وطن
جز دل نمانده بود در آیینِ باورم
دل را به دستْبوسیِ شاهت میآورم
حوای بی هوای تو هستم مرا بخوان
در عطر و بوی سیبِ گلابت شناورم
آدم بمان و مهرِ خودت ضمیمه کن
با اینکه با تو سهمیهای نابرابرم!!
با اینکه ضربه خوردهام از روزگار تلخ
با اینکه سرزمینِ سلاطین خاورم
صد بار با تو گفتم و گوشَت به ما نبود
شیرم اگر چه گربهی رنجور و لاغرم
در من ببین به تلخیِ ناباورانهات
در من بخوان که شرزهی شیرینْدلاورم
ایران منم، منم منم آن سرزمینِ تو
خورشیدِ خاورین و سلحشورْ کشورم
ایران منم ، منم منم آن آبروی تو
مامم، تنم وطن شده بر تو... که مادرم
ایران منم منم که برای تو مأمن است
بانوی ماه و آینه در بیت آخرم
دل بود و ناتمام شد این آرزوی من
هر آنچه بوده بوده و هستم به باورم
#هدیه_سلیمانی
#ه_د_ی_ه_سلیمانی
تعداد بازدید: ۹۳