قیام علیه مُدهای بازاری
تحلیلی بر مجموعه طراحیهای مُد محمد جعفر شریعت
اشاره: میثم سراج، شاعری متولد تهران است که آشنایی با ادبیات و سرودن شعر را از همان دورهی کودکیاش آغاز کرد. به گفتهی خود شاعر، مطالعه و پیگیری ادبیات کلاسیک ایران و جهان زمینهی ورودی مناسب به شعر آوانگارد را برای او فراهم آورده است. سراج فعالیت ادبی خود را از سال هزار و سیصد و هشتاد و پنج به طور جدی ادامه داد و آثاری از خود در سایتهای ادبی مختلف ارائه کرد. در سال هزار و سیصد و هشتاد و نُه، برای ادامهی تحصیل به ایتالیا، شهر میلان رفت و اکنون در آکادمی هنرهای زیبا (بِرِرا) مشغول به تحصیل است.
***
هنر مُد در میان هنرها به عنوان هنری که بشر پس از بوجود آمدن ابتدایی ترین فرهنگ ها به صورتی اجتناب ناپذیر با آن سر و کار داشته شناخته میشود. مسئله پوشش در تمام نقاط جهان و تمامی فرهنگ ها دارای دو وجه اشتراک است، یکی پوشاندن بدن و دیگری آراستن فرد به منزلهی یک گفتار. میشود اینگونه تعبیر کرد که از زاویهای همراه با گونهای اجبار و از زاویهای همراه با سلیقه و دقت. بررسی مُد از این دریچه میتواند نشانگر شباهت بسیار زیاد آن به ادبیات باشد، در میان تمامی هنر ها این دو هنر فرد را همواره در زندگی اجتماعیاش همراهی میکنند، هر کس برای مراوده و برقرای ارتباط با اجتماع نیازمند به گفتگو و همینطور نیازمند به پوشش است، که سلیقه و دقت در گفتار زبانی منجر به پیدایش ادبیات، و سلیقه و دقت در پوشش منجر به پیدایش مُد میشود. با بیان این تعریف ساده از مُد و نشان دادن درجهی اهمیت آن در زندگی روزمرهی هر فرد به بررسی مجموعه آثار محمد جعفر شریعت، طراح مُد ساکن میلان میپردازیم.
محمد جعفر شریعت با تحصیلات آکادمیک در این زمینه و پیگیری و طراحی لباس در فرم آوانگارد مجموعهای را پیش روی ما قرار میدهد که تحلیل و بررسی آن روشن کنندهی جواب سوالاتی در زمینهی هنر مُد آوانگارد است. این کالکشن که دربرگیرندهی آخرین کارهای این هنرمند است ما را با بیست سِت لباس مواجه میکند که نگاهی کلی به آنها حتی با اندکی دقیق شدن یاد آور هنر پست مدرن و ساختارشکن میتواند باشد، تفاوت اندازه در آستینها، قرار گرفتن یقه در جای غیر معمول، تکرار و همپوشانی لایهها، برشهای نامتداول، طرح و نقشهای عجیب و تصویر زمینهای شدیدا نا متعارف، همه و همه اولین چیزی را که به ذهن بیننده متبادر میکند شکسته شدن ساختار همیشگی و رسمی است، چیزی که هر اثر هنری وابسته به مکتب پست مدرنیست موظف به رعایت آن است. هنر پست مدرن یعنی هنری دلبخواهی، ترکیبی، گلچین شده، مرکز زدوده، سیال، ناپیوسته و التقاطی. هنری که از هر عمق ماورا طبیعی میگریزد و در عوض با رساندن خود به پوسته و سطح به بازیگوشی و لذتی خالی از هر گونه تاثیر و معنا میپردازد، چیزی که به خوبی در این مجموعه ما شاهد آن هستیم. این آثار با این حد ساده از وارسی و تحلیلشان با بیان پر شور، هیجانی و البته طنز آمیز هر قطعیت تضمین شدهای را به بازی گرفتهاند. در این آثار نه رد پایی از ایدئولوژی به صورت معمول دیده میشود نه رد پایی از جنبههایی که فرد به واسطهی آنها خود تبدیل به شی بازار پسند بشود. پس میشود در اینجا آنچه را که از دست رفته و دیکنستراکتیو شده لحظهای رها کرد و با خیال راحت به دنبال زوایای پیچیدهتر و ارجاعات محتمل هر قسمت از اثر رفت. ترکیب رنگ سیاه و خاکستری غالب در این مجموعه ایجاد کنندهی بار روانی آمیخته با نومیدی و همینطور اعتراضی که مسلما برآمده از دلایل همین نومیدی است میتواند باشد و این به منزلهی طغیان و سرکشی. چهرههای انتخاب شده به عنوان طرح بعضی از لباس ها با حالتی اکسپرسیو و یا متفکرانه با نگاهی عمیق به سمت بیننده با آغاز سفر به خودآگاه و ناخودآگاه ، فرد را دچار گونهای سردرگمی و همینطور موظف به پاسخگویی میکند. طرحهای انتخاب شده برای باقی لباسها که موجودات ذرهبینی و گیاهانی متفاوت هستند انگار که سعی در ساختن چرخهای از انسان به طبیعت و از طبیعت به انسان یا همان نگرش داروینیسیتی دارند، نگاه متریالیستی حاصل از این کنشها وقتی که با دقیق شدن در یکی از گیاهان منتخب به عنوان طرح که بوتهی خشخاش است ترکیب میشود، ذهن را به چالشی عمیق میکشد که طی آن بیننده انگار در لبهی پرتگاه قرار میگیرد، راه علاج این آشفتگی به مسکن ختم میشود و یا اینکه راه علاج، عبور از این برهه و مبارزهی بشر است؟ از آنجایی که سبک و فضای حاکم بر این اثر فضایی طغیانگر و سرکش است جواب بی شک به گزینهی دوم یعنی همان مبارزهی بشری ختم میشود.
تصاویر قرار گرفته به عنوان پس زمینه نیز که به عنوان عنصری غیر متعارف و رازآلود در این مجموعه جا گرفتهاند جای بررسی و نگاهی عمیق دارند. ما در پس زمینه به جای برخورد با یک برند یا همان نام تجاری لوکس و یا تصویر و نقشهایی که سعی در ایجاد کنتراست بصری برای اغوای بیننده دارند با عکسهایی قدیمی از چند کودک و خانواده روبرو هستیم.
یوزف برویر فیلسوف و روانکاو وابسته به مکتب وین بر این باور است که هر خاطره دارای باری عاطفی است که عدم رها شدن این بار عاطفی منجر به اختلالات روانی در فرد میشود. این عکسها که یادآور دوران کودکی هنرمند است اگر چه در خود هیچ نشان بارزی از خاطرات تلخ ندارند و بالعکس نشان دهندهی کانون گرم خانواده هستند حاوی پیامی روانکاوانه میتوانند باشند. یونگ اذعان می دارد که کودک در فاز تشکیل شدن سوژه به طریقهای پیچیده تحت تاثیر ایدئولوژی حاکم بر فضای خانواده و باقی جامعه قرار میگیرد، پس میشود اینگونه تعبیر کرد که سوژه طبق هر شرایطی در دوران شکلگیری که همان دوران کودکی است با بحرانهای حاکم و فضای ایدئولوژیک جامعه دست و پنجه نرم میکند. در نظر گرفتن چنین نگرشی با توجه به ساختارشکنی و طغیانگری این مجموعه باز متضمن و یاد آور همان اعتراض و طغیانگری موجود در این آثار است. هنر آوانگارد یا پیشرو به مثابهی هنری که علیه هنر کیچ یا بازاری قیام میکند، در دورههای مختلف تاریخی و با توجه به محل وقوع آن فرمهای متفاوتی به خود میگیرد، که قاعدتا هنر کیچ هم از همین اصل پیروی میکند.
محمد جعفر شریعت که تحصیل کرده و ساکن میلان است بنابر آن چیزی که در این نقطهی جغرافیایی ( به طور کلی غرب ) و در این دورهی تاریخی میبیند به هنرآوانگاردی با این فرم میرسد؛ فرمی که در مقابل جنبهی بازاری مُد که آغشته به امیال جنسی و اغوا در راستای ثروتمند تر کردن بورژوازی و تحکیم پایههای ایدئولوژیکی سرمایه دار سالاری است میایستد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها: