دگرگونگی زبان، روایتهای پنهان: نگاهی به مجموعهٔ شعر آفتابهٔ شاعد سرودهٔ محمد رضا طاهر نسب
یکی از چالشهای زبان استفاده از فضای کلمات و تغییر در بسامد معنایی است که منجر به ظهور نوع خاصی از زبان میشود، نوعی که قادر است به صورت غیر مستقیم به رد یا پذیرش ماهیت واقعی اشیاء بزند. در واقع درچنین فضایی است که شاعر میتواند با تکیه بر مهارتهای زبانی خویش و استفادهٔ متناسب از کلمات خاص فضایی را برای رد و یا به وجود آوردن ماهیت متفاوت زبان به کار گیرد. در بعضی از موارد زبان در شعر به گونه ای متفاوت میشود که میتواند در عین حال بر چند رویکرد دلالت کند و از سوی دیگر تنها محدود به سطح عادی واژگان نشود.
عوامل بسیاری بر ماهیتهای طبیعی زبان تأثیر میگذارند و آنها را از کارکردهای عادیشان خارج میسازند و در عوض به شاعر این فرصت را میدهند که با تغییر در ماهیت عادی کلمات بتواند معنای متفاوتی را به مخاطب خود برساند. در شعر امروز ایران دور شدن از ماهیت عادی کلمات و آشنا زدایی به خصوص آنجا اهمیت پیدا میکنند که شاعر از خلال معنای عادی کلمات نتواند منظور خود را به صراحت بیان کند. شاعر در این فضا نیاز دارد تا با مانور در فضای کلمه و به هم ریختن ساختارهای دستوری کلمات، مرز میان واقعیت و سمبلهای نمادین در شعر را بر هم زند و در عوض تلاش کند تا چالشهای سیاسی مورد نظرش را از خلال این برهم ریختگی و نظم نمادین کلمات بیان کند؛ آن چیزی که به آسانی از خلال کلمات عادی در فضای جامعهٔ امروز ایران نمیتواند به مخاطب منتقل شود.
مجموعه شعر آفتابه شاد سرودهٔ محمد رضا طاهر نسب که توسط نشر الکترونیک نو رهان منتشر شده است دارای این چنین فضایی است. شاعر از همان ابتدای مجموعهٔ شعر و حتی در انتخاب تیتر مجموعه زبان متفاوتی را برگزیده است تا هر چه بیشتر بتواند مرز میان نمادهای سمبلک و واقعیتها را در جهان امروز و در اشعار خود بر هم زند.
اکثر اشعار این مجموعه حول محورهای خاص اجتماعی و سیاسی شکل گرفتهاند و همین موجب شده است که شاعر از آشنا زدایی بیشتر و برهم ریختگی زبانی فراوان تری بهره جوید. آشفتگی شاعر از اوضاع پیرامون و دغدغههای شکل گرفته شده در زبان شعر از همان ابتدای کتاب به صورت نثر گونه و در پیشگفتار شعر بیان میشود:
همیشه نگران پوست یک پفک هستم. همیشه وسواس دارم مبادا بالشم به راست متمایل شود. همیشه فرم واژهها تغییر میکند؛ حتی کارکردشان و میپندارم نقطه اتصال دو حرف در کمپوزیسیون یک جمله چه قدر باید دارای اهمیت باشد؟
همیشه نگران خطوط افقیام نگران انگشتان پاهایم هستم.
نگران روده برادران و خواهران فلسطینیام هستم.
نگران صندلی ریاست جمهوری هستم. نگران امپریالیستهای کوتاه قد
هستم. نگران طعم متعارف هندوانههای مربع هستم.
نگران این خرده چیزهای مسخرهام. (پیشگفتار)
به این ترتیب شاعر موقعیت خود را با به چالش کشیدن سطح عادی و بنای استراتژیکی کلمات بیان میکند. استفادهٔ شعار از کلمات متفاوت بسته به نگاه او از رویدادهای سیاسی گره خورده است، به عبارت دیگر زبان شاعر در این فضا میان تأویلهای سیاسیاش از یک سو و از سوی دیگر میان ظرفیت کلمات میماند و در نتیجه قادر است میان دو سطح متفاوتی از زبان این آشنا زدایی انجام میشود؛ یکی در ساختارهای نمادین و دیگری در معنا سازی های متفاوت برای مثال در این شعر که این دو کارکرد را به خوبی میتوان دید:
خورشید را مچاله میکنم
میگذارم توی خورجین الاغم
در ماه میدمم و به هوا میفرستمش
بعد به راهم ادامه میدهم.
اگر بر حسب اتفاق به کوهی برخوردم
بی درنگ معدن میزنم و منابع آن را استخراج میکنم
اگر به چاه نفت رسیدم
به احتمال ۹۰٪ به دختران الجزایر بر خواهم خورد.
اگر بتوانم شیخ را مجاب به شهرک نشینی کنم
میتوانم یک آپارتمان کوچک داشته باشم در شط العرب
آن وقت بانک تأسیس میکنم
اوراق بهادار عرضه میکنم
و از تمام عربها به سازمان محیط زیست شکایت میکنم (شعر دو)
استفادهٔ شاعر از بار متفاوت کلمات در شعر این فرصت را به شاعر داده است تا با اشاره به روایتهای متفاوت از کلماتی آشنا زدایی کند که لزوماً در بافت شعر معنایشان فرق کرده است. برای مثا در شعر چهار استفاده از کلماتی مثل کلم، پیاز، گوجه و در عین حال ربط آنها به روایهای سیاسی، در شعر چهار تصویر یک مزرعه به تصویری متفاوت تبدیل میشود کلمات کارکرد عادیشان را از دست میدهند و تصویر کاشتن به تصویر انقلابی متفاوتی تبدیل میشود:
کلم به چه ماند
وقتی با برشهای درشت پیاز در آمیزد؟
ترب چگونه است
آنگاه که یک حزب شکست میخورد؟
در جالیز آیا کدام کارگر با هندوانه معاشرت دارد؟
گوجههای اتیوپی چر از من میترسند؟
و ایا دختران لبنان زیر درخت سیب معاشقه داشتند
آنگاه که نهال کوچکی بود؟ (شعر چهار)
شاعر از عناصر متفاوتی در شعرش استفاده میکند، عناصر طبیعی نقش بسزایی در ارتباط شاعر با مناسبتهای متفاوت فرهنگی و اجتماعی دارند، شاعر میتواند با برهم زدن ماهیت متفاوت عناصر طبیعی میان واقعیت این عناصر و پدیدههای مختلف اجتماعی و از سوی دیگر دریافتهایش از این پدیدهها ارتباط بر قرار کند، ارتباطی که گاهی در سطح عادی کلمات به صورت نامأنوس باقی میماند.
خورشید قل میخورد بر زمین یکشنبه
عابران در خط استوا به بازار میروند
و من با یک گونی پر از چشم آسیای شرقی
در جاده ابریشم چه میکنم؟
از زنی که در حومهام به تشریح آناتومی قورباغه نشسته میپرسم
-آدمها کجا زندگی میکنند؟
میگوید:
-در استادیوم؛ در مجلس سنا، در کرانهٔ باختری رود اردن
پاره ای هم در فرودگاه و واگنها (شعر هشت)
یکی دیگر از تکنیکهای کلامی و زبانی در این مجموعه استفاده از جغرافیای متفاوت در شعرها است که همین محدودهٔ کلمات شاعر را وسعت بخشیده است، اما تکنیک شاعر ارتباط کلمات در جغرافیای متفاوت است، نوسان شاعر میان این دو جغرافیا توانسته است استفادهٔ متفاوت از کلمات را وسعت بخشد و از سوی دیگر زبان شاعر را برهم ریخته تر کرده است برای مثال در شعر هفده که کارکرد کلامی دو جغرافیای متفاوت را میتوان دید:
ت همیشه مرا به تبریز نمیبرد
ت قایقی است به رسم الخط نواحی بین النهرین و آسیای صغیر
با تجرید دوسیاه پوست افراطی
یکی فرعون
آن دیگری خدا.
از سوی دیگر شاعر در اکثر اشعار با برهم زدن نظم عادی کلمات و تاکید بر به چالش کشیدن معنای عادی در تلاش است تا به نقد پدیدههایی بپردازد که شاید از طریق عادی و بیان سادهٔ کلمات نتواند. این مسأله به خصوص از آنجایی اهمیت پیدا میکند که شاعر برای مثال در نقد مذهب با چینش متفاوت کلمات الگوی انتقادی خاص خود را بنا میکند، این الگو در اکثر شعرها تحت تأثیر زبان متفاوت شاعر قرار میگیرد و هر کدام از طرق مختلف به مخاطب منتقل میشود، اما استراژی شاعر در اکثر شعرها برهم ریختن عمدی معنای ظاهری کلمات است:
از کدام ضلع به هم مربوط شدهایم
در کدام زاویه به تقارن رسیدیم؟
خطوطم را سخت گم کردهام
و در تهی حجمی منفرد
به کدام شکل دست خواهم یافت؟
در اشیاء پرنده ای به تجرد میاندیشید
در مربع، خدا تنها بود
و خدا بسیط بود.
اما در چه نقطه ای
شیطان به هیأت مخروط بر ما وارد شد؟
ما در شعاع یک دایره
به استخوان انسان نخستین رسیدیم
ما تنها بودیم
آنگاه پس سخت گریستیم (شعر هجده)
استراتژی کلامی شاعر در بیان رویکردهای سیاسی به طرز قابل ملاحظه ای در قالب کلمات شکل گرفته است، همین موجب شده است که اکثر اشعار این مجموعه با گره خوردن به محورهای سیاسی، زبانی سمبلیک و رمز گونه بیابند، شاعر آگاهانه با چینش واژگان در تلاش است تا به مخاطب خود درک سیاسی متفاوتی را از واژگان در شعر نشان دهد برای مثال در شعر بیست و هفت به وضوح میتوان این استراتژی شاعر را دید:
دختران دهاتی با داسهای خود
سینه پسران دموکراسی را هاشور میزنند
همچنان که مقاربت رئیس جمهور کوبا
با جنازه شهیدان وطنش (شعر بیست و هفت)
در پایان میتوان گفت شاعر در اکثر اشعار این مجموعه با بهره گیری از استراتژیهای مختلف زبانی تنها به یک روند و یا روایت خاص در شعر بسنده نکرده است؛ همین امر موجب شده است که نه تنها تکنیکهای زبان در شعر دگرگونه شود، بلکه معناهای مختلفی از قالب کلمات رمز گشایی شوند و هر کلمه در عین داشتن اراتباط سطحی با مخاطب معنای زیرساختی دیگری را هم ارائه دهد. گرچه در بعضی از اشعار این دوگانگی میان معنا و ساختار کلمه برهم خورده است و نتوانسته است معنای مشخصی را منتقل کند، اما در اکثر شعرها استراتژی اشنا زدایی شاعر موفق عمل کرده است. شاعر در این مجموعه آگاهانه و با استفاده از همین تکنیک توانسته است زبان را در نقد اجتماع و سیاست به کار گیرد، اما این به کارگیری و به چالش کشیدن پدیدههای سیاسی و اجتماعی، شعر را شعار گونه نکرده است و به صورت یک ابزار قوی برای ارتباط با مخاطب عمل کرده است، زبانی که بدون خدشه دار شدن قادربوده است تا نقد اجتماع و تجربهها و نقدهای شاعر از پدیدههای مختلف هستی شناسی، سیاسی و مذهبی باشد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia