![دو شعر تازه از مریم گمار](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2024/07/FrontPp.MaryamG-150x150.png)
هفت شعر از فرهاد کریمی
![هفت شعر از فرهاد کریمی](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2016/12/karimi21-250x339.jpg)
![](https://shahrgon.com/fa/wp-content/uploads/2014/04/Farhad-Karimi-423x544.jpg)
فرهاد کریمی
[clear]
در متن:
حتا من بودم
ناشناس در شناسنامهی وقتی سَر به احوال تو میگذارم
وَ توضیح دارد
[clear]
البته اگر
در عبور اسم اعظمِ تو ایستادهام
[clear]
حالا درد میکِشم نمیمانی در توضیح داردِ اعظمِ خود
که شناسههایم را گُم شدهای در دور در دستها
[clear]
از من برو
این دیکته در توزیح دارد
توضیح دارد با شناسههایش
[clear]
فکر تخته عذابم میدهد سیاه بود
پناه به حرفهایی که کز در زانویِ بغل
وقتی که ناگهان کردهاند!
این را نه تو میدانی
و نه میداند من را خوب میدانم
که ساعتها بیدار شاید
[clear]
درست در یک دقیقه مانده به توضیح دارد!
—————–
[clear]
تغییر جهت
بُریدهتر از چیزی که با شماست
برگشتهام
از هوسِ آخرین ویرایشِ گندمهای تو
[clear]
کلامهای تزریقی به سطرهای من
بلوغ پنجره را ممنوع کرده است!
[clear]
«این حقیقت دارد»
[clear]
معجزه است اعجاز دارد
اجرای شکلی از حاشیهی سماع دستهایت!
هویّت این ساعت
مفاهیم صدای تو را مُدام یدَک میکشد
تا من جهتها را بشنوم
و به سمت تو تغییر کنم!
—————–
[clear]
بودنِ ۱
روبهروی تو
بزرگ شدهام از حرکات بعد عوض میکنم
زاویهی نگاهم را با تو
[clear]
این روزها
چقـــدر در متن ایستـــادهای؟!
با حاشیههایی که فکر میکنم که فکر میکنی
در فلسفهی بودن!
—————–
[clear]
بودنِ ۲
لابهلای متن نشستهای و فکر میکنی
فکر میکنی و لابهلای متن نشستهای
[clear]
تو
درست در همین حواشی رُخ میدهی!!!
—————–
[clear]
تخلیه
تَهنشین میشوی
شکلِ علامتی از یک پافشاری کهنه
و ممکن است توافق نهایی ناممکن باشد
…
ژنوِ من!
در ادامه چیزی برای گفتن ندارم
حرفها بسیارند!
—————–
[clear]
تراژدی
ظهور نکردی
پُشت آن صورتهای سفید شده مثل گچ
و فکر میکنم
تا سُرفهی بعدی
تنها انگشتهایمان به هم اشاره میکنند
[clear]
هوای اطراف تو
پُر از گلوهاییست که در فریاد خفه شدهاند
ببین چگونه باد
به آسمانِ تاریک چنگ میاندازد
[clear]
تو خواب بودی
ستارهها کشته شدند.
—————–
[clear]
محکوم
اینجا اطراف این دیوار
ساعتی دیوانه خوابیده است!
تنها منم که عاشق ماندهام
لای بتُنها و آجرها
رفتن به وقتِ ساعت پنج رُخ میدهد
وَ همه چیز دوباره در حیاط جا میماند
[clear]
من محکومام
به حیاط
به اَنار
به بتُنها و آجرها
وَ به ساعت دیوانهای که روی کوکِ پنج منفجر میشود.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the diaspora of Iranian culture.
Shahrgon is an online magazine for the diaspora of Iranian culture and the Persian-speaking language in Canada.
Shahrgon, the magazine of the diaspora of Iranian culture in Vancouver, Canada, started working in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the diaspora of Iranian culture;
شهرگان مجلهی دیاسپورای فرهنگ ایرانی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید