چند شعر کوتاه از ونوس جلالوندی
صورتت را که ورق می زند
چشم
شهابش می گیرد
از مردم
با چهارده رفته ای
***
من
گاهِ پرستواَم
مرز مرا می پوشد
از هنوز آمده ام
***
یا صاحب عطر
بوَز
که آینه از تو می آید
***
لای خواب ها بمان
لای لای گرگ
به چشمها ققنوس می خواند
***
تو در ضربان سنگ
با گلها می دوی
از غار
صدای عطر به مشام می رسد
***
در موازی می آیم
ای مَد در بی نهایت
ابرها بر هاله ات نشسته اند
***
تو در ضربان سنگ
با گلها می دوی
از غار
صدای عطر به مشام می رسد
***
در چند برگیِ باد ایستاده است
پرنده
در درخت حک می شود