مارکوپوپو Marcopopu
انتقال اندیشه و ایجاد ارتباط همیشه مستلزم روند زندگی در دورههای سادیسم گذشته و مازوخیسم معاصر به صورت ادامهدار بوده است. برای هرگونه از تفکر راهی مشخص شده که در هر حالتی بوی سوختگی همبرگر به اصطلاح تازه در آشپزخانه عمارتِ سیاستِ جهانی – شاخهای به راه افتاده و با بستهبندی که روی آن آرمی از تلفیق مک دونالد و صلیب شکسته با رنگ قرمز و سیاه چاپ شده با چهره خندانی از بناگوش دررفته و دندانهای بلچینگ شده و سبیل مسواکی به خورد افکار معده عوام داده میشود. آلبر کامو نویسنده و فیلسوف الجزایری – فرانسوی در کتاب انسان طاغی به بررسی شخصیت مارکی دوساد (نویسنده و فیلسوف فرانسوی) میپردازد و مینویسد: “داشتن حق نابودکردن، ایجاب میکند که خود شخص نیز در معرض نابودی قرار گیرد.” و یا در جای دیگر مینویسد: “تصاحب کسی که قصد کشتنش را داریم، جفت گیری توام با درد، این است آن لحظه آزادی کاملی که هدف تمامی تشکیلات قصرهای ساد است.” کامو ریشه فلسفه، متافیزیک، را با جنبه تاریخی نویسندگانی چون دوساد به مثال انسان معاصر در هم میآمیزد تا شخصیت و افکار زمان خویش را دربطن افکار او بیان کند. یک نوع عروسکبازی و خیمهشب بازی که چیزی در پشت پرده ندارد؛ تنها در کنار آن آشپزخانه عمارت، این عروسکها نقش آفرینی میکنند.
در این میان کلمه دیگری هم پررنگتر می شود: سفسطه یا مغالِطِه. درگیری لفظی میان منطق و سفسطه حتی بعد از گذشت زمانِ قابل توجهی به نتیجه نمی رسد، بلکه دراغلب موارد با برافراشته شدن پرچم سفید منطق و تصاحب غنائم او توسط سفسطه، جریان مانند خاکستر زیر آتش موقت و البته فیالواقع خاموش میشود. در دوران درگیری میان کشمکشهای لفظی، افکاری تبدیل به عقیده میشوند که حتی پس از مدتی باز هم “عوام” به آن دخیل میبندند و امامزادهای بنا میکنند. این افکار، کاغذهای رنگی بلیط نما برای سفرهای گوناگون به کشورهای مختلف دنیا را در صندوقهای بختآزمایی به فروش میرسانند به این شرط که عوام پلاکاردی بر گردن آویزان کنند و سالم آن را برگردانند که روی آن نوشته شده: “سنت + دگماتیسم = شک نکن که تغییر نمیکنی.” دماگوژی (Demagogue) به عوامفریبی یا مردمفریبی در زبان لاتین ترجمه شده و در اصطلاح به گمراه کردن مردم از طریق دادن وعدهها و شعارهای دروغین اشاره میکند و دماگوگ یا عوامفریب کسی است که با ادعا ودروغ و وعدههای بیپایه و اساس با تحریف حقایق سعی میکند مردم را به سوی خود بکشد و موافقت و پشتیبانی آنان را جلب کند. واژه دماگوژی از اصل یونانی دماگوگیا به معنی رهبری مردم گرفته شده است. کلمه و احساسات با وجود ارتباط مستقیم آنها همیشه تبدیل به انفجار واقعهای میشود که گاه خاموش شدنی نیست. یک نوع خوشحالی آنی و زودگذر در کادوهایی با کاغذ کادوی شخصیتهای کارتونی و یک روبان قرمز بر روی آن و اهدای آن به عوام، البته با احترام، که تنها باعث محقق شدن اهداف یک سیاستمدار میشود. هربرت شیلر منتقد و نویسنده آمریکایی عامه مردم را افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف میپندارد. در این میان عواملی چون سنت و سیاست دست در دست هم و دراغلب موارد با سودجویی از هنر به صورت رایگان داخل افکارعوام شده و با پرداخت هزینههای گزافی از کیسه خودِ عوام، زمینه را برای سلطه دورههای کوتاه و بلندمدت دماگوژی آماده میکند. در آن زمان هنر در جامعهای که زیر پای سنت لگد میشد، جزء ارزشها بشمارمیرفت. هنر ملعبهای میشود برای عوام فریبی و سرگرمی تا اهداف سیاسی به دلخواه حکومت پیش برود. همانطور که در طول سالها و قرنها سنتهای مختلفی از طریق بیان احساسات به زندگی عوام اضافه شد. در اینجاست که عامل بازدارنده یا مقابله کنندهای به نام نخبه ظاهر میشود. چارلز رایت میلز جامعه شناس آمریکایی در کتاب نخبگان قدرت، نخبه را چنین تعریف می کند:
“این حلقههای سیاسی، اقتصادی و نظامی که مجموعه پیچیدهای از گروههای منطبق برهم و کوچک اما غالب و مسلط هستند در تصمیمگیریهایی شریکند که تاثیرشان دست کم در سطح ملی است.” رویارویی قطب نخبه و عوام تحولی را ایجاد میکند که میتواند مسوول هرگونه رویداد جدیدی باشد البته با شکیبایی و گذرزمان. همکاری نخبگان در گروههای سیاسی میتواند حتی به جریان پوپولیسم هم یاری رساند و از طریق بیان احساسات به وسیله موزیک ملی و یا پرچم به ترویج عوامفریبی دست بزند؛ سهل ترین روش هم ارتباطات کلامی پوپولیسمی است. همانطور که در تعریف پوپولیسم آمده: “آموزه و روشی سیاسی است در طرفداری نشان دادن از حقوق و علایق مردم عامه در برابر گروه نخبه.” در این بین به گونهای رفتار میشود که تمام اهداف سیاسی با ارتباط مستقیم مردم و حکومت تعریف و القا میشود وهرگونه توطئههای ضد مردمی را کشف میکند که معمولا به دشمنیهای نژادی و قومی هم دامن میزند. در آخرهم نقطه ضعف احساسی عوام منجر به پیش تولیدگونههای متعددی از ترویج پوپولیسم میشود که به جای همسو شدن با دنیای مدرنِ تغییرات به شاخههای مختلفی اعم از: نژادپرستی، گذشتهپرستی و سنتپرستی تقسیم میشود. بدنی از اینگونه پوپولیسم و دماگوژی با کت و شلواری از جنس مدرنیسم، کرواتی از نوع فوردیسم و آرایشی (Makeup) از جنس دیکتاتوری، آزادانه در کوچه پس کوچههای شهر میچرخد و به عوام تنه میزند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- درباره نویسنده:
- تازهترینها: