نگاه «فرناز جعفرزادگان» به شعری از «فریبا حمزهای»
اکنون که بسامد حروف از
تهوع ظهر گذشته است
از راز عقوبت تیرکها بگو
از ایستادن در برهوت خیابان
در تنگنای ظهر
از نابسامانی تکلم ماشینها درآژیر بن بست
وقتی واهمه چتر می گشاید درصدا
وقرمزی درشهد انار دلمه می شود
به هیبت غلیظ دانه ها بگو
از راز تیرک ودرخت چه میدانی
از شیوع مضطر فضله ها در کیفیت برگ
و کبوتری که از فضیلت نامه داغ حروف را به گرده می کشد
می لیسد تعفن نابلد کلمات را
از اعتراف سیمهای سوخته در تنفرظهر
بیا به نزاکت نامه لب نزنیم
به سطور داغ در بعدازظهر تنور ونان
ما که آشفته ایم در حزن بال کبوتر
از بخت پرهای ریخته
در عقوبت بالشت و باد
چه می دانیم
” بسامد حروف ”
از منظر زبان شناسی وقتی سروده یا متنی را می خوانیم، این زبان است که اندیشهی ما را نشانهگذاری میکند. و به ما اجازه میدهد در تمام حالتها با بهرهگیری از واژهها، یا زنجیرهای از واژهها به صورت نمادین و با رمزگذاری و انتقال مفاهیم به فکر و نگاه پیچیده و ظریف خود بپردازیم.
و در واقع زبان شاعرانه خود به تولید معنا میپردازد معنایی چند ساحتی که از گفتمانی زاده میشود و در گفتمانی دیگر فرو میرود .
با نگاهی به سرودهی “فریبا حمزهای ” درمی یابیم که زبان در گفتاری استعارهخیز به شعر نشسته و در “سوی پنهان زبان شاعرانه” نفس میکشد. نزدیکی به ساختهای چند وجهی زبان و بیان از رفتارهای ذاتی متن است که این رفتار جنبههایی از زبان روزانه را پس از آشناییزدایی به جزیی از پیکر خود تبدیل میکند و شعر به واسطهی رهاییاش از کارکردهای ابزاری بیان و نحوشکنی هاست، که زبان طبیعی را میشکند و منجر به زبانی دیگر و شاعرانه میشود، به گفتهی وینگنشتاین “این کار کرد واژههاست که تعیین کننده است ”
چیزی که در این شعر توجه من خواننده را برمیانگیزد ایجاد فضای اندوه، با استفاده از کلماتی که این فضا را شکل میدهند می باشد… واجآرایی وتکرار صدای «آ» که تداعیکننده و ایجادکننده حس آه کشیدن است .
همچنین ایهام و استعاره در بستر زبان سبب میشود که واژهها خصلت بیانی خود را کتمان کنند و از بیان در سطح بگریزند و به قول یانیس ریتسوس «با آنچه نهان میکنند معنا مییابند»
از منظر زیبایی شناسی شعر یک هنر متعالیاست و هر اثر هنری در نهاد خود زیباست، از آنجا که در شعر، بیان عاطفه و احساس در قالب زبانیست که با تخیل شکل میگیرد. بنابراین زیبایی زبان، آهنگ و موسیقی کلمات و خیالپردازی در بخش روساخت، و زیبایی فرم و محتوا در بخش ژرفساخت، ارکان سازنده زیبایی شعر محسوب میشوند .
پیوند و ارتباط عناصر و چینش کلماتی مانند [ظهر، برهوت … خیابان، ماشین … تیرک، درخت، برگ … داغ، تنور، نان … کبوتر، بالشت، پر، باد … برای التزام و استحکام اجزاء شعر در هم تنیده شدهاند و در بافت عمودی و افقی متن، ساختار و فرمی یکدست میآفریند و نه تنها تمرکز، که در ذهن مخاطب سوژه را میآفرینند.
گاهی پارادوکس در متن نیز موجب زیبایی شعر میگردد .
«از شیوع مضطر فضلهها در کیفیت برگ
و کبوتری که از فضیلت نامه داغ حروف را به گرده میکشد
می لیسد تعفن نابلد کلمات را
از اعتراف سیمهای سوخته در تنفر ظهر
بیا به نزاکت نامه لب نزنیم»
تضادها ایجاد تنش ذهنی و عاطفی میکنند و درنهایت این تقابلها و موتیفها در بستر متن توازنی ایجاد میکنند که خود از ارکان زیبایی شناسی شعر به شمار میروند
شاعر در بستر اندیشگانی به نابسامانی جامعه اشاره دارد که در نهایت به آشفتگیهای شخصی و فردی میرسد به ترسی که سایه انداخته بر سرنوشت و زندگی در حزن بال کبوتر و بخت پرهای ریخته در عقوبت بالشت و باد .
مرداد ۱۳۹۹