نگاهی به داستان نگاتیو نوشتهی هومن عزیزی
یکی از ویژگیهای ادبیات داستانی منتشرشده در خارج از ایران که عموماً بهصورت الکترونیکی و یا توسط ناشران ایرانی خارج از ایران منتشرشده است، بازسازی روایتهای تاریخی و تأکید بر موقعیتهای خاص سیاسی و اجتماعی است که بهصورت مشخص و بارز نمیتواند در ادبیات داستانی که قرار است از وزارت ارشاد ایران مجوز بگیرد منتشر شود. خاطرات، دستنوشتهها و زندگینامههای منتشرشده در دورهای بعد از انقلاب در خارج از ایران بهنوعی بازسازی روایتهای تاریخی است، در برخی از این نوشتهها شاهد یک فرآیند تکراری و شعاری از بازسازی روایت تاریخی هستیم و متن بیشتر از آنکه بهصورت رواییای درآید حالت شعارگونه میگیرد چراکه ایدئولوژی و نگاه نویسنده و تعبیر او از هر روایت بهصورت ناخودآگاه وارد فضای داستان میشود. اما تکنیک دیگر در نوشتار بر خی دیگر از نویسندگان دور زدن واقعیت و بنا کردن ساختار داستان بر مبنای واسازی آن روایت است.
داستان نگاتیو نوشتهی هومن عزیزی که بهصورت الکترونیکی در سایت مانیها منتشرشده است دارای اینچنین ویژگیهایی است. این مجموعه داستان به چند روایت مجزا تقسیم میشود که هرکدام فضای متفاوتی را دارند درعینحال فضای هر روایت به روایت دیگری مرتبط است. در طول داستان نمیتوان روایت خطی مشخصی را دید. داستان حول محورهای مختلفی در جریان است که هرکدام فضای خاصی را برای نویسنده و تحلیل او از شرایط اجتماعی نشان میدهد. نویسنده برای نشان دادن و به تصویر کشیدن و نقد اجتماع بهنوعی کارکردهای متفاوتی به زبان روایی داستان داده است. داستانها پریشان و بههمریخته هستند، زبان و فضای خاص و مشخصی ندارند و هرکدام در روایتهایی که بیان میکنند این درهمپیچیدگی را نشان میدهند.
وقتی به بازار رسیدیم، یکی از ما میوه شد، یکی فروشنده و یکی او را میخرید. ما آمار تورم را بالابرده بودیم و هیچ نمیدانستیم این تورم به شهری میانجامد که مثل سرطان ریشه میدواند و هر جا میرود آسمان ناپدید میشود. به ایستگاه که رسیدیم یکی از ما زن زیبایی بود یکی با او حرف میزد و یکی از ما تعقیبشان میکرد.
ما آمار عشقهای خیابانی را به بینهایت رسانده بودیم! (صفحهی ۱۱)
راوی داستان در کل چند روایت موجود در این مجموعه مشخص نیست، بلکه مجموعهای راویهای مختلف با لحنهای متفاوت است. نویسنده بهجای انتخاب و ترویج یک نوع راوی خاص، ترجیح میدهد که ملغمهای از روایتها، فضا و شکل داستان را باهم مخلوط کند و درنتیجه مخاطب را میان این درهمپیچیدگی رها کند. برشهای تکهتکه از تجربههای شخصیتهای داستان که درواقع دلالت به فضای واقعی و تجارب نویسنده و همینطور پدیدههای موجود در خارج از داستان را دارند به نویسنده فرصت بیان و نقد این پدیدهها را داده است. نویسنده این نقد را بهصورت روایت و از زبان راوی داستان مینویسند، اما این نقدها نگاه او به تجربیات اجتماعی است که در آن زیسته است.
گاهی سر راه مدرسه – راهی خاکی که از میان قبرستان میگذشت- جلوی یکی دیگرمان را میگرفتیم و متلکهای جنسی میگفتیم و کتکش میزدیم. کتکش میزدیم بیآنکه به گریهی او و به سرزنش درونیمان توجه کنیم. نبرد بیهودهای بود مدرسه …. (صفحهی ۱۵)
در بعضی از روایتها خاطرات نویسنده با نگاه متفاوت و تعبیر او از خاطراتش گرهخورده است، وارد شدن این نگاه در بعضی موارد روایت داستان با این نگاه گره میخورد و بهنوعی بیان آن مقاومت نویسنده را در برابر رویکردهای اجتماعی و تجربیات خاص او در جامعه نشان میدهد:
یکی از ما توی آینه دیده بود که ریشش درآمده، کمپشت. عضو بسیج محل بود حالا و عاشق یکی دیگرمان که حالا دختر زیبایی بود. دختر عاشق یکی دیگرمان که او هم حتماً جوان قدر بلند و زیبایی بود. آنیکیمان که بسیجی بود، نصیبی نمیبرد جز اینکه تعقیبمان کند و گاهی در کوچهای گیرمان بینداز د همراه بالا دستهاش. شلاق میخوردیم به خاطر شلوار جین، به خاطر موی بلند، به خاطر رعایت نکردن حجاب، به خاطر لمس شیرینی گپ زدن ممنوع. عشق ممنوع بود. لغتنامهها چنین لغتی را نداشتند. درست یادمان نمیآید اما فکر میکنیم جای آن نوشته بودند فساد یا فحشا. شلاق میزدیم و شلاق میخوردیم. اینطور درست بود. روزنامهها میگفتند. (صفحهی ۱۶)
تنش نویسنده با متن، با خاطرات و انتقاد او از پدیدههای اجتماعی بهصورت تودرتوی زبان و روایت در متن بیان میشود. برشهایی از متن و روایت که هرکدام با زبانهای متفاوت در طول هر داستان تکرارمی شود، سرگشتگی و پریشانی نویسنده را از تجارب اجتماعی و خاطراتش نشان میدهد. نگاه تلخ نویسنده در طول داستان ماهیتهای یکسانی نمیگیرد بلکه بهکرات و به طرق مختلف قادر است تا در فضای داستان تکرار شود. همین امر موجب شده است تا برای نشان دادن تصاویر متفاوت نویسنده تکنیکهای روایی متفاوتی را در داستان پیش گیرد… زبان راوی در طول داستان نیز دستخوش همین تغییر است برای مثال زبان گاهی زبانی محاورهای میشود، گاهی زبانی روایتی و گاهی بهصورت ادغام این دو و باز به میان آوردن روایت سوم:
شما راست می گین ننهام اصلاً طلا نداشت. رفتیم خونه روی …. باهم …. اونم پول نداشت …. گفتم مشتری پاش خوابیده جرینگی! گفت، بأس بجنبیم یه خونه دیدم میشه رفت …. باهم رفتیم …. هیشکی نبود …. خیلی از خونه ها خالی بودن. اونا که وضعشون خوب بود در رفته بودن مونده بودیم ما بدبختا …. سه تا فرش و تلویزیون و ضبط و ویدئو و یکمشت خرتوپرت …. چی بگم والا؟ خرتوپرتش یادم نیست به خدا!
از دیگر ویژگیهای این مجموعهی داستان ادغام نثر و شعر و درواقع نسبت دادن هر روایت به شعری است که نویسنده در ابتدای هر داستان میآورد. این نوع ادغام هم بار دیگر تنوع تکنیکی نویسنده را افزایش داده است و از سوی دیگر به نثری بریده تبدیلشده است که هرکدام در محتوای شعری که نویسنده در ابتدا میآورد نوعی همخوانی پیدا میکند. برای مثال در شروع فصل سوم گفتگوها که شعری از مریم هوله آماده است و همین مبنای داستان را بر اساس بیان آن روایت خاص ممکن میسازد.
یکی دیگر از ویژگیهای موجود در داستانهای این مجموعه نگاه حساس نویسنده به مسائل زنان است. آن زاویهای که نویسنده بهنقد اجتماع میپردازد تحت تأثیر جنسیت مردانهی نویسنده قرار نگرفته است، بلکه نگاهی است که بیشتر از زاویهی زنانه مطرح میشود و بهنوعی نقد مردسالاری از دیدگاه نویسنده است. این نوع نگاه نویسنده با درک و تجربهی او از اجتماع گره میخورد نویسنده از بیان واضح و نقد رادیکال نمیهراسد و هر برشی از روایتهای او نوعی بازتاب نقدهای او است.
به گریهاش گوش میکنم همیشه. گوشم را میچسبانم به همین دیوار. دیوار پشتی. صدا گنگ است از دوردست میآید. لای آجرها تغییر میکند، ضعیف میشود. نمیشود ضبط کرد. نالهای نامفهوم میشود. توی نوار، انگار چند نفر دیگر هم گریه میکنند. مردانه است صدایشان. شاید پدر باشد. صدای مادر بلندتر است. شاید آن دنیا همهچیز برعکس میشود. اینجا همیشه صدای مردهاست که میآید. خوب قویترند. روزنامهها میدانند (صفحهی ۸۳)
در بیشتر روایتهای داستان، نگاه نویسنده و نقد او از تبعیض علیه زمان بیانگر باور نویسنده به برابری جنسیتی است. این نوع نگاه نویسنده خود درخور توجه است و میتواند بهنوعی اعتراض نویسنده به تبعیض علیه زنان در پدیدههای اجتماعی باشد. نقد نویسنده در روایتهای انتهایی کتاب بیشتر معطوف به موقعیت زنان در جامعه است، اما در خلال داستان نویسنده بهنقد مذهب و سنتهای موجود در جامعه هم میپردازد. همهی این روایتها تودرتو و بهصورت برشهای کوتاهی است که هرکدام بهصورت مجزا و گاه پیوسته به یکدیگر متصل شدهاند، اما نکتهی مهم واسازی شرایط اجتماعی و نقد و نگاه نویسنده از خلال این روایتهاست که در هر داستان شکل متفاوتی به خود گرفته است.
محله کتابخانه و ورزشگاه نداشت. کار هم پیدا نمیشد. اما مسجد و پارک و تلویزیون که بود. تلویزیون روزی چند بار اخبار پخش میکرد و هفتهای یک فیلم سینمایی نشان میداد. پس چرا اینهمه جوان معتاد میشدند. تلویزیون شبانهروز قرآن پخش میکرد و برنامههای اخلاقی نشان میداد. آیتاللهها و کارشناسان آنهمه دربارهی ایمان و کارهای خوب حرف میزدند. سر وقت اذان پخش میکردند که در هیچ کشوری نمیکنند. پس چرا باید جوانها ایمانشان را به خدا و پیغمبر از دست بدهند و نمازخواندن پدر و مادرها را مسخره کنند. تازه ارتش هم بود. میتوانستند بروند و ظرف دو سال گروهبان بشوند. سپاه و بسیج هم بود. ماشاالله مملکت سه تا ارتش داشت … (صفحهی ۱۳۱)
بااینکه نویسنده در تلاش بوده است تا بهصورت روایی و استعاری تصویرهای اجتماعی را به تصویر بکشد اما همهی روایتهای داستان، ماهیتی حقیقی دارند این ماهیتها در ورطهی شعاری و نگاه خاص نویسنده به مسائل اجتماعی افتادهاند اما مهمترین وجه آن یعنی تنوع در تکرار را به وضوح میتوان در اکثر داستانهای این مجموعه دید. در پایان میتوان گفت نگاتیو هومن عزیزی برشهای متفاوتی را از نگاه نویسنده ارائه داده است، برشهایی که عموماً بر پایهی خاطرات و حقایق بوده است اما درعینحال به علت تکنیک روایی فرم متفاوتی به خود گرفته است و توانسته است تا حدود زیادی بازتاب شرایط واقعی اجتماع باشد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia