۵ شعر از آرزو هاشمپور
آرزو هاشم پور شاعر و نویسنده متولد بهمن ۶۲ ؛ ساکن شیراز. او فارغ التحصیل کارشناسی رادیولوژی از دانشگاه دولتی علوم پزشکی شیراز است.
از هاشمپور تاکنون دو رمان به نامهای “برای با تو بودن” و “رویا” به چاپ رسیده شده است.
۱.
چشمانت تجلی مزرعه زعفران ست که قهوه ای پوشیده
و نگاهت اوج رنج یک انسان اساطیری ست!
پیامبری جاوید در عصر یخبندان
و من که ابراهیم را به بتخانه برگرداندم
و سرم را جلو هیچ خدایی خم نکردم
تو را مومن شدم !
به تو قسم
که عشقهای آتشین را بوسیدم و کنار گذاشتم
و بیقراری را رنگی تازه میزنم در لوح قلبم
حالا که عرفا به خانقاه سفر کرده اند
و شیپور تو در من نواخته شده
پرواز کن تا من
که آتش را از هر طرف بخوانی می سوزاند!
۲.
حافظیه ؛ چمران ، ارگ کریم خان
هنوز که هنوز است
تو را به انتظار نشسته اند
دستت را از دکمه تکرار روزگار لعنتی بردار و بیا
اردیبهشت زعفران چشمانت را
در کوچه های ادبیات پاشیده
من گندم ها را بافته ام
و نانوایی محله مان هم از ملکوت میگوید !
وبوسه هایم تا تو رقصیده اند
راستش را بخواهی
هیچکس تو را تکرار نشد
من شقایق ها را هدر داده ام
قهوه ها سرازیر شدند
و شراب ها ناب مستی را به پایین کشیدند !
برگرد که
زمان هم آلزایمرش را از من طلبکار است
۳.
پرتم کن از آغوشهای پیش پا افتاده
از سیاهی چشمانم تا سپیدی سینه هایم را
نگذار ببرند !
اینجا بخشش از بزرگان نیست
بند بند تنم آغشته به زندان توست
زندان بان امان بده !
وقت ضبحم جرعه ای آب لطفا
میشود لحظه مرگ آغوشت وصیت بکنم؟!
وای آغوشت ؛ آ…
۴.
انگشتانم پنج پایی هستند که دوست دارند فراز و نشیب تنت را پیاده روی کنند!
کاشف اسرار بی اسراری
و چشمانت را که مثلث برموداست
و هزاران دلباخته در آن ناپدید شده اند را به اطراق میکنند
و مرا به آنجا میکشانند به اختیار بی اختیاری
یک جا نشینی در برمودای چشمانت دل پذیرتر از اولین روز آفرینش ست !
حوا منم ساکن بهشت برینی که هرگز سیبی را گاز نخواهم زد
گندمها را به حال خودشان میگذارم که طلایی کنند دنیا را
رانده نمیشوم من !
اصلا مگر ابلیس بیکارست که مرا که سرگرم توام فریب دهد ؟!
۵.
من دختر ایلیاتی ام
باختنم اهمیتی ندارد
وقتی کسی جرات ندارد مرا از صحنه خارج کند
صحنه صحنه من است
من دختر ایلیاتی ام
شوخی که نیست
زانو نمیزنم حتی اگر تو خواسته باشی
زانو نمیزنم حتی اگر همه زانوهایشان تاول زده باشد .
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید