UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

اقتصاد جنگی

اقتصاد جنگی

[show_avatar email=1167 user_link=authorpage display=show_name avatar_size=200]مقدمه

جنگ‌، سود‌آوردترین عرصه تجارت را برای انحصارات امپریالیستی فراهم می‌نماید. به همین دلیل است که روی آوردن آنها به جنگ افروزی، قدرتمندترین استراتژی دایمی امپریالیست‌ها برای غلبه بر بحران‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کلان آنها را تشکیل می‌دهد. آنها هم بطور هم‌زمان، و سپس به دنبال ویرانی کشورهای مورد تهاجم و تجاوز قرار گرفته‌ای مانند افغانستان، عراق، سوریه، لیبی و غیره، نه فقط این کشورها را به بهانه صدور دموکراسی و آباد‌کردن،  تا خرخره زیر قرض بانک‌های استقراضی و انحصارات مالی خویش فرو می‌برند، بلکه شرکت‌ها و موسسات کشورهای امپریالیستی جهت سرمایه گذاری در انواع پروژه‌های مختلف در این‌ کشورها وارد میدان می‌گردند تا همان پول‌های قرض داده شده را بازپس گرفته و برای همیشه این کشورها را زیر یوغ قرضه‌های دراز‌مدت خویش در اسارت داشته باشند.

به عنوان نمونه پای انحصارات نفتی و دیگر ذخایر معدنی‌ به این کشورها سرازیر شده، از طریق سرمایه‌گذاری‌های خویش، ذخایر انرژی مادر و دیگر ثروت‌های طبیعی این کشورها را تحت کنترل خویش در می‌آورند. آنها در ظاهر قضیه این امر را تحت لوای حمایت از اقتصادی داخلی و با توجیه اینکه آنها از این طریق ایجاد اشتغال می‌کنند و بخش اندکی از سودهای حاصله را به صورت‌های مالیات به دولت‌های کشورهای ویران شده می‌پردازند، به انجام می‌رسانند.

به طور هم‌زمان، چرخش چرخه‌های جنگ، ماشین تولیدات مهمات انحصارات نظامی را با قدرت و سرعت تمام به چرخش در می اورد. جنگ شرایطی را فراهم می‌نماید تا نه تنها بخش عظیم بودجه‌های نظامی کشورهای امپریالیستی به جیب‌های انحصارات نظامی سرازیر گردند، بلکه بخش اعظم اندوخته‌ها، ذخایر و ثروت‌های کشورهای مورد تجاوز قرار گرفته در جنگ را نیز به صندوق‌های همین انحصارات نظامی سرازیر می‌نماید.

معمای بزرگترین قطب اقتصادی جهان

داشتن زاویه پرسشگرانه هوشمند نسبت به همه پدیده‌ها‌‌ و روایت‌های جاری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، می‌تواند نه تنها مانع از دنباله روی کورکورانه از روایت‌های جاری گردد، بلکه موشکافی پرسشگرانه موجب شکوفائی اندیشه‌ها جهت راهگشائی و گره‌گشائی بحران‌های اجتماعی اقتصادی سیاسی می‌گردد.

پرسش اینکه چگونه‌ بزرگترین قطب اقتصادی دنیا که ایالات متحده آمریکا بوده باشد، می‌تواند تقریبا با تمام قطب‌های اقتصادی بزرگ دیگر دنیا تراز تجاری و تراز پرداخت‌های منفی داشته باشد، مرا به فکر فرو می‌برد. اگر آمریکا بیشترین میزان تولید ناخالص اقتصادی واقعی را در دنیا دارا می‌باشد، چطور ممکن است در تجارت خارجی خویش با اتحادیه اروپا، چین، ژاپن، روسیه‌، هندوستان، تایوان، و …‌ دارای وارداتی بیشتر از صادرات بوده باشد. با میزان تجارت خارجی نزدیک به میزان چهار تریلیون دلار‌ آمریکا، میزان واردات کشور حدود هشتصد میلیارد دلار بیشتر از صادرات آن می‌باشد.

اینکه آمارها و شاخص‌های اقتصادی ترویج شونده توسط رسانه‌های تبلیغاتی خبری تا چه اندازه ساخته و پرداخته منابع مربوط به  بازارهای قمار و سوداگری  بورس ‌مالی و بازارهای سهام می‌باشند یا نمودار شاخص‌های اقتصادی واقعی، جای تعمق دارد. ارزش‌های بادکنکی در بازارهای قمار بورس که در آنها سرمایه‌های سرگردان جهت اندک سودآوری‌های لحظه‌ای به سوداگری و قمار می‌پردازند را بعنوان آمار و شاخص‌های اقتصادی در افکار عمومی حک می‌کنند، ‌‌چگونه میشود از پشت پرده این جار و جنجال‌ها به شاخص‌های واقعی رشد و توسعه اقتصادی ‌پی برد، احتیاج به اذهانی شکاک، پرسش‌گر و جستجوگر واقعیت ‌دارد.

پرداختن به‌ نقش و مقایسه شاخص‌های کاذب و نمودارهای واقعی اقتصادی در شرایط تاثیرگذاری تزریق ده‌ها تریلیون دلار پول‌های دیجیتال و بدون پشتوانه ‌در اقتصاد دنیای سرمایه‌داری امپریالیستی از طریق خزانه‌داری، بانک مرکزی و‌سیستم بانکی و سرازیر شدن آنها در بازارهای بورس مالی و بورس سهام و بالا بردن کاذب ارزش صوری سهام انحصارات در ‌بازارها در ارائه نمودار کاذب ارزش‌های بادکنکی برای این موسسات، با شاخص‌های واقعی اقتصادی خود جای بحث و بررسی جداگانه‌ای دارد.

آیا واقعا آمریکا بزرگترین اقتصاد دنیا را دارد

اگر نظری بر مقایسه شاخص‌های واقعی اقتصادی مابین آمریکا و چین و بعضی قطب‌های اقتصادی دیگر بیاندازیم، از یک طرف میتوانیم حجم، و میزان رشد اقتصادی در بخش‌بندی‌های مختلف اقتصاد‌های چین، آمریکا، جامعه مشترک اورپا و بعضی دیگر‌ را با همدیگر مقایسه و مشاهده کنیم. از طرف دیگر، امروزه باید این مقایسه کردن را از طریق فیلتر و پاکسازی این شاخص‌ها از تاثیرات عناصر کاذب بادکنکی و حباب آفرین‌ اقتصادی به عمل آورد.

اگر میزان حجم ثروت‌های اقتصادی جهانی را در حدود سیصد وسی تریلیون دلار در نظر داشته باشیم، سهم آمریکا از این سفره نزدیک به صد و پنج تریلیون، سهم اتحادیه اروپا در حدود هشتاد و پنج، سهم آسیا در حدود یکصد و پنج و سهم چین در حدود شصت تریلیون دلار برآورد می‌گردد.

‌به همان نسبت، اگر میزان تولید ناخالص ملی سالانه جهانی را در حدود صد تریلیون دلار در نظر بگیریم، سهم آمریکا از آن ۲۲ تریلیون، اتحادیه مشترک اروپا در حدود هیجده و چین در حدود پانزده تریلیون دلار در سال برآورد می‌گردد.

گرچه از یک طرف مقایسه این شاخص‌ها نشان می‌دهد که مقایسه فاصله میان اقتصادی‌های چین، آمریکا و اتحادیه اروپا روز به روز باریک‌تر گردیده و به همدیگر نزدیکتر می‌شوند، از طرف دیگر جا دارد تا توجهی نیز به بخش‌بندی‌های درونی تشکیل‌دهنده‌ی این شاخص‌های ثروت و دارائی‌ها از یک طرف و تولید ناخالص ملی از طرف دیگر صورت بگیرد.

به عنوان مثال، در ترکیب شاخص‌های دارائی‌ها وتولید ناخالص ملی آمریکا، بخش‌بندی‌های مختلف ثروت و تولیدی اقتصادی واقعی کدامین‌ها میباشند. آیا ترکیب‌‌ سهمیه‌ای‌ تیم‌های ورزشی، و یا سینمای‌هالیوود، ‌یا رسانه‌های مجازی و یا بطور مثال سرمایه مالی و یا صنایع نظامی در این مورد تا چه اندازه می‌باشند؟ ایا این بخش‌بندی‌ها تا چه اندازه از نظر ارزش واقعی اقتصادی برای حیات بشریت ضروری، حیاتی و زیربنائی می‌باشند، و یا اینکه تا چه اندازه می‌توانند نقش غیر ضروری و کاذب داشته باشند؟ آیا تزریقات ده‌ها تریلیون دلار بدون پشتوانه در اقتصاد‌ آمریکا طی دوران بحران‌های اخیر جهانی اقتصادی سال‌های ۲۰۰۸ و بحران اقتصادی ناشی از ویروس کرونا، تا چه اندازه این شاخص‌ها را به‌صورت بادکنکی و کاذب بالا برده و از اقتصاد تولیدی خدماتی واقعی به تورم کاذب در کالاهای کاذب بازارهای قمار سوق داده است.

بازوی نظامی آمریکا

مقایسه شاخص‌های بالا نشان می‌دهد که آمریکا اگر تا به امروز موقعیت اول اقتصادی خویش در جهان را از دست نداده باشد، در لب مرز از دست دادن موقعیت واقعی اقتصادی قرار گرفته است. همان طوری که طی دوران‌های بعد از جنگ‌های جهانی اول، و جنگ جهانی دوم و دیگر دوران‌های بحران‌های کلان اقتصادی نظام‌های امپریالیستی شاهد دست یازیدن قدرت‌مداری امپریالیستی‌ به جنگ افروزی و پناه آوردن آنها به استفاده و به‌کارگیری ‌اهرم‌های جنگی – نظامی برای برون رفت از این بحران‌ها بوده‌ایم، دوران پسا کرونا نیز شرایط‌ را برای بکار گیری‌ استراتژی جنگی‌ چندین برابر می‌کند.

در شرایطی که ایالات متحده آمریکا با بودجه سالانه نظامی بالای هفنصد و پنجاه میلیارد دلار در سال و داشتن صدها پایگاه نظامی در تمام نقاط جهان که در آنها بیش از دویست هزار نیروی نظامی با صدها ناو هواپیما بر و زیردریائی‌های نظامی و غیره مستقر می‌باشند، تمام رقیبان اقتصادی و دشمنان مجازی خویش را به محاصره درآورده است، هم برای حفظ موقعیت قدرت اقتصادی در حال سقوط خویش و هم جهت غلبه بر بحران اقتصادی ریشه دار و خفه کننده خویش، آماده است تا از این اهرم به نحو احسن و بطور کامل استفاده نماید.

از ویژگی‌های اقتصادی دوران پسا کرونا

از ویژگی‌های دوران پسا کرونای دنیای امپریالیستی تزریق ده‌ها تریلیون دلارهای دیجیتال بدون پشتوانه در بازارهای بورس‌های مالی و سهام از یک طرف، ‌افزایش شکاف میان تراز پرداخت‌های تجاری میان آمریکا و دیگر قطب‌های اقتصادی جهانی از طرف دیگر می‌باشد. به موازات این وضعیت، در حالیکه ده‌ها میلیون نفر به لشکر بیکارانی می‌پیوندند، که از تأمین اجتماعی، درمانی، بهداشتی، مسکن لازم برخوردار نمی‌باشند، آمریکا می‌خواهد از دوران نژادپرستی فاشیستی ریشه دار که دونالد ترامپ و تظاهرات خیابانی ماه‌های اخیر چهره واقعی آنها را به نمایش می‌گذاشت، گامی فراتر بگذارد.

در چنین شرایطی است که نمایندگان انحصارات نفتی نظامی و انحصارات مالی رسانه‌ای تصمیم گرفته‌اند تا معاون سابق باراک اوبامای خوش صحبت را به عنوان ریاست جمهوری آمریکا انتخاب نمایند. این در شرایطی می‌باشد که در عرصه‌های سیاست زمینی، پیمان نظامی آتلانتیک شمالی “ناتو”، همچنان به سمت شرق در حال حرکت است و از طریق جنگ زرگری تبلیغاتی، نیروهای ‌نظامی آمریکائی را از آلمان خارج و در لهستان مستقر می‌نماید. جنگ تبلیغات ضد روسی و ضد چینی که یکی از مراکز اصلی آن لندن می‌باشد، همچنان با قدرت تمام از طریق سناریو‌ها و پروژه‌های خاصی ادامه پیدا می‌کند. آقای جو بایدن که تیمش که متعلق به جناح راست حزب دموکرات می‌باشد، سخنان کاندیداتوری خویش برای ریاست جمهوری را با تهدید نظامی علیه روسیه آغاز می‌نماید.

عدم قابلیت غلبه بر بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکمه بر قدرت‌مداری امپریالیستی انحصارات آمریکائی ‌می‌تواند نه تنها به از دست قلدرمداری آنها در جهان، بلکه حتی به تلاشی آنها در نتیجه خیزش‌های مردمی و سوسیالیستی در اقصا نقاط جهان منجر گردد. آنها در مقابل چنین شرایطی ساکت نبوده و نخواهند نشست.  آنها سیاست‌های تجاوزگرانه نظامی – امنیتی خویش را تحت لوای صدور دموکراسی ادامه خواهند داد.

 نیروهای سرمایه‌داری کلان داخلی کشورهایی مانند ایران، با پیروی از سیاست‌های نئولیبرالی همچنان به عنوان ستون پنجم هم‌پیمان انحصارات کلان آمریکائی و دیگر انحصارات امپریالیستی تلاش کرده و خواهند نمود تا در اتحاد با آنها، پشت همدیگر را داشته و بتوانند از طریق حمایت همدیگر، همچنان منافع مشترک و متقابل همدیگر را در منطقه تامین نمایند.

وظیفه نیروهای جبهه سوسیالیستی می‌باشد که نه تنها تحت تاثیر تبلیغاتی صدور دموکراسی امپریالیستی قرار نگیرند، بلکه با در نظر‌گرفتن اینکه انحصارات بزرگ نفتی- نظامی و مالی امپریالیستی بزرگترین سد راه تعالی بشریت می‌باشند، در عرصه داخلی از طریق سازماندهی و حمایت از جنبش‌های کارگران و زحمتکشان داخلی، نیروهای آزاده و دموکراتیک دیگر در راستای گذار از جمهوری اسلامی ایران به حاکمیت قدرت‌مداری مردمی تحت‌ رهبری کارگران و زحمتکشان ‌حرکت نمایند.

۲۲- اوت ۲۰۲۰

—————————————————————————————————————————

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7_%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3_%DA%A9%D9%84_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C

https://ustr.gov/countries-regions/china-mongolia-taiwan/peoples-republic-china#:~:text=U.S.%2DChina%20Trade%20Facts&text=Exports%20were%20%24179.3%20billion%3B%20imports,way)%20goods%20trade%20during%202018.

https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_the_largest_trading_partners_of_the_United_States

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها
تبلیغات

آگهی‌های اجاره خانه:

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: