خر من از چین میترسه
سلام، حالتون چطوره؟
امیدوارم که همه چیز بر وفق مرادتون باشه. اگر جویای احوالات منم باشید، خدارو صدهزار مرتبه شکر، خوبم و با همین خره، سرم گرمه. الحمدلله خر خوبیه. تازگیها متوجه شدم که سواد خوندن، نوشتن هم داره. ندیدم چیزی بخونه یا بنویسه. حالا برا نوشتنش اصراری ندارم. تازه خر میخواد راجع به چی بنویسه؟ اما خوندن اتفاقا برا خر جماعت خوبه. اما نمیخونه. اخبار نمیخونه چون میگه اعصابش خورد میشه. کتاب نمیخونه چون میگه سیاسی مینویسن. مجله نمیخونه میگه شر و ور مینویسن. تَبلت منو ور میداره، صب تا غروب سمشه و صفحۀ تبلت. اون روزی دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم. کلی بهش توپیدم. گفتم: حداقل اخباررو تعقیب کن. ناسلامتی بنی آدم اعضای یکدیگرند.
برگشته میگه: من که آدم نیستم.
گفتم: اینو راست میگی. جون به جونت بکنن الاغی.
انگار حرفام اثر گذار شده. مدتیه اخبار میخونه. دیروز دیدم رنگش مثل گچ سفید شده رفته پشت دیوار یواشکی داره سرک میکشه. پرسیدم چه شه. میگه که از چین میترسه.
گفتم: وا. همین مونده خر از چین بترسه. چین به تو چکار داره؟
تَبلتو گرفت دستش برام یک خبرو خوند:
“چین میخواهد همه الاغهای در معرض فروش جهان را خریداری کند تا از آنها در داروسازی جهت درمان بیماریهای عادت ماهانه، سرگیجه، احساس خستگی، بهبود گردش خون و کم خونی و نیز ساخت ژلاتین استفاده کند.“
تبلتو از دستش گرفتم. دنباله خبرو خوندم. دیدم بعله، قیمت خر در بازار سه برابر شده. نیجریه امسال هشتاد هزار خر به چین صادر کرده. کنیا هم به چین گفته بره تو کشور اونا کشتارگاه بزنه. از همونجا بخره همونجا هم بکشه.
نگاه کردم به خرم. زبون بسته، گوله گوله اشک میریخت. گفتم: چرا گریه میکنی؟ جواهر هم بدن من که تورو به معرض فروش نمیگذارم.
خره برگشته میگه: چرا رهبرای چین از رهبر ما یاد نمیگیرن؟ آقا میخواست جمعیت زیاد بشه اومد نطق کرد که مردم بچه درست کنن. اونا که خر میخوان خب برن بگن مردم خر پرورش بدن.
نیگاش میکنم. تو دلم میگم خره دیگه چی میشه بهش گفت؟