نقدی بر کتاب شعرِ«تعمیر با جراحتهای اضافه» اثر محمدعلی حسنلو
اشاره: این نقد پیشتر بهطور ناقص در روزنامهٔ آرمان منتشرشده بود و بنا به خواستهٔ نویسندهٔ کتاب، نسخهٔ کامل آن روی سایت شهرگان قرار میگیرد.
حال شهری چون پاریس را تصور کن…این کلانشهر جهانی را در خیال تجسم کن …جایی که درکنج ِ هر خیابانی با تاریخ روبهرو میشویم
گوته خطاب به اکرمان ۳ می ۱۸۲۷
محمدعلی حسنلو توانسته در شعرهای گوناگون این کتاب، القای ِ (مدرنیزاسیون شعری) را در ادامهٔ دو کتاب پیشین خود (یک دقیقه سکوت و گنجشکی با حنجره زخمی) تحقق ببخشد مقصود از مدرنیزاسیون در این متن به همان معنای بَدَوی “نوسازی” و” بهروز بودن” و “به جریان بودن” در ساختارهای اجتماعی ست که در بافت متن و خاصه محتوای شعر نفوذ کرده و تأویل و تنقید میشود، و از این حیث طرز نگریستن در لایهها و مایههای شعر او، ذهن جستجوگر و اجتماعی شاعر را به محیط پیرامون، اشیا، عناصر بومی، خیابانها، میدانها و پدیدههای ناهنجار عمومیتیافته، واگویا میکند.
و با این توضیح شعرهای او کمتر سویههای فردگرایانه (ایندویدالیسم) دارد بهعبارتدیگر مؤلفههای شعر او درونگرا، ذهنی شده (سوبژکتیوته از نوع کلاسیک یا اسپیسمنتال به شیوه حجم نیست) و بیشتر کوشش و نیروی او با رویکردی مدرن در قلمروی وصف و روایت از ارجاعات ِ بیرون متنی به جهان ِ واقعی (رئال) و رخدادهای تلخ و سیر و سطوح روزمرگی در ِ زندگی امروزی است.
یکی میخواست
زودتر از باتوم ها
به آخر خیابان برسد
دیگری
دنبال ِ دوستی
که چیزی را خواسته بود
عصر که گذشت
هیچکس هیچچیز نمیخواست (عصر ص ۶۰)
صدای زخم داشت باد
بوی خون
پیراهن ِ تو
و تکهتکه
افتادن نفس از دهان
از خیابان
از حادثه بازگشته بودیم
وقتیکه یکی میان ما کم بود (زخم ص ۶۱).
غرض من از بکار بردن واژهٔ مدرن همان تعریف منسجم مارشال برمن در تجربه مدرنیته است ” منظور از مدرنیته آن جنبهٔ گذرا، حادث و تصادفی است آن نیمهٔ هنر که نیمهٔ دیگرش جاودان و لایتغیر است. نقاش یا رماننویس یا فیلسوف ِ زندگی مدرن؛ کسی است که بینش و توان خود را بر [سلیقههای باب روز، اخلاقیات، و عواطف] این زندگی متمرکز کند بر لحظهٔ گذرا و تمامی نشانههای جاودانگی که در آن نهفتهاند این مفهوم از مدرنیته بهواقع تیشهای است به ریشه جزمیات کلاسیک و کهن ِ حاکم بر فرهنگ فرانسوی…” حال ما با این مبنا و معیار به روند مدرنیسم
در بافت شعرهای حسنلو نظر میکنیم.
یکی از گزارههای مدرنیسم ایرانی در تاریخ شعر ِ متجدد (در عصر مشروطیت بخصوص در شعرهای بهار و ایرج و عشقی و عارف)، آزادیخواهی و وطندوستی بوده که این موضوع در شعرهای محمدعلی حسنلو چه در دو کتاب اخیر چه در این کتاب بخشی از فعلوانفعالات سوژگی و سوژه سازی را با رویهها و تویه های سیاسی اجتماعی و فحوای انتقادی بعد از انقلاب شعر نیما و شاملو بیشتر در ذهن نگارنده بهعنوان اصالتی با زنجیرهٔ شعر نوین مطابقت داده است و آن گسستی را که در دورهٔ موج سازیهای شعر دهه هفتاد با ضدیتی نسبت به ایدئولوژی چپ و اومانیست شاملویی باعث شده بود که شعر از فضای اجتماعی و روشنگری خود، دورتر شود و دغدغههای فرمی و فرمالیستی و هیاهوهای پستمدرنیستی و همچنین شعر زبان، بستری را به وجود آورد که تمرکز بر محتوا برای مخاطب کمتر از پیش، روند ارتباطی ایجاد کند در برخی از شعرهای حسنلو آن مغاک دوری از محتوا، با طرح محتوا در حوزه اجتماعی پرشده است و صدای ” ما ” نمادی از اجتماعی صدمهدیده و ترسخوردهای است که با عدم حافظه بلندمدت تاریخی به زیستن جمعی خود در برابر” ناکامی ِ لورکاها ” ادامه میدهد… این موضوع در شعر ذیل اتفاق است که انعکاس یافته:
تیری که به تو خورد
از سینهات گذشت
سالهای زیادی لازم بود برای ِ رسیدن
و اینکه مقابل دوربین
گلوی یکی از ما
خونین شود (شعری برای لورکا ص ۵۵)
میان ما
یکی هست که بازی را نمیفهمد
اسلحهٔ پُر
روی دیوار
آدمهایی پراکنده
توی ِ کوچه
کانال عوض میشود
لبها بر صورت ِ گوینده دیگری مینشینند
و از انفجار میگویند/ میگویند
……
……
…..
بعضی کلمات را
برای سانسور آفرینده اند…(ناخوانا ص ۸۴)
یکی دیگر از جذابیتها و شگفتیهای شعر حسنلو دقت به پیامدهای دلسردکننده دوران ما یا سادهتر وقایع روزمره و ناسازهها و ناهنجاریهاست و هم ذات پنداری با اجتماعی که شاعر تنها میان آنان مشاهدهگر آنان است حساسیت مطلوبیت خواه و عاطفه شاعرانه، واکنش به نامرادیهای دستساز بهعنوان تقدیر، و شیوهٔ بیانی بی غموض و دور از ابهام و صنعت و صنایع، و نوعی همسطح سازی با واقعیت ِ پیشآمده، شعر او را دارای یک کنش و منشِ رئالستیک میکند و از این منظر شعر او چندان به آکندگی تخیلی و فرازهای خیالانگیز شعری فراواقع گرا (سورئالیسم) تن نمیدهد شعر زیر – کاری است که او به کودکانی که در آتش مدرسه سوختند تقدیم کرده است:
بهقدری که اتاق ویرانهای باشد
دیوارها سیاه و
پنجرهها شکسته
سوختن، سوختن، سوختن، زبانه میکشد
زبانه میکشد امشب من
بی تو
و مدادهای رنگی سوختهات
بی تو
و نبض ِ خاموش شده انگشتانت
فاجعه
قحطی روشنایی
در کلههای سنگی ما نیست
زندگی ست
که عادلانه قسمت
نمیشود (شعر مدرسه ص ۳۴)
حسن ختام این مقاله را با این شعر کوتاه و زباندار که بنمایههای عاطفی خاص خود را دارد به پایان میبرم:
به من که گیاهی بیطراوتم
تصویر ازدسترفتهٔ لبخند را نشان نده
به من که تو را
در آوازهایی ممنوع زمزمه کردم…
___________________________
پینوشت:
۱ – مدرنیسم در خیابان – مؤلف مارشال برمن –کتاب تجربه مدرنیته ص ۱۵۷ انتشارات طرح نو
۲ – همان کتاب ص ۱۵۸ پاراگراف سوم
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید