خواهند کرد.»
البته گذر این سالها بر قهرمان، یادآور شکلگیری و گسترش سازمان دگرباشان جنسی ایران (ایرکو) هم هست که او از بنیانگذارانش بود و هماکنون از اعضای شورای دبیرانش است.
این مصاحبه را در اینجا گوش کنید
https://soundcloud.com/user-38247854/40zfpn1bkfda
هرچند آن موقع به تحکیم جایگاه اقلیتهای جنسی فارسیزبان میاندیشیدند و هماکنون هم قهرمان بدنبال استفاده از ابزارهای موجود در جامعه است تا بتوان با دگرباشان جنسی (شامل بر همجنسگرایان زن و مرد، دوجنسگرایان، ترنسجندرها و تراجنسیتیها، میانجنسیها، کوییرها و مانند آن) همانند هر شهروند دیگری رفتار کرد.
«دلم میخواهد در ایران دریافت بیشتری از دموکراسی را ببینم. ما باید درک بکنیم که دموکراسی چه هست و بدانیم دموکراسی یک ابزار است و بدانیم از این ابزار باید بهترین استفاده را ببریم.
(همچنین) بدانیم که بخشهای بیشتری از جامعه باید از این ابزار به خوبی استفاده بکند.
جامعه دگرباش هم بداند که مثل تمام بخشهای دیگر جامعه باید از ابزارهای داخل آن استفاده بکند و شوک نشویم. ما هم استفاده بکنیم. ما هم از شرق و از چاپ آن مصاحبه استفاده کردیم، از بسته شدن روزنامه هم استفاده کردیم.»
مصاحبه شرق البته سوژهاش شعر و ادبیات بود، ولی به قول قهرمان، دولت ایران هوشمندانه از آن برای استحکام قدرتش استفاده کرد، این طرف هم مثالی از این شد که چطور نمیتوان در موضوع جنسیت در داخل کشور کار کرد.
در موضوع دگرباشان جنسی
قهرمان درست بهخاطر ندارد که در یک گفتگو بود یا در یکی از برنامههای مهران مدیری که او به یک همجنسگرا گفت دوجنسه و در مقابل، شهرام شهرزاد در وبلاگش توضیح داد که گرایشهای جنسی چیست و بعد پیشنهاد داد تا از عبارت دگرباشان جنسی برای اشاره به این بخش از جامعه استفاده شود.
قهرمان میگوید که استفاده از این عبارت به معنای ایزوله کردن این بخش از جامعه نیست، «در واقع، معنیاش نقد کردن و پیشنهاد تازه دادن است. همانطوری که دگراندیشها، پیشنهادهای تازهای در مورد جریانهای فکری میدهند.»
«خطاب دگرباشان جنسی هم به همه گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی است که گرایش و هویت جنسیتیشان به معنای آزار بخش دیگری (از جامعه) نیست. مثلا ما یک پدوفایل یا یک سادو-مازوخیست را یک دگرباش جنسی نمیدانیم.»
پست شهرزاد، در حدود ۱۱ سال پیش منتشر شد و این شروع فرآیندی که درنهایت ختم به شکلگیری سازمان دگرباشان جنسی ایران (ایرکو) مستقر در شهر تورنتو در کانادا شد، اسمی که به قول قهرمان، «خود جامعه دگرباش ایرانی استفاده و پیشنهاد کرده بود».
ایرکو هماکنون قدیمیترین موسسه غیر انتفاعی ایرانی در موضوع اقلیتهای جنسی است که همچنان به فعالیت خودش ادامه میدهد، هرچند فراز و نشیبهای خودش را داشته است و در ماههای اخیر از یک موسسه مدافع امنیت و حقوق پناهندگان بهسمت یک موسسه گسترش اطلاعرسانی، تحقیق و بررسی مسالههای مرتبط به افراد جامعه دگرباشان جنسی پیش میرود.
شکلگیری سازمان ایرکو
حالا که قهرمان به گذشته نگاه میکند، میگوید که «فکر میکنم که ما در طول این ده (یازده سال) گذشته، به آنجه در ایران میگذرد توجه کردیم، به انتشارات توجه کردیم، به زندگی و امنیت و خروج امن پناهندهها توجه کردیم.»
البته او میگوید که نیازی به این سازمان در این شکل آن نبود، اتفاقی هم شکل گرفت و افسوس این را میخورد که چرا در اولین سالهای دولت محمد خاتمی، درخواست جمعی از همجنسگرایان مرد ایرانی برای شکلگیری یک سازمان غیر انتفاعی در داخل ایران در موضوع اقلیتهای جنسی، از طرف دولت رد شد.
«میخواستند یک انجیاو قانونی شکل بدهند تا به نیازهای جامعه دگرباش هم توجه نشان داده بشود. آن که نشد، بعد جمعی از وبلاگنویسها تصمیم گرفتند انسجامی ایجاد بکنند، تلاش کردند و بحثهای مختلفی کردند تا چه بکنیم که یک گروه منجسمی باشد و به نیازها رسیدگی بکند.»
قهرمان میگوید سازمان کنونی و نسخه پیشین آن، «بهنظر من ضرورتی نداشت. چون نیازهای میدانی را جواب نمیداد. اهرم بود، قدمهای بسیار خوبی برداشت، بهنظر من که از ۲۰۰۶ تا الان داخل این سازمان بودم، انرژی خوبی ایجاد کرد، انگیزه و اعتماد ایجاد کرد و راهگشایی کرد. یک جوری تبادل فکر و عمل از جامعه داخل و جامعه بیرون از ایران بود.»
او از فعالیتهای این مجموعه، اشاره به شکلگیری انتشارات گیلگمیشان و سپس بخش دگرباش وبسایت رادیو زمانه میکند، هرچند معتقد است اگر ایرکو در ایران شکل گرفته بود، «با شناختی که از داخل کشور بود، اولین کاری که میکرد، رسیدگی به زندگی اجتماعی دگرباشهای داخل ایران بود و ما نتوانستیم (این کار را) بکنیم و هنوز هم نیازمندش هستیم.»
هرچند سازمان ایرکو توانسته است تا «به عنوان کسانی که خارج ایران نشستهاند و بلندگو دارند، حرفهایی را بزنیم که مطابق نظر یک بخشهایی از جامعه دگرباش ایرانی است که خودش اگر میتوانست با (همین) بلندگو(ها) حرف میزد.»
البته تا همین چند ماه پیش، بزرگترین کارهای ایرکو به جامعه دگرباشان ایرانی، حمایت از پناهندگان بود، هرچند مدتی است ایرکو این فعالیت را کنار گذاشته است.
«در مورد وضعیت پناهندهها که یکی از بزرگترین کارهایی بود که باز هم سازمان کرد، ما سعی کردیم در حد ممکن امنیت پناهندهها حفظ بشود و پروندههایشان به خوبی به انجام برسد. یک سری مشکلات داخل جامعه دگرباش بدلیل پنهان بودن این جامعه وجود داشت، من سعی کردم که یک میانجی باشم، بین آن بخشی که مخفی است و آن بخشی که آشکار است و حقی از این طرف، بدیل مخفی بودن از بین نرود.»
ایرانیتبارها در گذر ده، پانزده سال اخیر
از روز توقیف روزنامه شرق تا به امروز، فقط سازمان ایرکو متفاوت از گذشته نشده است، بلکه جامعه ایرانیتبار کانادا هم فرق کرده است.
«آن زمان برخوردها خیلی خصمانه بود. دگرباش جنسی مسالهای شرمآور بود و کل جامعه ایرانی کانادا نظر خوشی نسبت به دگرباشها نداشت. شناختی هم نداشت که (این) یک مجموعه است، چندین شاخه دارد و تعداد کسانی که ممکن بود حمایت بکنند، انگشتشمار بود.
توی طول این سالهایی که گذشته، این وضعیت کاملا عوض شده. الان جامعه جوان ایرانی کانادایی بسیار پذیرا است و رابطه بسیار دوستانه و صمیمانهای ایجاد میکند.
آن بخشهایی که به دلیل سواد محدود یا اطلاعات محدود یا بههرحال، رفتار سنتی شبیه به داخل ایران، هنوز برخوردشان بد است، اما (حالا) آمادگی این را دارند که بیاستند، گوش کنند و به شما بگویند، بله، من عذر میخواهم، اشتباه میکردم.»
قهرمان البته به آینده امیدوار است.
«امیدوارم که اگر ما نهایتا یک ۱۰ سال دیگر (را هم) بگذارنیم، ناچار نباشیم در داخل جامعه کانادا، یک جامعه ایرانی داشته باشیم و یک جامعه دگرباش ایرانی برای خودش (داشته باشیم.) الان دگرباشهای ایرانی داخل کانادا در یک گتو زندگی میکنند، پخش نیستند، یا با بقیه جامعه همکاری آشکار نمیکنند.
با وجود اینکه جامعه بزرگ ایرانی پذیرا است، اما جامعه دگرباش باید زحمت بکشد تا تو برود و بگوید من دگرباش هستم و میخواهم با شما در این زمینهها همکاری بکنم، بدون اینکه بخواهم به شما جواب بدهم که من شب چطوری میخوابم، روز چطوری بیدار میشوم. این زحمت را هنوز دگرباش نه خودش کشیده و نه بر دوش جامعه بزرگ ایرانی گذاشته.»
توصیه به ایرانیتبارهای کانادا
قهرمان به جامعه ایرانیتبار اینجا هم میگوید که «بهنظرم این رفتار بچهگانه را کنار بگذارد که اگر من یک گی یا لزبین یا ترنس دیدم، این بهترین فرصت من است تا بیایم بنشینم و کل زندگی خصوصی اینها را بیرون بکشم، به این بهانه که میخواهم بعدها با شما معاشرت کنم.
میتوانند بروند (در موضوع دگرباشان جنسی) در اینترنت بگردند. وقتی که با ما مواجه میشوند، به باغوحش که نرفتهاند. دارند با یک آدم دیگری که ممکن است همکارتان باشد، خانوادهتان باشد، یا یک هموطن باشد، برخورد میکنند.
مراقب باشند، آدمهای بزرگی هستند، بزرگسالاند، رفتارشان را یک مقداری مودبانه و معقول بکنند. چون در جاهای دیگر میدانم که همکاری و کمک هست، ولی آن برخورد اولیه (را هم توجه کنند.) ما اینجا ننشستهایم، جواب به سوالهایی بدهیم که در اینترنت هم میشود (جوابشان را) پیدا کرد.»
در نتقد پراید
قهرمان رک میگوید، «پراید (رژه غرور جامعه دگرباش جنسی) برایم در واقع اهمیتی ندارد.» چون به شیوه امروزیاش که «حضور دگرباشهای جامعه را به یک روز و یک خیابان محدود میکند و علاوه بر آن به بخشی از زندگی آنان در این رژه محدود میکند، مشکل دارم.»
او این موضوع را بیشتر توضیح میدهد.
«آنچه در آنجا مطرح میشود، این نیست که دگرباشها آدمهای بسیار عادیای هستند که دارند توی جامعه زندگی میکنند، درس میخوانند، کار میکنند، فعالیتی دارند، خانواده دارند، مشکلاتی دارند، نیازهایی دارند – ما آنجا فقط یک بالماسکه داریم میبینیم و همهچیز بزرگنمایی شده. آن رژه از نظرم جایی برای یک رابطه متقابل بین دگرباشها و بقیه جامعه باز نمیکند.»
البته قهرمان قبول دارد که برای بخشی از جامعه دگرباش ایرانی، پراید بیشتر از اینها اهمیت دارد.
«یک دری هست، گشوده میشود. جایی است که بعد سالها در گنجه ماندن، (آدم به آنجا میرود) و حرف میزند. یک احساس راحتی و در داخل خانه بودن در آن روز و در آن فضا (به آدم) دست میدهد.»
هرچند او میگوید کهپامید جامعه دگرباش ایرانی میتواند به جای برگزاری پراید یک روز در ایران، رسیدن به این باشد که در داخل ایران هم فضای کافی برای حضور دگرباشان جنسی باشد.
در اینجا هم «بدانیم برگزارکنندههای پراید در کل سال زحمت میکشند و لابی میکنند، در همه بخشهای دولتی شرکت میکنند تا بتوانند اجازه این روز و این بودجه سنگین را بگیرند. ما آن پشت پرده را فراموش نکنیم. (یادمان هم باشد) که اگر قراره آنجا با آن پرها و تورها و لباسهای چرمی و رنگی رژه برویم، باید در شورای شهر و در شهرداریها و در همه جاها هم فعال باشیم.»
گفتگویی که خواندید به بهانه هفته پراید در شهر ونکوور منتشر شد. هفته گذشته با فردریک پدرام از وبسایت همجنسگرا صحبت کرده بودیم و در هفته آینده، گفتگوی شهرگان با آرشام پارسی را خواهید خواند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سیدمصطفی رضیئی، مترجم و روزنامهنگار مقیم شهر برنابی است. او نزدیک به سه سال است در کانادا زندگی میکند و تاکنون ۱۴ کتاب به ترجمه او در ایران و انگلستان منتشر شدهاند، همچنین چندین کتاب الکترونیکی به قلم او و یا ترجمهاش در سایتهای مختلف عرضه شدهاند، از جمله چهار دفتر شعر از چارلز بوکاووسکی که در وبسایت شهرگان منتشر شدهاند. او فارغالتحصیل روزنامهنگاری از کالج لنگرا در شهر ونکوور است، رضیئی عاشق نوشتن، عکاسی و ساخت ویدئو است، برای آشنایی بیشتر با او به صفحه فیسبوکاش مراجعه کنید.