چون شاعرم، نه یک سیاستمدار
اشاره: نوزدهمین دورهی کنفرانس «فوروم ۲۰۰۰» از ۱۳ تا ۱۶ سپتامبر سال جاری (۲۰۱۵) در شهر پراگ، پایتخت جمهوری چک برگزار شد. موضوع کنفرانس امسال بر رابطهی میان آموزش و دموکراسی تمرکز داشت.
این کنفرانس توسط واتسلاو هاول، سیاستمدار، نمایشنامهنویس، نویسنده و نخستین رئیس جمهور جمهوری چک بنیان گذاشته شد. هر سال، جمعی از رئسای جمهور و فعالان سیاسی کشورها نیز علاوه بر چهرههای فرهنگی و اجتماعی در این کنفرانس شرکت میکنند و به طور مثال، از مهمانهای سالهای قبل آن میتوان به دالایی لاما، آنگ سان سو چی و اف. دبلیو. دکلرک اشاره کرد.
سپیده جدیری به عنوان شاعر و روزنامهنگار ایرانی در دو میزگرد این کنفرانس با عناوین «ایران امروز و فردا» و «آموزش به عنوان ابزاری برای سوء استفادهی سیاسی» که هر دو در روز ۱۴ سپتامبر به زبان انگلیسی برگزار شد، سخنرانی داشت.
آنچه میخوانید ترجمهی چکیدهای از سخنان او در میزگرد «ایران امروز و فردا» است. موضوع این میزگرد بر شرایط داخلی ایران در دورهی حسن روحانی و پس از توافق هستهای تمرکز داشت.
وقتی آقای محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات (رئیس جمهور ایران از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴) از مردم خواست که به آقای حسن روحانی رأی دهند، بسیاری از مایی که حامی اصلاحات و جنبش دموکراسیخواهی ایران (جنبش سبز) بودیم، به درخواست آقای خاتمی جواب مثبت دادیم چرا که ایشان را فرد قابل اعتماد و قابل قبولی میدانیم. من همچنانکه جزء افتخاراتم است که هنگام اقامتم در ایران، پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، بیانیهای را در روزنامهها و سایتهای اصلاحطلبِ داخل ایران در حمایت از آقای میرحسین موسوی منتشر کردم و همصنفهایم را دعوت کردم که به نفع حقوق زنان و به نفع آزادی بیان به ایشان رأی دهند، پیش از انتخابات ۱۳۹۲ نیز نامهای در رسانهی اصلاحطلبِ «کلمه»، خطاب به آقای روحانی و در حمایت از ایشان تحت عنوان «به او که سرهنگ نیست»[i] نوشتم و ایشان را در مقابل رقیب انتخاباتیشان، سردار قالیباف قرار دادم که در همان دوران انتخابات، از سابقهاش در سرکوب مردم با چماق، با افتخار یاد کرده بود، حال آنکه آقای روحانی شعار «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم» را در مواجهه با آقای قالیباف، به شعار انتخاباتی خود تبدیل کرده بود. در عین حال، قولهای آقای روحانی در مورد آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر از رهبران جنبش سبز (آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد) و برابری حقوق شهروندی برای زن و مرد را مثل بسیاری از همباورهای سبزم باور کردم و در کل، برداشتِ من از تمام این جریانات این بود که با روی کار آمدن دولت آقای روحانی، اگر قرار نیست به خشونت پایان داده شود و آزادی بیان قابل قبولی برقرار شود، دست کم، با وضعیت متعادلتری در هر دو حوزه مواجه خواهیم بود. شک ندارم که همهی ما سبزها همینطور فکر میکردیم و این شد که آن خیل عظیمِ بالای هیجده میلیونی به آقای روحانی رأی دادند. حدود یک ماه و نیم بعد بود که من و بسیاری دیگر فهمیدیم که فریب خوردهایم؛ زمانی که وزرای پیشنهادی ایشان در جلسهی کسب رأی اعتماد خود از مجلس شورای اسلامی ایران، اغلب با «فتنه» خواندنِ جنبش سبز، از هر گونه ارتباط با جنبش و رهبران آن تبری جستند. رهبرانی که آقای روحانی قول آزادیشان را به مردم داده بود، در کلام اعضای کابینهی ایشان، به سرانِ فتنه تبدیل شدند؛ معنای ضمنیاش این میشد که از نظر آنها گناهکارند و شاید مستحقِ در حصر بودن. در عین حال، با این ادبیات به نظر میرسید که آن خیلِ عظیمِ سبزهایی که با خیال برآورده شدنِ مطالباتِ جنبش سبز به ایشان رأی داده بودند، به فراموشی سپرده شدهاند، که همین طور هم شد. هماکنون بیش از دو سال از نشستنِ آقای روحانی بر مسند ریاست جمهوری میگذرد و رهبران جنبش همچنان در حصر خانگی به سر میبرند و فرزندان ایشان بارها به رسانههای اصلاحطلب اعلام کردهاند که وضعیت سلامتی و اصولا جانِ ایشان در خطر است. تعداد زندانیان عقیدتی – سیاسی اگر نگوییم افزایش یافته، کمتر نیز نشده است و همچنین اعدامهای سیاسی که طبق گزارش سایت اصلاحطلب روزآنلاین در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ رو به افزایش گذاشته است[ii]. در مجموع، این سایت که آمار اعلام شده از سوی سازمان حقوق بشر ایران را مرجع قرار داده، از اعدام ۷۵۳ نفر در ایران (اعم از سیاسی و غیر سیاسی) تنها طی سال ۲۰۱۴ خبر داده است. سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران با بیان اینکه این اعدامها در یک دهه و نیم گذشته بیسابقه بوده در مصاحبه با سایت روز آنلاین میگوید طی ۱۸ ماه پس از انتخاب حسن روحانی، به طور متوسط روزانه بیش از ۲ نفر در ایران اعدام شدهاند.[iii] اما شاید از همهی اینها شگفتانگیزتر این باشد که آقای محمد خاتمی که بسیاری بنا به حمایت ایشان از آقای روحانی، به او رأی دادند، از دومین سال ریاست جمهوری آقای روحانی تا هماکنون، ممنوعالسخن، ممنوعالتصویر، ممنوعالبیان و ممنوعالخروج بوده است.
من شاعرم و شاید بهتر باشد به مشکلات همصنفهای خودم در دوران ریاست جمهوری آقای روحانی بپردازم. نمونهها متعدد است و من در این مجال، به ذکر چند نمونه اکتفا میکنم.
دو شاعر حامی اصلاحات و جنبش سبز، دکتر مهدی موسوی و فاطمه اختصاری، که به دفعات در فیسبوک و وبلاگهای خود از رأی دادن به آقای روحانی حمایت کرده بودند، روز ۱۶ آذر ۱۳۹۲ توسط مأموران اطلاعات سپاه ربوده میشوند و بعد از دو هفته بی خبری، خبر زندانی شدنِ آنها در سلولهایی انفرادی در زندان اوینِ تهران منتشر میشود.[iv] آن دو سرانجام با سپردن وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی در روز ۲۳ دی ماه ۱۳۹۲ از زندان آزاد میشوند[v] و هماکنون نزدیک به دو سال است که در انتظار صدور حکم از سوی دادگاه به سر میبرند و من که با دکتر موسوی در ارتباطم در جریان قرار گرفتهام که ایشان در این اثنا اجازهی هیچ نوع فعالیت در اینترنت، سخنرانی، حضور در نمایشگاه کتاب و برگزاری کارگاههای شعر و داستانش را نداشته است و داروخانهای که مدیریتش را به عنوان دکتر داروساز بر عهده داشته نیز پلمب شده است.
نمونهای شاید دردناکتر، مورد نویسنده و تهیهکننده، مصطفی عزیزی است که یک ماه پس از اینکه برای دیدار با خانوادهاش از تورنتوی کانادا رهسپار تهران شد، در روزهای نخست فوریه سال جاری بازداشت شد و حال میبینیم که هشت سال حکم حبس برایش صادر شده است. مصطفی عزیزی تنها نویسنده است و نه حتی فعال سیاسی. او صرفا از حقوق انسانی خود مبنی بر آزادی بیان استفاده کرده بود و انتقاداتی که هنگام اقامتش در کانادا از حکومت ایران در شبکههای اجتماعی مطرح کرده بود، منجر به دستگیریاش و صدور چنین حکم سنگینی در مورد او شد. مصطفی عزیزی در ۵۳ سالگی دچار بیماریهایی همچون دیابت، آسم و اگزما است که تحمل زندان را برای او به مراتب دشوارتر ساخته به طوری که از زمان بازداشت تاکنون دستکم یک بار به بیمارستان منتقل شده است. او علاوه بر تابعیت ایران دارای اقامت دائم کانادا است و زمستان گذشته به دنبال بیماری شدید پدر خود پس از سالها به ایران بازگشت تا همراه پدر باشد، اما در نهایت بازداشت او و شرایطش در زندان بیماری پدر را شدت بخشیده و منجر به سکته مغزیاش شده است.[vi]
یکی دیگر از مواردی که به من به عنوان شاعر مربوط میشود، وجود فهرست سیاه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای صدور مجوز انتشار کتابهای شاعران و نویسندگان است. یعنی کسی که نامش در آن فهرست سیاه قرار داشته باشد اجازه ندارد کتابی در ایران چاپ کند. با وجودیکه علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کابینهی آقای روحانی، بارها وجود چنین فهرستی را تکذیب[vii] و اعلام کرده که تنها محتوای کتابها برای صدور مجوز چاپ مد نظر قرار میگیرد و نه نام مؤلفین آنها، موردی که برای شخص من و بسیاری دیگر پیش آمده، متناقض با سخنان ایشان است. ترجمهام از رمان مصور «آبی گرمترین رنگ است» – که به عشق دو دختر همجنسگرا میپردازد – و انتشارش در این سوی آب در آگوست ۲۰۱۴، منجر به لغو شدن مجوز انتشار آخرین مجموعه شعری که از من در ایران در آوریل ۲۰۱۴ چاپ شده بود شد و ناشرم در ایران نیز به خاطر چاپ کتاب من، به لغو مجوز انتشاراتیاش تهدید شد و از آن پس، یعنی از فوریه امسال تا کنون به کل در سرزمینم ممنوعالقلم و ممنوعالنام بودهام[viii] به طوریکه حتی مقالاتی که دربارهی آثارم توسط منتقدان ادبی نوشته میشود در مطبوعات ایران اجازهی چاپ پیدا نمیکند.
قدر مسلّم از بابت نتیجهی مثبتِ مذاکرات هستهای ایران و غرب، که به رفع برخی تحریمها و کاهش فشار اقتصادی از روی شانههای ملتام منجر میشود خوشحالم اما این را هم نمیتوانم درک کنم که چطور میشود یک دولتمرد همهی قولهای دیگرش را فراموش کند و در کل، در مورد حقوق بشر هیچ دغدغهای نداشته باشد. شاید چون شاعرم و نه یک سیاستمدار.
من درک نمیکنم که چطور میشود قریب به پنج سال در حصر بودنِ سه انسان را که تنها جرمشان دموکراسیخواهی و احترام به مطالبات رأی دهندگان بوده است فراموش کرد و فقط به بهبود روابط با غرب اندیشید. شاید چون شاعرم و نه یک سیاستمدار.
من درک نمیکنم که غرب چطور به انرژی هستهای ایران فکر میکند و به آن هزارها تنی که به خاطر نبودِ آزادی بیان در زندانهای ایراناند فکر نمیکند. انتظار من این بود که غرب به هنگام مذاکره با ایران دربارهی انرژی هستهایاش، مذاکرهای نیز دربارهی وضعیت حقوق بشر در آن سرزمین انجام دهد. شاید چون شاعرم و نه یک سیاستمدار.
و درک نمیکنم که غرب چطور مُدام از دموکراسی میگوید و رهبران جنبش دموکراسیخواهی ایران را به فراموشی سپرده است. (یادمان باشد که اینجا در فوروم ۲۰۰۰ جمع شدهایم که دربارهی دموکراسی حرف بزنیم.) انتظار من این بود که غرب به همان اندازه یا حتی بیشتر از آنکه برای تعدیلِ برنامههای هستهای ایران، حکومتِ آن را تحت فشار گذاشت، در مورد آزادی رهبران جنبش سبز نیز حکومت این کشور را تحت فشار بگذارد. شاید چون شاعرم و نه یک سیاستمدار.
[i] http://www.kaleme.com/۱۳۹۲/۳/۲۳/klm-۱۴۷۴۰۳/
[ii] http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem۲/article/-fc۰d۶fa۰c۵.html
[iii] http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem۲/article/۲-۹۰.html
[iv] http://www.kaleme.com/۱۳۹۲/۱۰/۳/klm-۱۶۹۲۱۱/
[v] http://www.radiofarda.com/content/f۹_iranian_poets_mousavi_ekhtesari_released/۲۵۲۳۰۹۵۳.html
[vi] http://alternatedream.com/۲۰۱۵/۸/۲۸/free-mostafa-azizi-demand-۳۶-writers-filmmakers-musicians-cultural-figures-from-around-the-world/
[vii] http://www.irna.ir/fa/News/۸۰۹۹۳۲۵۲/%D۹%۸۱%D۸%B۱%D۹%۸۷%D۹%۸۶%DA%AF_%D۹%۸۸_%D۸%A۷%D۸%AF%D۸%A۸/%D۹%۸۸%D۸%B۲%DB%۸C%D۸%B۱_%D۸%A۷%D۸%B۱%D۸%B۴%D۸%A۷%D۸%AF__%D۹%۸۱%D۹%۸۷%D۸%B۱%D۸%B۳%D۸%AA_%D۸%B۳%DB%۸C%D۸%A۷%D۹%۸۷_%D۸%AF%D۸%B۱_%D۸%AD%D۹%۸۸%D۸%B۲%D۹%۸۷_%DA%A۹%D۸%AA%D۸%A۷%D۸%A۸_%D۹%۸۶%D۸%AF%D۸%A۷%D۸%B۱%DB%۸C%D۹%۸۵
[viii] http://ir-women.com/spip.php?article11085
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.