شعر «شانزهلیزه» برگرفته از مجموعه شعرهای پاریسی
شانزهلیزه در جامههای خوشرنگ
بالا میرود، پائین میآید!
بالا می رود، پائین میآید!
هوای شانزهلیزه باید سدها بار
از پالایشگاهِ فلسفه
از پالونهی شگفتِ هنر گذشته باشد
و جاروی مکندهی پُرسشها
بیگمان باید همهی خدایانِ خودکامه
و همهی پادشاهان و کشیشانِ خودسر را
به درون کشیده باشد
چرا که هوس اینجا، لکنت زبان نمیگیرد
و هوش و اندام زن همهجا شکفته است
زنده باد شانزهلیزه!
همهی زبانهای گیتی، در شانزهلیزه قدم میزنند
و با زبان آرامش، با هم سخن میگویند
واژههای تازی سیاهپوشاند
و فضای اینجا را سورئالیستی میکنند
و من از خود میپرسم که آیا روزی خواهد رسید
که واژههای این زنان، در پُرسشای جسور به پا خیزند؟
در شانزهلیزه، آرزوها آزادند
و خوشگذرانی آسوده است
هدایت، هنوز بیآنکه خسته شود
در شانزهلیزه قدم میزند
کتیبه، بختیار، برومند و آریامنش هم هر شب
با جامههای نو در شانزهلیزه قدم می زنند
آی…من اگر بخواهم
فرش بویناک و پُرشپشِ این واژهها را
به یاری پاریس خردمند
بر تاق پیروزی* بگسترانم
و آنرا از هیچِ ستبر عرفان
و از پیشاب زاهدان و صوفیان و رمّالان دورهگرد بشویم
چه کسی می تواند جلوی مرا بگیرد؟
من اگر بخواهم
سد شانزهلیزه زن سرمست و شاد را
در شعرم به پایکوبی بخوانم
چه کسی میتواند جلوی مرا بگیرد؟
شانزهلیزه در جامههای خوشرنگ
بالا میرود، پائین میآید
و صدای پُرسشی زخمی
از لا به لای خندههای مردم شنیده میشود.
* Arc de Triomph
—————————-
برگرفته از مجموعهی «شعرهای پاریسی» که به تازگی توسط انتشارات فروغ در آلمان چاپ شده است.
برای تهیهی این کتاب بر روی لینک زیر کلیک کنید:
https://www.forough-book.com/search?q=Farmand&filter=0&module=1