«وقتی مینها بذر جنگ میشوند»
نگاهی به مجموعه شعر سپید «رنگ آخرجنگها» سروده سودابه زنگنه
شعر و شاعر در حوزهی معنا به جز خلق معانی تازه قدرت این را دارند تا با عنصر تلفیق و بازآفرینی هر مطلبی را در معرض موقعیت تازه تر به عنوان یک موضوع نو به مخاطب عرضه کنند هرچند موضوعی که به آن پرداخته میشود یک موضوع پرتکرار در شعر و ادبیات باشد. این اتفاق در مجموعه «رنگ آخر جنگها» رخ داده است این مجموعه شعر سروده «سودابه زنگنه» است که توسط انتشارات هشت چاپ و روانه بازار کتاب شده ، شاعر در این مجموعه یکی از معانی پرتکرار یعنی «جنگ» را دستمایه قرار داده است مفهومی که در این مجموعه شعر بیش از هر موضوع دیگری حضوری برجسته دارد شاعر در یازده شعر از کتابش به صورت مستقیم به جنگ پرداخته است و باقی شعرها نیز به صورت غیرمستقیم با جنگ و مصائب آن ارتباط دارند… ادامه در کامنت ها
شعر و شاعر در حوزه ی معنا به جز خلق معانی تازه قدرت این را دارند تا با عنصر تلفیق و بازآفرینی هر مطلبی را در معرض موقعیت تازه تر به عنوان یک موضوع نو به مخاطب عرضه کنند هرچند موضوعی که به آن پرداخته می شود یک موضوع پرتکرار در شعر و ادبیات باشد. این اتفاق در مجموعه «رنگ آخر جنگ ها» رخ داده است این مجموعه شعر سروده ب «سودابه زنگنه» است که در انتشارات هشت چاپ و روانه بازار کتاب شده ، شاعر در این مجموعه یکی از معانی پرتکرار یعنی «جنگ» را دستمایه قرار داده است مفهومی که در این مجموعه شعر بیش از هر موضوع دیگری حضوری برجسته دارد شاعر در یازده شعر از کتابش به صورت مستقیم به جنگ پرداخته است و باقی شعرها نیز به صورت غیرمستقیم با جنگ و مصائب آن ارتباط دارند.
مرور مفهوم جنگ به ما می گوید که این موضوع نمی تواند موضوع تازهای برای سرودن باشد از پیشینه تاریخی جنگ می توانیم سراغ بگیریم که «هراکلیتوس»، جنگ را پدر همه چیز میداند و حتی «نیچه» جنگ را عصاره ی تمدن میداند، ذکر این پیشینه به وضوح روشن میکند که رفتن سراغ چنین معانی تا چه اندازه شاعر را در معرض ریسک پذیری قرار می دهد چه این که ممکن است به ورطه ی تکرار بیفتد و مخاطب اثر خلق شده را خالی از کشف بداند و آن را پس بزند. اکنون این پرسش پیش می آید، سودابه زنگنه در این مجموعه تا چه اندازه توانسته است به خلق نگاه و زاویه ی تازهای از جنگ برسد تا مخاطب کم حوصله و ریزبین امروز پذیرای نگاه و روایت او از جنگ باشد و آن را بر مبنای زیباشناختی یک اثر با نگاه تازه و کشف و شهود شاعرانه بداند.
گشودن مجموعه و تورق صفحات نخستین به مثابه یک دریچه می ماند دریچه ای که مخاطب را در همان نگاه اول به چشم اندازی می کشاند که بیش از هر مطلبی، تلاش شاعر برای خلق روایتی تازه از جنگ به چشم می آید شعر آغازین مجموعه گرچه با عنوان «رهایی» موضوع جنگ را در پیشانی و تنه ی اصلی خود ندارد اما مقدمه ای است تا مخاطب مسیر روایت را دریابد و تلاش بایسته ی شاعر را حس کند: در قاب بچه گی هایم/ تکه ای نان، جرعه ای آزادی/ خوشه ای انگور/ از درختی که دستانش را بریده اند…(ص ۸ )
شیوه ی شاعر در این مجموعه همراه با نوعی آشنایی زدایی است، از آن منظر که خلق و روایت جنگ متفاوت از آنچه در ذهن مخاطب می گذرد یا با آن قرابت ذهنی دارد به میان کشیده میشود مفاهیم مکمل برای روایت جنگ، مفاهیمی نیست که مورد انتظار است، سودابه زنگنه، جنگ را به عنوان زندگی یافته است و طبعاً شعاع زندگی را به پهنای جهان دیده است روایت او از جنگ محدود به اقلیم خاصی نیست هرچند به منظور عینی نگری، مصداق هایی از آنچه خود شاهد آن بوده را به تصویر کشیده اما برای او وطن سرزمینی است به وسعت جهان که جنگ در هر گوشهای از آن رنج آور است. او مردم آسیب دیده از جنگ را نیز تفکیک نکرده است در نگاه و روایت او هربار تصویر تازه ای از یک کاراکتر تازه تر به میان می آید گاهی سرباز، گاهی کودک، گاهی زن و گاهی هم عموم مردم یک منطقه ی خاص که از جنگ و پیامدهای شوم آن آسیب دیده اند.
جنگ با مفهومی فراتر از آنچه در ذهن داریم: شاعرِ مجموعه رنگ آخر جنگ ها با درک صحیح و رسیدن به این نکته که مفهومی با عنوان جنگ، مفهوم تازهای برای مخاطب شعر امروز نیست تمام اهتمام خود را بر این نهاده است تا روایتگر چهرهای متفاوت از جنگ باشد در گام نخست خواستگاه و مبنای فکری خود از مفهوم جنگ بر تعبیر و باور شعر «ضدجنگ» نهاده است.
آنچه به عنوان محتوا و درونمایه از موضوع جنگ در شعرهای این مجموعه جریان می یابد جهان بینی شکل گرفته شاعری ضدجنگ است که در کمتر سطری می تواند آن را پنهان کند: دست بر ماشه نبر/ جنگ دستهایش را بالا برده/ و گلوله ها/ سینه ریزی بر گردن مرگ را/ خلع سلاح می کنند/ جنگ نقاش ناشی است/ با خاطرات نخلهای بی سر/ سربازانی را ناقص می کند/ سربازانی را بی پلاک/… ( ص ۱۱ )
تقابل جنگ با مکمل های تازه: آنچه غالباً در شعر شاعرانی که به جنگ می پردازند به عنوان دستمایه قرار می گیرد روایتی است دردمندانه از آنچه به عنوان پیامد جنگ و آسیب های آن رخ می دهد اگر عنصر زیباشناختی را از این روایت کنار بگذاریم آنچه باقی می ماند در مقیاس وسیع تر، فضای مورد اشاره و در مقیاسی کوچکتر، واژهها و ترکیباتی است که به جنگ تعلق دارد و برای بسیاری از مخاطبان نیز قابل پیش بینی است.
اتفاقی که در این مجموعه رخ داده است تلاش شاعر برای ترسیم فضای متفاوت از آنچه مخاطب به عنوان پیش فرض در ذهن دارد شاعر تلاش دارد در این مجموعه، جنگ را با مکمل های متفاوت از گذشته به عنوان عناصرروایی شعر به مخاطب معرفی کند به همین منظور او جنگ را به فضاهای دیگری جز آنچه در ذهن داریم می برد شعر «سایه وطن» را مرور می کنیم: ما مردم کشور بهار نارنج بودیم/ مرگ شقایق ها را ندیده بودیم/ و خورشید را/ در سرزمین سایه ها/ امروز/ پرواز/ پرندگان را فراموش کرده است/ پرهای آسمان ریخته/ رودها دهانشان خشکیده است/ آدمها با مرگ دوئل می کنند/ جنگ تقدیر اسلحه است/ (ص ۳۵ ) مرور این شعر تا سطر آخر گویای این مطلب است که مخاطب با ضرباهنگ پایانی شعر درمی یابد که جنگ، تم اصلی و درون مایه ی شعر است، عناصر روایی در این شعر در ابتدای امر به نظر نمی رسد که منتهی به مفهوم جنگ باشند و همین نکته برگ برنده شاعر است که در حوزه ی معنا برای پیاده کردن و عینی سازی مفاهیم ذهنی خود در مورد جنگ به سراغ فضایی متفاوت از آنچه از جنگ در ذهن دارد رفته و غافگیرانه مخاطب را با آن مواجه کند.
در شعر «آیینه» نیز شاعر همین شیوه را برگزیده است با این تفاوت که در این شعر به جای بهره گیری از یک فضای متفاوت برای روایت جنگ، خود واژه ی «آیینه» را به کمک گرفته است: دروغ نمی گویند آیینه ها/ شبگردی که/ بر سایه ها سوت میزند/ نگاه سربازی است/ که زودتر از تفنگش/ شلیک می کند/ شبگرد و سرباز/ هردو در آیینه نگاه می کنند/ آیینه ای که تفنگ را در سوت منعکس می کند/ شبها صدای گلوله می آید/ و سایه ها میمیرند/ و بی سنگر سربازها/ فاتحانه به خانه باز می گردند/ ( ص ۲۵ )
شاعر در این شعر، فضا به عنوان مقیاس وسیع تر را رها کرده و واژه ها و ترکیبات را به کمک گرفته است واژه ی «آیینه» در این شعر به عنوان یک مفهوم مکمل بار روایی شعر را به دوش دارد مکملی که حضورش چندان مورد انتظار نیست اما تلاش شاعر برای گشودن زوایه ای تازه برای روایت جنگ این فرصت را فراهم کرده است و مخاطب نیز این کشف و شهود شاعرانه برایش زیبا است.
روایت عاشقانه ی شعرِ ضدجنگ در سطرهای پیش از این به تقابل روایت جنگ با مکمل های خارج از انتظار اشاره کردیم اما شاعر تنها به این شیوه بسنده نکرده است او برای آشنایی زدایی از این مفهوم پرتکرار، شگرد غافلگیری را به سمت پیشانی شعر فارسی یعنی «عشق» کشانده است.
بیگمان قرابتی بین این دو مفهوم نمی تواند وجود داشته باشد اما شاعر به شیوه ی خود پل زده است تا از این زوایه نیز جنگ را برای مخاطب روایت کند: صدایت رگباری است/ از سربازی بی سنگر/ ایستاده ام/ گلول های از دهانت زندگی را می شکند/ و گلهای پرپر/ چقدر ظریفند/ چقدر شکننده!!/ و تو همچنان شلیک می کنی/ به عکسهایی که دیگر حرفی ندارند/ به آینه ای که تصویر ندارد/ به دری که بسته است/ دیگر گلولهای نمی ماند/ چه فاتحانه تسلیم می شود/ ( ص ۵۷) بی گمان آن زمختی و گاهی دردناکی شعری که به عنوان شعر جنگ می شناسیم در این شعر نمی توان وجود داشته باشد اما تمایزی که در نگاه و روایت جنگ وجود دارد فرصت درنگ دوباره را برای مخاطب میدهد تا ساده عبور نکن. در شعر «رمان» گرچه باز همان نگاه ظریف و رمانتیک وار وجود دارد اما رنج زنانگی لعاب دیگر بر آن نهاده است: هرشب برشی از انگشتانم را میخوانی/ که زخمی اند/ با کلماتی که بوی خون میدهند/… ( ص ۲۸) و در شعر « فهم سیب» تلاش شاعر برای قرابت دو مفهوم عشق و جنگ بیشتر به چشم می آید: این همه انگشت که/ موهای پریشانم را پشیمان می کند/ مثل درختی که پلاک داشت/ و هربار می خواستم میوه ای بچینم/ صبر می آمد/ کاش پلاکی داشتم/… (ص ۲۳)
روایت و گره خوردگی جنگ با مفاهیم دیگر بجز جنگ به عنوان تم و درونمایه ی اصلی، مضامین دیگری در این مجموعه مورد استفاده شاعر قرار گرفته اند مضامینی که گره خوردگی آنها نیز با موضوع اصلی به آسانی قابل دریافت است، مفهوم «آزادی» در هفت شعر، مفهوم «زن» در هشت شعر، مفهوم «مرگ» در دوازده شعر و مفهوم «صلح »در شش شعر جز مفاهیم پرکاربرد شاعر در این مجموعه هستند شاعر در هرکدام از محتواهای ذکر شده ضمن استقلال موضوع برای مفهوم موردنظر آنها را از زاویه جنگ نیز به تصویر کشانده است: من فکر میکنم/ زمین اگر اسلحه را به سمت آسمان نمی گرفت/ پرندگان پرهای خود را/ با خون نمی شستند/ و سرزمینهای خوشبخت آنقدر دور نبود/ فکر میکنم اگر اسلحه نبود/ قدرت/ بذرش کاشته نمیشد/ و خوشههای مرگ را کسی درو نمیکرروایت و گرهخوردگی جنگ با مفاهیم دیگر: بجز جنگ به عنوان تم و درونمایهی اصلی، مضامین دیگری در این مجموعه مورد استفاده شاعر قرار گرفتهاند مضامینی که گرهخوردگی آنها نیز با موضوع اصلی به آسانی قابل دریافت است، مفهوم «آزادی» در هفت شعر، مفهوم «زن» در هشت شعر، مفهوم «مرگ» در دوازده شعر و مفهوم «صلح »در شش شعر جز مفاهیم پرکاربرد شاعر در این مجموعه هستند شاعر در هرکدام از محتواهای ذکر شده ضمن استقلال موضوع برای مفهوم موردنظر آنها را از زاویه جنگ نیز به تصویر کشانده است: من فکر میکنم/ زمین اگر اسلحه را به سمت آسمان نمیگرفت/ پرندگان پرهای خود را/ با خون نمیشستند/ و سرزمینهای خوشبخت آنقدر دور نبود/ فکر میکنم اگر اسلحه نبود/ قدرت/ بذرش کاشته نمی شد/ و خوشه های مرگ را کسی درو نمی کرد/… (ص ۱۳ )
در این شعر، جنگ به عنوان تم اصلی در کنار دو مفهوم دیگر روایت شده است «مرگ» و « صلح » دو مفهوم دیگری هستند که در متن این شعر روایت می شوند.
مجموعه ی رنگ آخر جنگ ها، مجموعه ای است که تلاش شاعر در حوزه محتوا با بهره گیری از روایتی ساده و بی غل و غش ستودنی است اما پرداختن به زبان و توجه به استفاده عمیق تر از ظرفیت ها آن نکته ای است که در این مجموعه ی خوب منفعل مانده است برای سودابه زنگنه در ادامه شاعرانگی اش موفقیتهایی بیش از این را آرزو دارم.
#یداله شهرجو
#سودابه زنگنه